نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

از صف های "فرار" خجالت نمی کشید؟!

     تجمع صدها بیکار بر چهارراهی ها، به خاطر دستیابی به کاری و مخصوصاً صف های طولانی در مقابل سفارت و قنسلگری های ایران، جهت اخذ ویزای فرار از کشور، در زیر گرما و سرمای طاقت فرسا ( عده ای شبانه درین صف ها می خوابند) دود از دماغ هر رهروی به آسمان بلند می کند و نادر کسیست که از این جاده بگذرد و بی محاباچند دشنام رکیک نثار"بزرگان" دولت نسازد. فقط کروزین های چهل هزار دالریست که در پشت شیشه های سیاه اکثر شان زورمندان نشسته و بی خیال از کنار این صف های خسته و فقرزده می گذرند واصلاً خجالت نمی کشند که این همه توده ی مردم چرا ملک و جای شان را گذاشته به دیار غیر که چه توهین ها، تحقیر ها، لت و کوب ها، زندانها و شکنجه، ردمرز و دهها عمل غیر انسانی دیگر در انتظار شان اند، فرار می کنند.

     خیانتی که امروز بر توده های دهقان، کارگر، خورده مالکان شهری، اهل کسبه و در مجموع زحتمکشان ما میرود، بی سابقه است. ورشکستگانی که از دهات به شهرها پناه برده اند و بر طبق سیاست اقتصاد بازار آزاد( این سیاست در کشور ما فقط راه را برای غارتگری عده ای انگل و استثمارگر هموار نموده است) بیکار مانده، راهی جز فرار به ایران و پاکستان ندارند و این در تاریخ کشور ما بی سابقه است که زحمتکشان ملک ما در ولایاتی چون کابل، تخار و هرات دست به خاطر به دست آوردن پاسپورت و فرار هر چه عاجلتر از کشور، دست به تظاهرات بزنند. این تظاهرات ها پیامی جز"نفرین بر شما حاکمان فاسد، راه فرار ما را باز کنید" چه می تواند داشته باشد؟ در ارگانهای  پاسپورت مثل سایر ارگانها نمی تواند فساد لجام گسیخته ای حاکم نباشد و به این خاطر افراد بی چیزترین طبقات ما را به جاده ها می ریزاند، رنجبرانی که در دوزخ فقر افغانستان می سوزند و می دانند که با این اعتراضات خشماگین و آتشین جز زنجیرهای دست شان چیزی را از دست نمی دهند.

     افغانستانی که در آن بیش از 5 میلیون نفر بیکار، بیش از 70 در زیر خط فقر، یک ملیون معتاد، 40 در صد مبتلا به امراض روانی، 70 در صد زنان مبتلا به توبرکلوز، یک ملیون و شش صد هزار مبتلا به ویروس جگر، مرگ روزانه بیش از 750 طفل پایین تر از 5 سال، مرگ روزانه 44 مادر بر ولادت، مرگ ماهانه صد نفر با ماین،  مرگ حداقل 20 نفر روزانه با انفجار و انتحار، تهدید دو نیم ملیون به قحطی و خشکسالی و دهها مورد دیگر رو به رو است و فقط چهار کشور در جهان روزگار بدتری از ما دارند که این خود نشان می دهد که خلق افغانستان و مخصوصاً طبقات زیرین و رنجبران آن در چه دوزخی زندگی می کنند.

با چنین وضعیتی ملیاردها دالر به باد فنا داده می شود، اکثر رده های بالایی قدرت به زندگی های افسانوی دست یافته، به طور نمونه برای معاونان و منشیان یکی از نهاد های "دموکراتیک" موترهایی در بدل 38 هزار دالر از دبی خریداری شده و به این صورت سران ارشددولت، مشاوران خارجی، بازگشتگان از غرب، سران عده ای از انجو ها، بزرگان جنگسالار، دلالان سرمایه، پاچاهان هیرویین بر جمجمه های فقرا بدمستی کرده، میان آنان و توده های مردم دیوار بزرگی حایل گشته و شب و روز تلاش صورت می گیرد تا این منادیان سرمایه بیشتر بپندند و فقرا، فقیرتر شوندو چون سیاست عمومی بر این منوال جریان دارد، اگر این صف ها هزار بار بزرگتر و گسترده تر گردند، باز هم چکه عرقی بر پیشانی اینان نخواهد چکید و الی روزی که این صف های گرسنه رستاخیزی به پا دارند.

گروپ های مسلح همچنان در شمال کشور بدمستی می کنند

    خطر تروریزم و بازگشت درگیری های طالبان با نیروهای ائتلاف و آیساف در جنوب و شرق کشور عمدتاً توجه تمام رسانه های ملی و بین المللی را به خود معطوف ساخته، ولی کمتر توجه به وقایعی شده است که هر روز در شمال کشور رخ می دهد، و مردم را نگران ساخته است.

     شمال که بعد از سقوط طالبان در مقایسه با جنوب کشور منطقه ی نسبتاً امن تری محسوب می شد و خطر حملات تروریستی و انتحاری کمتر در آن وجود داشت، اما از همان زمان دارای میزان بالای جرایم و جنایت از قبیل سرقت، کشتار و رهزنی بود. با آنکه نیروهای ناتو در تمام ولایات شمال حضور دارند و پولیس و اردوی ملی از کمیت بیشتری برخوردا اند، اما فغان مردم از عدم امنیت و حضور جنگ سالارانی که سال ها حاکمیت خودکامه داشته و عوامل اساسی بی امنیتی را درین ولایات تشکیل می دهند، بالاست. تصور می شد که با به میان آمدن حکومت مرکزی، تشکیل پارلمان، رشد اردو و پولیس ملی و گسترش نیروهای آیساف و توجه جامعه جهانی امنیت بیشتری تامین و بساط این جنگ سالاران برچیده شود. تصوری که نه تنها تحقق نپذیرفت که بی امنیتی روز به روز مردم را بیشتر تهدید می کند. 

    رهزنی هایی که درین اواخر در شاهراه مزار-کابل، کندز و -مزار-فاریاب به تکرار صورت می گیرد به ویژه در کوتل رباطک سمنگان که دزدان با یونیفورم پولیس شاهراه ملبس بوده، کسی احساس آرامش نمی کند.

    سرقت های شبانه در برخی از ولایات حتا در مراکز این ولایات که به کمبود پولیس هم مواجه نیستند، سبب شده تا مردم در بعضی محل ها تا صبح به گزمه بپردازند تا از شر دزدان در امان باشند.

    غصب ملکیت های مردم توسط تفنگ سالاران به ویژه در جریان تجاوز شوروی و جنگ های تنظیمی که مجبور به ترک محل های خود شده بودند، سبب شده تا مردم این مناطق یا به خانه های شان برنگردند و اگر هم جرئت بازگشت کنند، باید بهای این جرئت شان را با جان و ناموس شان بپردازند. هرچند دولت درین زمینه احکام و فرامینی هم صادر کرده، که راه به جایی نبرده اند.

      حاکمیت جنگ سالاران هنوز هم در بسیاری از مناطق شمال و شمال شرق پابرجاست، اما با شیوه های دیگر، به این معنی که در گذشته اکثراً به شکل خود سر حاکمیت داشتند اما اکنون در پست های حساس دولت به شکل حاکمان گماشته شده از سوی دولت مرکزی بر ولایات شمال قدرت میرانند. اگر انگشت انتقاد از سوی گماشتگان حکومت مرکزی مبنی بر دخالت در فساد اداری یا اتهام حمایت از زورمندان متوجه شان می گردد با جرئت  زیاد، حکومت مرکزی را تهدید می کنند که با خطر چون حکومت های گذشته که از سوی قومندانان سقوط نموده بود، مواجه خواهد گشت.

    موجودیت زندان های شخصی که از سوی منابع حقوق بشر مورد تایید قرار گرفته، نمادی از خودکامگی این تفنگ سالاران است.

   شمال از حملات تروریستی یا انتحاری، و یا به آتش کشیدن مکاتب، نیز در امان نبوده که در مورد مکتب سوزی اکثراً گروپ های مسلح مسوول اند.

     بسیاری از آنان با آنکه سلاح های ثقیله زنگ زده خود را به پروسه دی دی آر سپرده اند، ولی سلاح های جدید و بهتر شان را برای "روز مبادا" نگهداشته اند و حتی شایعه است که به خریداری سلاح های نو پرداخته و آن را میان افراد خود توزیع کرده اند.

    اختطاف کودکان و زنان به روال عادی مبدل شده که اکثراً توسط باندهایی که از حمایت قدرتمندان برخوردار اند، صورت می گیرد که حتا عاملین چنین قضیه ها با آنکه شناسایی و دستگیر می گردند، ولی پسانتر به اثر مداخله همین زورمندان رها می گردند. به گونه ی مثال، اختطاف کنندگان رحیمه در کندز، سنگسار کنندگان آمنه و تجاوز بر یک دختر در بدخشان، اختطاف صنوبر 15 ساله در علی آباد کندز که با سگ جنگی تبادله شد، همه و همه مشت نمونه خروار است که عرصه زندگی را بر مردم تنگتر و روز شان را تیره و تار ساخته است.

مشت نمونه ی خروار

تجاوز: قومندان مجتبی یکی از قومندانان جمعیت اسلامی افغانستان در ولسوالی شهر بزرگ ولایت بدخشان با ده تن از افراد همگروپش به زنی تجاوز کردند. ظاهراً این قومندان متواری و دو تن از متجاوزان به عفت این زن مظلوم دستگیر شدند. ببینیم که درین قضیه هم ضرب المثل مربی داری مربا بزن، تطبیق می گردد؟

امتیاز طلبی: به سلسله امتیاز طلبی های اعضای پارلمان که در آن خواهان معاش صد هزار افغانی برای خود، هشت هزار افغانی برای دریور، دوازده هزار برای دستیار، پاسپورت سیاسی برای اهل و عیال، نمبر پلیت خاص برای موتر و شهرکی برای خود شدند، شایعاتی وجود دارد که از سوی حکومت پذیرفته شده و درین مورد اعتراضات وسیعی از سوی مردم به رسانه ها رسیده است. بسیاری گفته اند که اگر میدانستند که این وکلا فقط به امتیازات خود می اندیشند، در رای گیری شرکت نمی کردند. زیرا گفته اند"تو کز محنت دیگران بیغمی....."

شیرچور: لوی څارنوال عبدالجبار ثابت گفته است که اگر قادر به تعقیب دوسیه آنانی که شیرپور را چور و با پول دزدی و مواد مخدر برایشان قصر ساخته، شود، جایزه نوبل را به دست خواهد آورد. وی گفته است که حامد کرزی نیز او را تشویق به چنین کاری کرده است. مردم می گویند که مصرف شیرپور برای اختلاس گران بیت المال و دزدان دارایی عامه از گاو غدودش می باشد، لطفاً به دنبال گاو باشید.

ملاهای جاسوس: اسفندیار ولی رهبرنشنل عوامی پارتی پاکستان گفته است که ملاهای جاسوس باید رابطه شان را با استخبارات پاکستان قطع کنند و به منافع ملی پشتونها بیاندیشند. وی مستقیماً به مولانا فضل الرحمن رهبر جمعیت علمای پاکستان اشاره کرده و از وی خواسته است تا از آغوش آی اس آی پایین شود. اینکه این نصایح اسفندیار ولی چقدر بر این مساله اثرگذار خواهد بود، این گفته را به خاطر می آورد"سالی که نکوست از بهارش پیداست."

برون در چه کردی؟: اخیراً حامد کرزی از گلبدین و ملاعمر دعوت به مذاکره نموده تا در قدرت سهیم گردند. بعضی ها به رسم مطایبه می گویند:" نکند آقای کرزی به این طریق می خواهد چندین ملیون دالر پول سربهای این دو را که امریکایی ها تعیین کرده اند، به دست آورد" و دیگران می گویند که این دو در دوران امارت و صدارت شان چه کردند که دوباره بر محور قدرت نشانده شوند و به این خاطر زمزمه می کنند" تو برون در چه کردی که درون در درایی"، به قول عده ای دیگر آیا آقای کرزی از چنین دعوتی در رنج نیست؟

کله چې خلک راضی نه وی، جرګه په کوم کار پرمخ بوځی؟

    اوس چې لومړنۍ سیمه ایزې امن جرګې ته معکوسه شمیرنه پیل شوې او د سیمه ایز قدرت مرکزونو تر څنګ د افغانانو او د ډیورنډ کرښې هاخوا پښتانه د پام په محراق کې واقع شوې، دا جرګې د رسمې انګیړونو، کتنو او ملاحظو نه لیرې، یوې ولسی کالبد څیرونې ته هم اړتیا لری.

     د سیمه ایز امن ګډې جرګې هغه وخت د ژبو په سر ولویدې، چې حامد کرزی د خپل پاکستانی او امریکایی سیالانو سره په یوې خبرې غونډه کې راڅرګند شو او د جرګو د رابلل کیدو "زیری" یې ورکړ.

که څه هم جرګو له تاریخی پلوه رغونکې ونډه لوبولې ده، خو جرګې ځینې دورو    کې د واکمنانو لخوا انحطاط ته هم کښل شوې دی؛ اوس د ډیورنډ کرښې دواړه خوا ولسونه د ترهګرۍ ماران یې بې دریغه چیچی او د ځان مرګی بریدونو لمبې آن د کابل اسمان کې هم شنې لوخړې پورته کوی، دا ترهګری چې جړې یې له افراطیت او بنسټ پالۍ نه وینې څکی، باید له بیخه وچې شی. همدا لامل و چې د دې دندې پچه د سیمه ایزو جرګو په نوم راووته. خو د جرګو نه وړاندې:

   جرګو پورې کومې هیلې تړل شوی دی؟

    ترهګری ته دې د پای ټکی کښیږدی؛ د پښتنو منځ لارې او اعتدال خوښونکی جوهر ته دې د ځلیدو مهلت ورکړی؛ افراطیت دې له منځه یوسی تر څو د افغانستان مادې او معنوې بیارغونې ته لاره هواره شی او هیواد د یوې رښتونې دموکراسی په لور مخ په وړاندې ولاړ شی.

ستره پوښتنه: آیا جرګې به برلاسې شی دا ماموریت سرته ورسوی؟

ځواب:؟!

 

د جرګو په تړاو دریځونه

 

    د امن جرګو په اړه دوه حاکمې لیدلارې موجودې دی: ړنده پښتونولی حکم کوی چې همدا چې جرګه ده نو ښه ده ځکه چې پښتنی جوهر لری؛ خو بل خوا ته دا لید حاکم دی چې ترهګری د خلکو منځ کې ځای لری او حتا همدا جرګې به هم د ځناورو طالبانو پر شتون او واک کې پر سهیم کیدو صحه کیږدی. خو دریم نظر هم شته او هغه دا چې ترهګری او افراطیت د فقر او بې وسۍ تر څنګ د لویدیځې نړۍ د ناسمو سیاستونو او د دې وضعې نه د پاکستان د پوځی او استخباراتی دستګاه د ناوړې استفادې زیږنده ده. 

     که له یوې خوا تمه کیږی چې د ډیورنډ کرښې دواړه غاړو ته د امن جرګې به سیمې او په ځانګړې ډول افغانستان ته امن ورپه برخه کړی، خو له بلې خوا دا اندیښنې هم وجود لری چې د پاکستان دولت نیم زړې ملګرتیا او د هغه هیواد قوی استخباراتی ماشین به په یقین سره د تیرو دیپلوماتیکو نوښتونو په شان دا جرګې هم یرغمل ونیسی.

    له بل پلوه، د افغانستان د غاړې څخه د جرګې مشری د هغه کسانو په لاس کې ده چې اصلاً د مخ په وړاندې او اعتدال خوښونکو عناصرو په نوم نه یادیږی، هر څو هم چې دوی به مثلاً د ملا عمر یا ګلبدین یا د افغانستان په اوسنی دولت کې د ګډو کسانو په اندازه افراطی نه وی. دې ټکی په پام کی نیولو سره هیڅ لیرې به نه وی چې پاکستانی حکومت هم ورته اقدام وکړی او منځ لاری پښتانه یو وار بیا څنډې ته او پرځای یې خپل لاس پوڅی افراطی څیرې رامخې ته کړی. 

    په ټولیزه توګه دا جرګې لنډ مهاله پرمختګونه رامنځ ته او پښتنو ته د مذهبی افراطیت پرځای پښتون ناسیونالیزم د بدیل په توګه وړاندې کولی شی؛  خو د تروریزم جړې، د پاکستان حکومت دوه مخې سیاست او د ترهګرۍ پرضد د متحد ایالتونو نیمګړی نیت او هغه بې وسی چې ولسونه د تروریزم منګولو کې ایساروی، هغه ټول عوامل دی چې د جرګو پرځای باید پرې غور او د حل لارې چارې یې وموندل شی.

     د جرګو په تړاو بله پوښتنه دا ده چې د قومی مشرانو له وسه به څه پوره وی پداسې حال کې چې هغوی پخپله په یو شکل د تروریستانو سره لاس لری، یا پخپله د تروریزم قربانی ګرځیدلی دی؛ په تیرو دریو کلونو کې لسګونه قومی مشران د ترهګرو لخوا د حکومت سره د ملاتړ په تور له پښو غورځیدلی.

دوه اونۍ وړاندې په پیښور کې د پښتنو سکیولاره ګوند عوامی نیشنل پارټۍ د مشر اسفندیار ولی په نوښت په سل ګونو قومی مشران سره راټول شوی وو تر څو د ډیورنډ کرښې د دواړو غاړو پر امنیت وغږیږی. پدې غونډه کې که څه هم مولانا فضل الرحمان په څیر افراطی څیرې هم رابلل شوې وې خو د غونډې ګډون والو د فضل الرحمان د ټولو هغه خبرو سره په کلکه مخالفت وکړ چې د افراطیت او طالبانو د ملاتړ بوی یې درلود. دې غونډې د دې تریخ واقعیت غندنه هم وکړه چې ګوندې طالبان او پښتانه یو له بل سره مساوی دی. غونډې د حجرې او جومات په نقش هم خبرې او د حجرې او دیرې په نقش یې تاکید وکړ، د دې مانا دا چې افراطیت ورټی او دا چې د دې سیمې خلک د دې ګواښ نه لیرې باید د سوله ایز ژوند خاوندان وی، که څه هم چې د مشرف پوځی حکومت هیڅ فرصت له لاسه ندی ورکړی چې نړیوالې ټولنې ته طالبان د پښتنو استازی او پښتانه د طالبانو خواخوږی وروپیژنی.

      ډیری سیاسی کارپوهان پدې باور دی چې دا غونډه د پښتنو لخوا د خپلو دودیزو سکیولاریستی ارزښتونو د راژوندی کولو په لور یوه هڅه ده.

      دا چې سیمه ایزې امن جرګې به په کومو ټکو څرخیږی، د راتلونکی خبره ده، خو هغه څه چې د سیمې او په ځانګړې توګه د افغانانو او د پاکستان د پښتنو په منځ کې مخکښه کړیو د اندیښنې سبب شوی هغه دا چې د جرګو تر نامه لاندې داسې نه چې د شمالی وزیرستان په څیر دې طالبانو سره جوړ جاړی وشی او هغوی دې د هیواد پر یوې خاصې سیمې واکمن کړی. که داسې وی نو دا به هغه څه وی چې دا جرګې به د مخکښه افغانانو او په پاکستان کې د مخکښه او منځ لاری پښتنو د کرکې وړ وګرځوی او نه یوازې دا چې ستونزې به حل نکړی بلکې په ستونزو به نورې ستونزې ورزیاتې کړی او د طالبانو او ترهګرو شتون ته به قانونی بڼه ورکړی، لکه څنګه چې د افغانستان پارلمانی ټاکنو جنګ سالارانو او جنایتکارانو شتون ته قانونی بڼه وروبښله او دا دې اوس یې د هیواد د قانون جوړونې پر څوکیو ډډه وهلې ده.

  د دې ټولو اندیښنو سره سره دا جرګه به یو ښه والی ولری چې دا جرګې به څه نا څه د منځ لارو، سکیولارو پښتنو انځور نړۍ ته وړاندې کړی.

آقای کرزی، همین ساختار کافیست!!

  

   اخیراً آقای کرزی از گلبدین و ملاعمر دعوت نمود تا در مذاکرات صلح شرکت کرده، در ساختار دولت افغانستان شریک شوند. آقای کرزی قبل از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری وعده داده بود که دیگر هیچ جنگسالار و ناقض حقوق بشری را در دولتش شرکت نخواهد داد و فقط بر توده های مردم تکیه خواهد کرد و مردم به این خاطر برایش رای دادند. ولی بمجردیکه جام پیروزی را سر کشید به تمام وعده، وعیدهایش پشت کرد و آنانی را که گفته بود از خود خواهد راند، تنگ در آغوش کشید و با اتکا بر آنان کشور را در کام فساد اداری، فقر، مواد مخدر، بیکاری، تجاوز بر حقوق توده های نامراد کشور، فرو برد. به این خاطر همه برایش فریاد می کشند که اگر ساختار دولتت از بنیاد تغییر نکند، از راه ترکستان برنخواهی گشت.

    اکنون آقای کرزی آنانی را که جان صدها آزادیخواه را پاره پاره کرده، نیمی از پیکر اجتماع را به تحقیر گرفته، کابل را ویران نموده، دروازه مکتب را دروازه دوزخ نامیده و کشور را از تمام نعمت های فرهنگی آن محروم ساخته، می خواهد در این ساختار بافزاید. بدین صورت دیوار عظیمی که میان مردم و او قد کشیده در آن وقت دهها بار ضخیم تر و پولادین تر نخواهد شد؟

د جنوبی کوریا د کارګرانو او بزګرانو ګډ غورځنګ

   جنوبی کوریا کې په لسګونو زره کارګرانو او بزګرانو تیره اونۍ د هغه هڅو په ضد لاریون وکړ چې غواړی د متحد ایالتونو سره د آزادې سوداګرۍ تړون (اف ټی ای) لاسلیک کړی.

    د دې تړون لیک په خلاف ټولټال اویا زره کسانو د جنوبی کوریا په ښارونو کې پراخ لاریونونه وکړل چې تر ټولو عمده شعار "د کوریا-متحد ایالتونو آزادې سوداګرۍ تړون ختم کړئ" د سترو ښارونو واټونه او کوڅې ولړزولې.

د دې تړون موخه د دواړو هیوادونو ترمنځ په سوداګرۍ کې د تعرفو او نورو خنډونو اوچتول دی. دا مهال د دواړو هیوادونو سوداګرۍ، 72 ملیارد ډالرو ته رسیږی. خو د جنوبی کوریا کارګری، زراعتی او ټولنیزې ډلې په کلکه د دې تړون غندنه کوی ځکه دوی باور لری دا تړون به د برلاسی هیواد – متحد ایالتونو- په ګټه تمام شی. په دې ډله کې بزګران په ځانګړی توګه د دې تړون مخالف دی ځکه چې د دې تړون په ترڅ کې او د آزادې سوداګرۍ د اصولو پربنسټ، بزګرانو او په ځانګړی ډول د شولې کرونکو ته به ډیری موجودې اسانتیاوې له منځه ولاړې شی.

   له اقتصادی پلوه کارګران او بزګران استدلال کوی چې د اف ټی ای تړون ناعادلانه او یواړخیز دی ځکه چې د متحدو ایالتونو د کمپنیو په وړاندې چې د خپل حکومت لخوا پراخې مرستې او سبسیدونه لاس ته راوړی، کوریایی کمپنۍ دسیالۍ وړتیا نلری او ماتې سره مخامخ کیږی چې پایله به یې د لسګونو زره کارګرانو تورو خاورو ته کښیناستل وی. ښکاره خبره ده چې دا غمیزه به صنعت پورې محدوده پاتې نشی او د بزګرانو دروازې به هم وروټکوی.

د دې لاریونونو سره سم دننه په جنوبی کوریا کې هم د کار په قانون کې د بدلون راوستنې په خلاف ټوله تیره اونۍ د لسګونو زره کارګرانو په لاریونونو کې تیره شوه. د جنوبی کوریا کارګره طبقه په دودیز ډول د منظمو او رهبری شوی لاریونونو په ترڅ کې د هر ټولنیز، سیاسی او اقتصادی بدلون په وړاندې خپل غبرګون ښکاره کوی.

    جنوبی کوریا کې د امریکا سره د آزادې سوداګرۍ خلاف د لاریونونو تر څنګ، شمالی کوریا هم د امریکا ضد کلک دریځ لری او دوه میاشتې وړاندې یې د همدې ترینګلې اړیکو د اندیښنو له کبله د خپلو اتومی ازمایښتونو د ترسره کیدو خبر ورکړ؛ خو د جنوبی کوریا حکومت له متحدو ایالتونو سره نژدې اړیکې لری. دا مهال د جنوبی کوریا د 670000 کسیز پوځ ترڅنګ دیرش زره امریکایی سرتیری ګواکې د سیمه ایز قدرت د انډول ساتنې په موخه په جنوبی کوریا کې میشت دی. په پنځوسمې لسیزې کې د دواړو کوریاوو تر منځ د جګړې نه راپدیخوا د بهرنی ځواکونو دې حضور د جنوبی کوریا د پراخ ولس قهرجن غبرګون راپارولی ځکه هغوی فکر کوی دا حضور د شمالی او جنوبی کوریا د یوموټی کیدو په وړاندې خنډ دی.

 

گفتنیست

 شعر از نورانی

           

دستان من به تیر و تبر راز گفتنیست

با پای خلق، پایم از این ورطه رستنیست

آهنگ من براق و ز معراج بگذرد

بر شاخه های سدره، دلم آرمیدنیست

دستم به عشق حضرت ساطور بیقرار

"خارا" به گونه، دستم اگر قطع کردنیست

شعرم ستاره، آتش و خورشید باور است

تا قلعه های فتح خیالم پریدنیست

مهرم به اوج قله نشانی زند، ز خون

یک روز تا شکوه " سیاهکل" رسیدنیست

آهی مدار، گر که به پایم ز حلقه شور

با شور صد امید، وزین حلقه جستنیست

آنی که بر سکوی "هوس" با کلاه "چه"

غبغب گشاد کرده ولی هیچ، مردنیست

دیوار و سقف و گوشه پندار و خود مدار

آوای مرده، در پس آن گه شنیدنیست

لافیدگان خفته فقط حرف می درند

اینجا سکوی حرف نه، میثاق بستنیست

کشتی شکسته، آنی که ساحل به باد داد

بر ناخدای جور، دهها لعن رفتنیست

بر خاره راه عشق منه پا، گر نهی

نامرد آنکه نا زده این راه، خفتنیست

کور، آنکه بر سرایش من تیغ می کشد

در واژه هام، دشنه ای صد تیغ دیدنیست

بر دیدگاه داور دوران نگین سرخ

آن که دل بر رهایی خلقش تپیدنیست

تا صبح رستخیز من و دشنه ای کلام

آوای من به کوه و کمر راز گفتنیست

آزاد بازار، د دموکراسۍ غوړیدل؟!

 

وروسته له هغې  چې لویدیځوالو د بن د هوکړې په چوکاټ کې آزاد بازار  زموږ د هیواد له پاره د اقتصادی سیستم په توګه دننه کړ او بیا یې د لویې جرګې له لارې د اساسی قانون برخه وګرځوله، په حقیقت کې یې  د بروکراتیکواو کمپرادورو پانګوالو او څو توکمیزو شرکتونو د زبیښاک لاره هواره کړله. د آزاد اقتصاد د بازار په تپلو سره دا څرګنده شوه چې افغانستان نور د اقتصادی، سیاسی او  ټولنیز پلوه د څو شتمنو کورنیو او څو توکمیزو شرکتونو په منګلو کې ښکیل  کیږی او د زیارکښانو د زبیښاک پیلامه دا ځل د دموکراسۍ، مدنی ټولنې، بشری حقونو او د فردی آزادۍ د اصطلاحګانو سره یوځاى  په بیرحمانه توګه پیل کیږی.

 

دا مهال لویدیځوال په دې لټه کې دی چې د افغانستان له پاره پانګواله طبقه وزیږوی او د دې زیږون له پاره د نشه ای توکو او د درغلې او اداری فساد په ملتیا غواړی د پانګې تراکم رامنځ ته کړی تر څو په افغانستان کې  د خصوصی کیدنې پړاو ګړندى شی. د آزاد بازار د اقتصاد سره د افغانستان ورونه د څو توکمیزو شرکتونو او پانګوالو په مخ پرانیستل شول او په لومړې سر کې د هیواد مخابراتی سیستم په انحصاری توګه د څو توکمیزو شرکتونو په لاس کې ولوید او  د دې بازار سره  د دولتی تصدیو خصوصی کېدنه په چټکتیا سره پیل شوه.

 

د آزاد بازار پلویان  چې د نړیوالو مالی ټولنو بشپړه ننګه له ځان سره لری، ټینګار کوی چې پرته له آزاد بازار څخه نه دموکراسی شونی ده، نه مدنی ټولنه او  نه هم بشری حقوق. دا ډله چې د بروکراتیکو او کمپرادور پانګوالو او وتللی سوداګرو په بڼه رامنځ ته شوې، په  دې لټه کې ده  چې  د دموکراسۍ، بشری حقونو  او فردی آزادۍ په نامه د افغانستان پر اقتصاد خیټه واچوی او د هیواد اقتصاد،  مافیایی اقتصاد لور ته وکاږی. دا ډله په خپلو خپرونو او ویناو کې ادعا کوی چې پرته د اقتصادی لیبرالیسم څخه،  د دموکراسۍ د پراختیا له پاره هڅه ترکستان ته د تللو مانا لری او هیڅ ډول پایله به ورنکړی. دا سوداګر او پانګوال چې د لویدیځو شرکتونو د استازو په توګه هیواد کې فعالیت کوی په دې لټه کې دی چې د ټولنیز مالکیت پر ځاى خصوصی مالکیت پر تولیدی وسایلو واکمن کړی.  آیا پر تولیدی وسایلو د خصوصی مالکیت واکمنول د دموکراسی او بشری حقونو د پراختیا په مانا ده؟

 

که چیرې د دموکراسۍ څخه موخه د ټولنې پر ډیرۍ برخې د څو تنو پانګوالو واکمنی وی، بې له شکه چې دا سوداګر او پانګوال او  د هغوې تیوریسنان په حق دی او که چیرې د دموکراسۍ څخه  موخه پر تولیدی وسایلو د ټولنې د ډیرې برخې واکمنی وی نو دا لوی پانګوال او سوداګر د ترکستان په لاره پل وهی. دا ډله  په لټه کې ده چې شخصی مالکیت، ټولنیز مالکیت او خصوصی مالکیت سره گډ کړی تر څو د یوې مودې له پاره وګړی په ناپوهى کې وساتی. دوې شخصی مالکیت،  چې د یو کس او یا کورنې  په زیار منځ ته راغلې او د زبیښاک ښکارندوې نه دى د خصوصی مالکیت سره چې د ټولنیز تولید او د ټولنې د زیار په پایله کې زیږیږی او د زیارکښانو پر زبیښاک ولاړ دې  یو گڼی تر څو د زبیښاک لړۍ اوږده وساتی. له همدې امله  پانګوال تل وایی پر تولیدی وسایلو ټولنیز مالکیت، فردی آزادی  او بشری حقوق ځپی او د انسانی طبیعت سره اړخ نه لګوی.

 

خو پر تولیدی وسایلو د  ټولنیزمالکیت سیستم دا څرګندوی چې په دې ډول اقتصادی سیستم کې  نه د زیارکښانو زبیښاک شته او نه هم ٰبشری حقوقٰ او ٰدموکراسیٰ او ٰ فردی آزادیٰ  ځپل کیږی. برخلاف دا پر تولیدی وسایلو خصوصی مالکیت دې چې بشری حقوق، دموکراسی او فردی آزادی  ځپی،  ځکه چې په دې ډول مالکیت کې نه انسانی ارزښتونه  مهم دی او نه هم انسان او یواځې سود او گټه تر ټولو لوی ارزښت گڼل کیږی.

 

آزاد بازار چې د تولیدی وسایلو پر خصوصی مالکیت ودریدلې دې نه یواځې دا چې په هیڅ توګه نشی کولاى دموکراسی وغوړوی بلکه د بشری حقوقو، مدنی ارزښتونو او د فردی آزادی یو ستر او ګړندى بلهارکونکې سیسټم گڼل کیږی. په آزاد بازار کې یو پانګوال کولاى شی د خصوصی گټې له پاره زرګونه زیارکښان د خپلو ماشینونو تر شاودروی  او کاری ځواک څخه یې گټه پورته کړی. په یوه ټولنه کې چې زرګونه تنه د ژوند د اړتیاوو د پوره کولو له پاره د یو کس د ګټې له پاره کار وکړی له کومه پلوه د بشری حقونو، فردی آزادی او دموکراسۍ سره سمون لری؟  په آزاد بازار کې یو پانګوال کولاې شی د خپلې ګټې له پاره زرګونه تنه په یو لاسلیک د کار څخه وزګار کړی او یا هم د کار بدو شرایطو ته یې اړ کړی  او په دې توګه د زرګونو زیارکښانو اقتصادی برخلیک په خپل لاس کې وساتی، دا ډول اقتصادی زورواکی چې پرته له شکه سیاسی زورواکی رامنځ ته کوې له کومه پلوه فردی آزادې سره اړخ لګوی؟ کله چې په آزاد بازار کې یو اړخ ته  زرګونه تنه وزګارې ته کاږل کیږی ( ځکه د دې اقتصاد له مخې د کار په بازار کې تل نابشپړه استخدام واکمن وی)، ماشومان د تولیدی کارونو  له پاره  استخدامیږی، د بیوزلی کچه لوړیږی، بدلمنی پراختیا مومی، ولږه او درمل لویه ستونزه وی ( حال دا چې د کوکاکولا، عطرو او د نورو  ډولی توکو تولید په ګړندیتوب سره ادامه و لری) او بل اړخ ته څو تنه د هیواد د اقتصاد لویه سلنه په واک کې ولری په کوم حق ویلې شوو چې دا ټولنه  د دموکراسۍ، بشری حقوقو او مدنې ارزښتونو سره همغاړى ده؟

 

کیداى شی د آزاد بازار اقتصاد،  چې دا مهال کوکارې یې غوږونه کڼوی، د څو بډایو او شتمنو کورونیو، ځینې دولتې پانګوالو او سوداګرو او د څو توکمیزه شرکتونو مالکانو ته هم دموکراسی راوړی او هم بشری حقوق او فردی ازادی تامین کړی او هم یو ارزښت ووسی، خو دا بازار زموږ د زیارکښانو څخه دموکراسی اخلی، بشری حقوق یې ځپی، مدنې ارزښتونو یې تری تم کوی او فردی آزادی یې د پانګوالو په کارخانو او دفترونو کې وژنی.

 

امریکای لاتین خون "چگوارا" را ارج می گذارد

     امریکای لاتین که سالها بار استعمار و استثمار اسپانیوی ها را برده، بعد از جنگ دوم جهانی بی وقفه توسط کمپنی های امریکایی بهره کشی شده، رژیم های قلاده بندی بر بسیاری از کشورهای آن با خون و خنجر حکم رانده اند. این منطقه وسیع و پیوست به ایالات متحده که محل درگیری ها، کودتاها، معادن سرشار و بازارهای گسترده است، اینک به سویی سیر می کند تا جای پای امریکا را خالی سازد.

    کوبای انقلابی که 47 سال در برابر تهدیدهای ایالات متحده( از توطئه آشکار و نهان تا حمله مستقیم) مقاومت کرد، به شکیلی بار دیگر به سکاندار مخالفان امریکا مبدل شده، مردم امریکای لاتین و مرکزی تصمیم گرفته اند تا کودتاچیان(در بولیوی طی کمتر از یک دهه دو صد بار کودتا شد) را از اورنگ قدرت به زیر بکشانند و در عوض چهره های مردمداری را بر اریکه بنشانند.

     کامیابی بار سوم هوگو چاویز در انتخابات ونزویلا، یکی از کشورهای نفتخیز این قاره که یک انقلابی پوپولیست رادیکال است و برخوردهای تند او با بوش، راهش را با هاوانا کوتاه تر ساخت، کسی که خیال استقرار نظام سوسیالیزم را در ونزویلا به سر می پروراند، یکی از تندترین رییس جمهوران این منطقه در ضدیت با سرمایه داری امریکاست، پیروزی مورالیس در بولیوی که متحد فیدل و چاویز است وکاسترو را پدر بزرگ انقلاب امریکای لاتین لقب داده است و به سه اصل دزدی مکن، دروغ مگو و بیکار نمان باور دارد، در کنار دولتهای سوسیال دموکرات برزیل، ارجنتاین، شیلی و اکوادور اینک تصمیم به جبهه واحدی که هر چند اسمی بر آن نوشته نشده، دارند و این جبهه سال گذشته که ایالات متحده 36 کشور این قاره جز کوبا را به نشستی دعوت و در آن بازار مشترک امریکا را مطرح کرد، به مخالفت با آن برخاست و این طرح را در جهت دستیابی بیشتر کمپنی های امریکایی به این منطقه نامید و بوش با شعار های تند ارجنتاینی ها که در استدیوم 40 هزار نفری بوینس آیرس تجمع کرده و عکس بزرگی از چگوارا را بر فرق آن نصب کرده بودند، روبرو شد و بی هیچ دستاوردی با جملات زننده چاویز به واشنگتن برگشت.

   حرکت چپگرایان از سوسیال دموکرات ها تا پوپولیست ها و کمونیست ها با پرچم رای و انتخاب، امریکا را درین قاره به شدت ضربه زده و فقط قادر به امضای پیمان نفتا با کانادا و پانامه شده است. بر این صف، انتخابات نیگاراگوا، دانیل اورتیگا رهبر کمونیست سابق ساندنیستها را افزود. اورتیگا با حزب مقتدرش که ده سال بر ضد رژیم فاشیست سوموزا  جنگید و در 1979 قدرت را به دست آورد، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و تک قطبی شدن جهان، کشور کوچک نیگاراگوا به انتخابات تن داد. در آنوقت کنتراها به وسیله سی آی ای حمایت می شدند و بالاخره در 1990 خانم چومورو قدرت را به دست گرفت. خوش و بش چومورو با امریکا و عدم کامیابی او در بلند بردن سطح زندگی مردم، بار دیگر اورتیگا را به قدرت رساند. گرچه او از اقتصاد بازار نام برد ولی بوش این پیروزی را خبر بدی برای کشورش عنوان کرد.

    دانیل اورتیگا که در جریان انقلاب آن کشور بر ضد سوموزا از سوی کوبا شدیداً حمایت می شد یکی دیگر از رهبران چپ رادیکال قاره امریکاست که می تواند حلقه کوبا، ونزویلا و بولیوی را محکمتر سازد و اینان با سوسیال دموکرات های شیلی، برزیل، ارجنتاین و اکوادور در تقویت جبهه ضد رژیم های کودتاگر و حامی آنها ایالات متحده استوارتر بایستند.