نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

پیشرو شماره ۲۰ سنبله ۱۳۸۶

جنایت به خاطر نفت!

 

 جهان سرمایه داری برای بقای خود از جمله به انرژی اشد ضرورت دارد که رایج ترین نوع انرژی، همان انرژی  فسیلی و ذغال سنگ بوده و ذغال سنگ به علت آلوده نمودن بیش از حد طبیعت (که البته برای سرمایه داری آلوده نمودن طبیعت در مقابل به دست آوردن سود مفهومی ندارد) و قیمت بلند استخراج آن زیاد مورد استفاده نمی باشد. در حال حاضر نفت، گاز و ذغال سنگ 80 فیصد از انرژی مصرفی جهان را تأمین می کند. ذخایر عظیم نفت در کشورهای ایران، خلیج فارس، عراق، عربستان سعودی، امریکای جنوبی، امریکا، کانادا، روسیه، افریقای جنوبی، لیبی، نیجریه، ونزوئلا، خلیج مکزیک و دریای شمال قرار دارد.

امپریالیزم جهانی مخصوصاً شرکت های بزرگ نفتی و غول های سرمایه  جهت به دست آوردن منابع فراوان نفتی جهان حاضر است به هر عملی از جمله تجاوز مستقیم و آشکار دست بزند.  تجاوز آشکار امریکا و متحدانش به عراق و افغانستان تحت عنوان مبارزه علیه تروریسم، یکی از شگردهای سرمایه داریست تا با تحمیق مردم، پلان های استراتیژیک و دراز مدت خود را در منطقه پیاده نماید که یکی از این پلان ها، دسترسی  به نفت و گاز کشورهای آسیای میانه، خلیج فارس و منطقه بزرگ نفتی خاورمیانه است.

تقاضای نفت برای به حرکت در آوردن چرخ سرمایه  در سال 1970 روزانه 56 ملیون بشکه (هربشکه معادل 159 لیتر) بود، اما این رقم با افزایش انباشت سرمایه و ایجاد فابریکه های صنعتی متعدد تولیدی در سراسر جهان مخصوصاً رشد حیرت انگیز اقتصاد چین، در سال گذشته به 85 ملیون بشکه در روز رسید که بیانگر رشد 52 فیصدی تقاضای نفت در فاصله زمانی سه دهه می باشد. قابل ذکر است که ارزش سالانه نفت خام معامله شده در بازارهای جهانی بیش از یـک تریـلیون (هزار ملیارد) دالر است و بخش مهمی از اقتصاد جهانی را به خود اختصاص می دهد. یکی از دلایل عمده افزایش شدید قیمت نفت را می توان در رقابت های  امپریالیستی جهت غصب بازارها و ذخایر نفت خام کشورهای منطقه و جهان یافت. دلایل دیگر آن را می توان تقاضای بالای چین به نفت، سیاست کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) و مخصوصاً رویدادهای بعد از حملات 11 سپتامبر و تجاوز آشکار امریکا به عراق  و افغانستان بخاطر پلان های استراتیژیک و دراز مدت آن در منطقه دانست. 

افزایش پیاپی و بی حد و حصر قیمت نفت خام در بازارهای جهانی سودهای هنگفت و باور نکردنی  را به جیب شرکت های فراملیتی، کنسرسیوم های نفتی و کمپنی های بزرگ نفتی واریز می نماید. به طور نمونه می توان از سود شرکت اکسون موبیل که یکی از شرکت های بزرگ غارت کننده نفت کشورهای آسیای میانه و روسیه می باشد، نام برد که  در سال 2005 به 36 ملیارد دالر رسید و جالب اینجاست که این سود در سه ماه اول سال گذشته به بیش از پنج ملیارد دالر رسید. همچنان سود شرکت نفتی فراملیتی  انگلیسی – هلندی «رویال داچ –  شل» در سه ماه اول سال گذشته به هفت ملیارد دالر رسید. 

کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) که شامل کشور های  ایران، عربستان، عراق، کویت، الجزایر، اندونیزی، لیبی، نیجریه، امارات متحده عرب و ونزوئلا می باشد، بیش از 76 فیصد کل ذخایر نفت جهان را در اختیار دارند. از میان اعضای سازمان اوپک تنها 4 عضو آن خارج از منطقه خاورمیانه قرار دارد. کشورهای خاورمیانه بیش از 63 فیصد از ذخایر نفت خام جهان را در اختیار دارند و همچنان روزانه بیش از 20 ملیون بشکه نفت مصرفی جهان را تأمین می کنند. حضور نیروهای نظامی امریکا در ترکیه، کویت، عربستان سعودی، عراق، افغانستان وغیره و تهدید های پیاپی امریکا به  ایران نشانگر آن است که نیروی نظامی امریکا به سرکردگی بوش، به حیث مدیر عامل کمپنی های نفتی در این مناطق عمل می نماید.

علاوه بر دلایل فوق جهت بالا رفتن بی رویه قیمت های نفت خام و گاز در سطح جهان، رقابت های خصمانه انحصاری جهت ادغام کمپنی های بزرگ نفتی، کاهش روز افزون ذخایر نفت و گاز (زمزمه هایی مبنی بر کاهش منابع در بخش های نفتی غیر عضو در اوپک همانند خلیج مکزیک و دریای شمال به گوش می رسد) و تقاضای  روز افزون به آن،  باعث افزایش بی رویه قیمت های نفت و گاز در بازار جهانی گردیده است که تأثیر مستقیم آن را می توان بر توده های فقیر و مخصوصاً طبقات زحمتکش جهان  به وضوح مشاهده نمود. صعود سرسام آور قیمت مواد نفتی مخصوصاً پترول و گاز مایع طی هفته های اخیر در شهر کابل  از این دایره خارج نمی باشد.

علاوه بر دلایل فوق مبنی بر صعود قیمت مواد نفتی و گاز در سطح جهان، بورژوازی کمپرادور یا همان دلالان سرمایه نیز با ایجاد انحصارات و استفاده از سیاست دمپنگ جهت ورشکست نمودن رقبا، در واقع میخواهد بازار را در اختیار گرفته و بعد از ورشکست نمودن رقباء،  یکه تاز میدان فروش گردد. بورژوازی کمپرادور با این عمل خود نه تنها خرده بورژوازی را به سمت طبقات زحمتکش که جز نیروی کار خود، چیزی برای فروش ندارد، می راند بلکه راه ورود سرمایه های خارجی را به کشور باز نموده تا علاوه بر ورشکست نمودن بورژوازی ملی و صنایع نوپای کشور، نوع  اقتصاد مصرفی را نیز رونق دهد.

دولت کرزی از یکطرف با تبلیغ نظام اقتصاد بازار آزاد، به عنوان یگانه اقتصاد مؤثر برای رشد اقتصادی کشور و از جانب دیگر دخالت بی مفهوم و کاذب دربخش هایی از اقتصاد، می خواهد با صف های طولانی توزیع که ساعت ها وقت هموطنان ما را تلف می سازد و بازدید نمایشی وزیر تجارت از جریان توزیع آن (که این خود یکی از شگردهای تبلیغ اقتصاد بازار جهت بدنام نمودن اقتصاد پلانیزه و مرکزی می باشد)، نه تنها در  تبلیغ نوع اقتصاد مصرفی همکار بورژوازی مخصوصاً بورژوازی کمپرادور است، بلکه حتی میخواهد با این عمل خود خوش خدمتی هرچه بیشتری را به نفع ترویج بازار آزاد بازی نموده و دین خود را در قبال ایجاد نوع نظام اقتصادی وابسته، مصرفی و بیمار، ادا نماید.     

مشت نمونه ی خروار

       مافیای زمین:

در کنار مافیا های متعددی که بعد از سقوط طالبان در افغانستان پیدا شد، اینک مافیای زمین، یکی از خطرناکترین مافیاها بشمار میرودکه بیش از 3 میلیون وهفصد هزار جریب زمین دولتی را در سر تا سر کشور غصب کرده و مقدار زیادی از زمین های مردم را نیز به زور تصاحب کرده است. درین مافیا زور مداران دولتی وغیر دولتی شرکت دارند وکسی توان مقابله با آنها را ندارند. شیرپور و چمتله دو نمونه روشن عملیات مافیایی در پایتخت می باشند.

 

20 وکیل:

  مجیدی یکی از اعضای ولسی جرگه، اعلان کرد که 20 تن از وکیلان در رشوه واختلاس غرق بوده به زودی دوسیه های شان به محکمه ارجاع خواهد شد. گر چه مردم انتظار دارند که نام این 20 تن افشا گردد، اما اکثریت اعضای ولسی جرگه که مردم بر آنها اعتراض قتل وکشتار را دارند و دستان شان تا مرفق به خون مردم آلوده است،  دربرابرچنان اعمالی اختلاس هیچ است، چگونه برخورد خواهد شد؟

 

کوریایی ها:

 بالاخره 19 تن  از کوریایی های به گروگان گرفته شده به وسیله طالبان، با مذاکرات رودررویی کوریایی ها وطالبان در غزنی رهایی یافتند. کوریایی ها قبول کردند که تا آخر امسال 200 نفر نیروی خود را از افغانستان خارج خواهند کرد. کوریایی ها از بی تفاوتی  امریکایی ها شدیداً سر خورده شدند و فهمیدند که غربی ها با آسیایی ها چگونه بر خورد می کنند و حضور شرقی ها را نژاد قربانی شده می دانند. دو تن از کوریایی ها توسط طالبان به قتل رسیدند. گفته می شود که دولت کوریای جنوبی در ازای رهایی این گروگان ها 20 میلیون دالر باج پرداخته است.

 

نرخ ها :

 از یکماه به این طرف بسیاری از مواد مصرفی در شهرها مخصوصاً پایتخت احتکار شده، نرخ آنها فوق العاده بلند رفته است. نرخ یک کیلو گرام گاز از 40 افغانی به 80 افغانی صعود کرده، نرخ بسیاری اشیای مصرفی از20 تا100 در صد بالا رفته است، اقتصاد بازار وکنترول قیمت نه به وسیله دولت که به وسیله بخش خصوصی صورت میگیرد و اقتصاد افغانستان به یک اقتصاد مافیایی تبدیل شده است، چند نفر بازار را در کنترول خود گرفته هر طور دلشان بخواهد، همانطور عمل می کنند. این لذت چنین اقتصاد و فرصت طلایی است که عده ای آنرا تبلیغ می کنند.

 

اختطاف های فراه:

 فراه یکی از ولایاتی است که بیشترین اختطاف در آن به منظور باج گیری صورت می گیرد، قبلاً مستوفی فراه ربوده شد و در بدل 70هزار دالر رهایی یافت، دو طفل در مساو اختطاف شدند که بعدآً توسط مردم رها شدند. پسر داکتر قاسم بیان رییس صحت عامه فراه ربوده و قبل از آنکه پول داده شود، توسط ربایندگان به قتل رسید، پسر عبدلله ذهکنی با نوجوان دیگری حدود یکماه نزد گروگان گیران بودند که بعداً رهایی یافتند، هم اکنون حاجی تحویلدار توسط گروپی از دزدان ربوده شده، خواهان 60 لک افغانی باج میباشند. باتمام این بی امنیتی ها، دولت کوچکترین کاری برای مردم کرده نمیتواند ومردم هم انتظاری از آن ندارند.  

 

سپید آبه و باغ:

اخیراً دولت ایران تلاش نموده تا افراد سابق خود را دوباره فعال سازد و به این منظور در دو منطقه باغ و سپید آبه که مربوط ولایت بیرجند ایران است دو  پایگاه آموزش ساخته، قومندان مولوی عبدالحمید اسحاق زایی که مسوول جنگهای طالبان در شیندند میباشد، سخی مومن، حاجی بشر و چند قومندان بومدی در این پایگاه ها با افراد شان سازمان دهی شده، آموزش نظامی می بینند تا به افغانستان اعزام شوند و ازین نقطه نظر مردم به تشویش به سر می برند.

بحران عمیق

آقای فهیم در سخنرانی خود در روز جلسه ای که برای قتل مسعود گرفته شده بود، ابراز داشت که اگر وضعیت به این منوال پیش برود، بحران افزایش می یابد. اینکه عامل این بحران کی ها اند او اشاره به طالبان داشت و ابراز داشت که ضرور است مجاهدین وارد قدرت شوند تا به این غایله پایان داده شود. در حالیکه تجربه نشان داده تا زمانیکه تنظیم ها بر قدرت بودند، چنان با هم در گیر شدند که نه تنها خود را به گلوله بستند که مردم را قتل عام کردند و زمینه حضور طالبان را در افغانستان مساعد ساختند، نه تنها در برابر لشکر قهار طالبان مقاومت کرده نتوانستند که پیوسته فرار وعقب نشینی کرده، در پنجشیر و بدخشان محصور گردیدند. مردم این صحبت ها را به مسخره گرفته، تمامی بدبختی های شان را از حضور اینان در قدرت کنونی می دانند و معلوم نیست که چرا می گویند که ما در قدرت نیستیم؟        

 

 

شعر زندان، سروده ی جاودان

 

 شعر را گره خوردگی عاطفه با تخیل در زبان آهنگین نامیده اند، شعر با زبان پیوند نا گسستنی  دارد و شاعر از محیطش تأثیر می گیرد و شعرش به نیروی مادی مبدل گشته بر محیطش اثر می گذارد. شاعران دوران دربارها شعر درباری سروده،  قصیده آزمایی می کردند. بعد از سقوط شکوه و جدال دربارهای اشرافی، شعر به گوشه های عزلت و انزوا برده شد و شاعران با غزلسرایی از عشق و عرفان گفتند و بعد جنبش های مشروطیت، شعر مقاومت و پرخاش و مبارزه را آفریدند و شاعران در میدان جنگ با استبداد«از خون شهیدان  وطن لاله دمیده» را تصنیف کردند و شعر حماسه و حماسی را سرودند. بدینگونه زمان شعر را با خود می برد و می برد و از آن بهره می گیرد.

بعد از آنکه 7 ثوری ها بدمستانه با اتکا به همسایه بزرگ شمالی، گرفتند و بردند و کشتند و زندان ها را پُر از آنانیکه سر به تن شان می ارزید، کردند، مقاومت در زندان ها شکل گرفت و با اینکه به هزار شیوه و گونه مخصوصاً با مقاومت و پایداری در مقابل شکنجه بر زندانبانان شان تف انداختند  و آنان را حقیر ساختند. با زبان  شعر از آزادی، شرافت و انسانیت دفاع نمودند و بر آنچه شاعر تسلیم طلب و ریزه خوار بودند، با واژه های سربین چلیپا کشیدند.

درین میان شعر فاروق فارانی در کنار دهها شعریکه از پشت میله ها به وسیله شاعران بی نام و با نام سروده می شد، جایگاه خاصی داشت که در آن  روزگار، به نماد شعر مقاومت و شعر زندان شهرت یافته بود. او با مصراع های آتشین اش زندانی های مبارز و تسلیم ناپذیر را قوت می داد و به نا تسلیمی، پرخاشگری و ستیزه جویی دعوت می کرد و قامت  رسای همرزمانش را در برابر دار، بلند و به عکس دار را سر خم تصویر می نمود:

 خاک وطن زخون تو گـلگون و پـر نم است

آن بذری را که کاشتی از ریشـه محکم است

با مرگ خویش پوزه ای دشـمن زدی به خاک

  شاهد که قامـت تو رسـا دار سر خـم است

 

فاروق دهها سروده ای دیگری که خون  و خاک و آزادی را تصویر می کرد، در اختناق بی حد آن زمان و جبر بی پایان زندان بر پشت کاغذ های باطله و قوطی های سگریت می نوشت و به بیرون می فرستاد  و شاعران دیگری که یا از زندان راهی پولیگون ها شدند و یا در پشاور گوسپند وار ذبح گردیدند، چون انیس و سهراب نیز سروده های آتشگونی را پیشکش نمودند و دین تاریخی شانرا به عنوان شاعران مقاومت و زندان، شاعران خلق و آزادی چنان پیشکش کردند که تا زنده ایم و زنده اند، باید ارج شوند.

شعر زندان خود ضرورت به بیان و تحلیل بیشتری دارد که روزی اگر شاعرانی که میله ها را فتح کرده و با مقاومت و اعتقاد به آرمان شان دروازه ها را شکستند و بیرون شدند، به این امر بزرگ بپردازند و آنرا با هزاران نا گفته اش ، گفته بسازند و شعر آنانی را که با بریده شدن حلقوم شان به سکوت نشسته تجلیل و پاس اش دارند، پهلوانی خواهند کرد و نام های نا گفته به تاریخ خواهند پیوست.

مواد مخدر مهار نمی شود

تولید 93 در صد مواد مخدر جهان به وسیله ی افغانستان، اگر در ظاهر خجالت عظیمی برای نیرو های انگلیسی و  امریکایی در افغانستان ببار آورد و دولت افغانستان را ازین منظر در تنگنای عجیبی قرار داد، اما در اصل تولید این مقدار تریاک، پول های سرسام آوری را به جیب حامیان داخلی و خارجی آن چنان فرو برد که جشنی بالاتر ازین نصیب شان هرگز نگردیده است.

تولید  48 در صد این تریاک صرف در هلمند که حدود هشت هزار نیروی انگلیسی بخاطر تأمین امنیت و ریشه کن نمودن مواد مخدر در آن مستقر شده اند، علاوتاً انگلستان یکی از کشورهای است که با کار مواد مخدر در جهان شهرت دارد و شورای سنلس هم مقرش را در لندن گرفته، با تمام قوا جهت قانونی نمودن زرع تریاک فعالیت می کند، خود به خود نشان می دهد که دست هایی از بیرون  در کنترول زرع و قاچاق تریاک و هیرویین چه دست بالایی دارند. نویسنده کتاب «جنگ و جهانی شدن»  که امریکایی و در یکی از پوهنتون های کانادا استاد است، زرع مواد مخدر در افغانستان را بخشی از  جهانی شدن و پلان های استراتیژیک امریکا و انگلیس در افغانستان می داند، وی مدعی است که  ازین بابت انگلیسها و امریکایی ها سالانه صدها ملیارد دالر سود می برند، ولی مسوولیت را به گردن مافیای جهانی می اندازند، مافیای که تا حال نه تعریف شده و نه شبکه های جاسوسی نیرومند کشور های بزرگ سرمایه داری مثل  سی، آی، ای / اف، بی، آی/ انتلجنس سرویس و دیگران درین مورد کاملاً  اظهار بی اطلاعی نموده، مافیا را جریان نامرئی معرفی می دارند که دستیابی به تشکیلات آن و شناسایی افرادش هرگز ممکن نیست. این استدلال شبکه های فوق را کسی نه پذیرفته، بسیاری گمانه زنی می کنند که این مافیا به نحوی با تارهای ریش این شبکه ها بسته میباشند.

بحث آلوده بودن مقامات بالای دولتی و حتی کسانیکه با رأس پیوند دارند، از ادعاهایی است که همیشه وجود داشته، جلالی لیست آنرا در بغل داشت، قادری ادعای افشاگری می کرد و امرخیل  میدان هوایی کابل را  تونل  عبور مواد مخدر به پنج قاره می نامید.  اما کرزی مافیا را افغان نمی داند و معلوم نیست که از اعلان مشغول بودن صد هزار افغان در فروش مواد مخدر خبر دارد یا خیر؟

 یک در صد عاید تریاک به کشتکاران آن میرسد، در حالیکه 6.5  در صد را قاچاقچیان  افغان و 92.5 در صد آنرا مافیا به جیب می زنند. بسیاری از توجیه گران دولتی تریاک در رسانه های عمومی بی آنکه عرقی بر پیشانی شان جریان یابد، از صفر شدن تریاک در 13 ولایت نام می برند و از موفقیت های کار شان  در مبارزه با تریاک و هیرویین  یاد می کنند که به اندازه تفی برای مردم اهمیت ندارند، زیرا آنها برای حفظ موقعیت و پول هایی که می گیرند، خود را جبراً  در موقعیت دفاع می یابند و چنین اقناع های کاذبی که خود شان هم ذره ای به آنها باور ندارند، نشان می دهد که ابزار مبارزه با مواد مخدر چقدر  فرسوده و افراد مدافع از مبارزه غیر سودمند با آن، به چه پیمانه بر اندیشه ها و باورهای شان پا می گذارند و ازین هفتخوان به  این آسانی می گذرند!

مواد مخدر در کنار موقعیت استراتیژیک افغانستان در آسیا از برگهای برنده ای است که ریشه کن کردن آن سال ها وقت خواهد گرفت. زیرا امریکایی ها و انگلیس ها از حضور  سال های متمادی در افغانستان یاد می کنند و آنانی به این باورند که با حضور چنین نیروهایی در کشور ما، تریاک و هیرویین ریشه کن خواهد شد که یا آگاهانه به توجیه این امر می پردازند و در بدل آن به نان و نوایی می رسند و یا نا آگانه دهل را سرچپه  می نوازند. به این خاطر مواد مخدر با بیانات احساساتی کرزی، برگزاری کنفرانس های ملی و بین المللی و یا شعارهای بی سوادانه وزارت مواد مخدر، از میان برداشته نمی شود.

این اقدامات قادر به قیچی  زدن برگی ازین درخت نمی باشد، چه رسد به اینکه کنده ها را تبر بزند.  مافیا که در پیوند عمیق با قدرت های جهانی و منطقوی قرار دارد، با چنین حساسیت هایی نه تنها دست شان را ازین تولید و قاچاق نمی گیرند که برای تعادل بازارها در سال آینده فکر می کنند و نوع تخم بهتر را برای آن نشانی مینمایند.

د کوریایی برمته شویو وګړو تر شا څوک ولاړ وو؟

له یوه میاشت څخه زیاته موده تیریږی چې طالبانو د سویلی کوریا 23 وګړی برمته ونیول. په دې برمته نیونه کې دوه کوریاییانو د خپل هدف پر سر ځانونه قربان کړل او پاتې نور کوریاییان د شلو ملیون ډالرو په بدل کې خوشې شول. داسې ویل کیږی چې د کوریا دولت ژمنه کړې ده چې طالبانو ته د پیسو ورکولو تر څنګ به هغه 200 مسیحی مبلغین له افغانستان څخه وباسی چې د عیسویت د تبلیغ لپاره نه یوازې په افغانستان، بلکې په ټولې نړۍ کې په فعالیت بوخت دی.

کله چې کوریاییان د طالبانو لخوا برمته ونیول شول، د رسنیو له لارې اعلان وشو چې برمته شوې کسان ډاکتران او ښوونکی دی او د دې لپاره افغانستان ته راغلی دی چې له افغان بیوزلو وګړو سره مرسته وکړی، خو هیچا له دې کسانو څخه پوښتنه ونکړه چې په دې ډله کې خو یو ډاکتر او ان یو نرس یا نرسه شامله نه ده، دا څرنګه روغتیایی ډله ده چې مشری یې د یوه کشیش په لاس کې ده؟ حقیقت خو دا و چې د انډیپینډنټ ورځپاڼې په وینا، پل جې کې د کوریا د نړیوالې مسیحی ټولنې مشر د کوریایی وګړو له برمته کیدو وروسته وویل: زموږ ملګری چمتو دی چې خپل ځانونه د خپلې عقیدې د ترویج په لاره کې قربانی کړی او همدا و چې 42 کلن بې هیونګ کیو چې د کوریایی وګړو مشری یې په افغانستان کې درلوده، د دینی عقایدو د خپرولو لپاره د یوه بل کوریایی تر څنګ قربانی شو.

بې هیونګ کیو یوازینی کوریایی مسیحی مبلغ نه دی چې په دې سیمه کې وژل کیږی. په 2004 کې د همدې مسیحی مبلغینو یو بل تن چې عراق ته استول شوی و، د عراقی بلواګرو لخوا ووژل شو. د هیرالډ ټریبیون د رپوټ پر بنسټ، سویلی کوریا په نړۍ کې د مسیحی مبلغینو تر ټولو ستر ځواک لری. یوازې د کوریا د اوانجلیست کلیسا 17000 مسیحی مبلغین په 173 هیوادونو کې په تبلیغ بوخت دی. د هیرالډ ټریبیون د لیکنې پر بنسټ یوازې د امریکا متحد ایالتونه د 46000 تبلیغیانو په استولو سره له سویلی کوریا څخه مخکې ده. که چیرې د دواړو هیوادونو تر منځ د نفوس شمیره په پام کې ونیول شی، سویلی کوریا له امریکا څخه هم مخکې کیږی.

د هیرالډ ټریبیون په رپوټ کې راغلی دی چې هغې محافظه کارې کلیسا چې برمته شوی مبلغین افغانستان ته استولی وو، داسې کړنلاره جوړه کړې ده چې تر 2030 کاله پورې به ټولې نړۍ ته د خپلو مبلغینو شمیره 100000 کسانو ته ورسوی. دا کسان خپل لګښتونه له کلیسا څخه لاس ته راوړی. معمولاً هغه کسان چې د تبلیغ لپاره راجذبیږی، له 20 څخه تر 30 کالو پورې عمر لری. هغوی په کلیسا کې د روزلو یوه لنډه موده تیروی او له هغې وروسته د تبلیغ لپاره د نړۍ ګوټ ګوټ ته استول کیږی. دا کسان نه د امنیتی مسایلو په هکله کومه تجربه لری او نه هم د هغو هیوادونو د کلتوری او مذهبی واقعیتونو په اړوند، له دې کبله ډیر ژر قربانی کیږی.

روښانه ده چې نورو هیوادونو ته د دومره زیاتو مبلغینو استول له قوی مالی ملاتړ پرته ناشونی کار دی. کوریایی مبلغین په مستقیمه توګه د امریکا له دولت سره ټینګې اړیکې لری او د مسیحیت د تبلیغ لپاره زیاتې پیسې لاس ته راوړی. د امریکا دولت د دې لپاره په سویلی کوریا کې له کوریایی مسیحیانو څخه ټینګ ملاتړ کوی چې هغوی د "کمونیزم په وړاندې کلک مورچل" ګڼی.

د کوریا کلیساګانې او مذهبی مؤسسې په امریکا کې غښتلی ملاتړی لری چې ځواک یې ان له واتیکان څخه زیات دی. په 1984 کې کله چې د امریکا اوانجلیک کشیش بیلی ګراهام د مراسمو د اجرا کولو لپاره کوریا ته ولاړ، یو ملیون کسانو په هغو مراسمو کې ګډون وکړ. بیلی ګراهام د امریکا د ولسمشرانو ځانګړی کشیش ګڼل کیږی، له ټرومن څخه نیولې تر ایزنهاور او ریګان او د بوش کورنۍ پورې. دا کشیش د امریکا په ټولو لویو رسواییانو کې له واټرګیټ څخه نیولې د سړې جګړې د پیل کولو، پر ویتنام باندې یرغل او پر خلیج فارس باندې تر برید کولو پورې د امریکا د ولسمشرانو تر شا ولاړ و.

له پورتنیو خبرو څخه دا پایله لاس ته راځی چې د یوویشتمې پیړۍ په پیل کې زموږ نړۍ، منځنۍ پیړیو ته ستنه شوې ده او له مذهب څخه داسې استفاده کیږی چې غواړی نور وګړی پرې وځپی او خپله برلاسی وساتی. دا خبره هغه وخت ډیره جدی کیږی چې بوش د سپټامبر له یوولسمې پیښې وروسته د صلیبی جګړې یادونه وکړه او نړۍ په متمدنو او غیرمتمدونو هیوادونو وویشله.

جهانی شدن رفاه یا فقر؟

جهانی شدن مقوله ای است که سرمایه داران با آغاز استقرار نظام های سرمایه داری به عنوان طبقه ای به هم پیوست و با منافع مشترک تعریف می کردند.  این هماهنگی گرچه با رقابت، تضاد و دریدن گلوی  سرمایه داران به وسیله یکدیگر در جنگ عمومی اول شدیداً ضربه خورد، اما با پیروزی انقلاب اکتبر  بار دیگر این به هم پیوستگی فشرده تر گردید و بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و کشور های اقمار او  و با اعلام  نظم نوین جهانی و گلوبالیزاسیون از سوی امریکا، آهنگ سریعتری یافت که مضمونش چیزی جز تسلط کامل امریکا و هم پیمانان امپریالیستی او بر جهان و زانو زدن تمامی خلق های دنیا در برابر آقایی او چیز دیگری نبود. این مقوله با دکترین چینی- پاول مبنی  بر «مهار پنج اژدهای کوچک» و «سناریوی تروریزم بین المللی» با حاکمیت ده ساله ی «بوش پسر» از نظر سیاسی و جابجایی نیرو های نظامی امریکا در سرتاسر جهان، خود را تکمیل کرد.

در حالیکه جهانی شدن غیر از گسترش انحصار و کنترول سرمایه داری جهانی بر زندگی خلقهای جهان، چیز دیگری نیست، تیوریسن های بورژوازی و گردانندگان بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت  جهانی که به عنوان بزرگترین  الیگارشی های مالی امپریالیستی راه چنین انحصار و کنترولی را بر مردم دنیا هموار می سازند، تلاش می نمایند تا جهانی شدن را در «پر شدن شگاف میان کشورهای پیشرفته و عقب مانده» ، «یکسان کردن مناسبات تولیدی و اجتماعی بر همه کشور هایجهان»  ،  «مدرنیزه شدن ابعاد زندگی اجتماعی در کشور های تحت سلطه» ، «ایجاد شغل و تقویت صنعت در کشور های عقب مانده» ، «هیچکاره شدن دولت ها» ،  «از میان رفتن تضاد میان دول ستمگر و ستمکش» ، «ازمیان رفتن طبقه کارگر در اثر کمپیوتری شدن تولید» ،  «مهار انارشی اقتصادی»  بنمایانند و به این صورت چهره کاملاً  انسانی به این مقوله بدهند. ایالات متحدة امریکا در 40 سال بعد از جنگ دوم جهانی ده هزار ملیارد دالر را صرف تولید تسلیحاتش کرده و حال با  11هزار ملیارد دالر تولید نا خالص ملی در سال، به چیزی جز آقایی بر جهان نمی اندیشد. با اینکه انگلیس، فرانسه، آلمان و جاپان در حوزه های معینی این آقایی را بدست آورده و هر یک به فراخور قدرت اقتصادی و نظامی اش با امریکا در رقابت و تضاد قرار دارند. اما تمام آنها در جهانی  شدن انحصارات امپریالیستی، چپاول خلقها و سرکوب جنبش های آزادیبخش کاملاً متحد بوده و باداری امریکا را در دایره ی مختلفی می پذیرند. با اینکه تجارب دو جنگ جهانی نشان داد که وحدت امپریالیست ها در اثر رشد ناموزون سرمایه بصورت قانون همیشگی آنها را در برابر یکدیگر قرار داده، جهان را با آتش میکشند.

ایالات متحده امروز در 130  کشور جهان 700 پایگاه نظامی دارد و بعد از 2001  مجموع نیروهای نظامی اش در خارج از ایالات متحده به بیش از نیم ملیون نفر رسید، نیروهای دریایی اش که در خارج حدود 34 هزار نفر می باشد، در 295 کشتی و زیر دریایی در تمام دریاها به گشت زنی اشتغال دارند و نیروهای زمینی اش را  تقویت می کنند. ایالات متحده با این همه نیرو  به کنترول بر 5 قاره  جهان دست زده هر کشوری را به آسانی تهدید کرده می تواند. چنین گستردگی نیرو  در زمین، دریا و هوا در تاریخ بشر بی سابقه بوده و از روی آن می توان به سادگی معنی انسانی و غیر انسانی جهانی شدن را دریافت. با چنین وضعیتی است که امروز بسیاری از خلق ها و کشورهای جهان می دانند که در چه شرایطی قرار دارند و این شرایط هر گز بهتر از زمانیکه انقلاب اکتوبر شکل گرفت، نبوده و تشابه بسیاری به سالهای 1920 و 1930 دارد، با سرمایه های بیشر، رقابت گسترده تر و زراد خانه های فوق العاده اضافه تر اتومی و غیر اتومی که دیدیم جنگ جهانی دوم و به تعقیب آن انقلابات بسیاری را پیریزی کرد.

5 کشور حق وتو دارند، کشور های گروپ جی-8  هشتاد در صد تکنولوژی جهان را در کنترول دارند، 8 کشور به زبان سلاح اتومی صحبت می کنند و به این خاطر جدل ها و رقابت ها روز تا روز  در میان کشور های پیشرفته و قدرتمند اوج می گیرد. شانگهای شش از ترکیب چین و روسیه به میان می آید، جاپان با چین و روسیه رو در رو شده و حمایت بیشتر ایالات متحده را با دفاع پتریودتی می خواهد، گروپ کشور های غیر متعهدها دوباره قصد احیا را دارند. کشورهای حاشیه خلیج، فرمایش 70 ملیارد دالر  سلاح پیشرفته را برای کمپنی های امریکایی می دهند، هندوستان فرمایش میگ 31 را به روسیه میدهد و ایندونیزیا یک ملیارد دالر سلاح از روسیه میخرد. رقابت بر سر لوله های نفت ترکمنستان و قرغیزستان میان کمپنی های نفتی، امریکا، روسیه، چین و عربستان سعودی اوج می گیرد، سه غول الیگارشی مالی (بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی) در جهت ورشکستگی اقتصاد کشورها بیدریغ می تازند. اتحاد شوروی با نسخه صندوق بین المللی پول چنان به مریضی مزمن اقتصادی مواجه گردید که گذار از اقتصاد بروکراتیک به اقتصاد بازار، 10 برابر خسارات جنگ دوم جهانی برایش خساره داشت، 22 ملیارد دالر  را جهت سرپا نگهداشتن ربل به مصرف رساند و حال که پنجه های خونین کمپنی های امریکایی تا جگر گاه اقتصاد روسیه گور شده، صندوق بین المللی پول برایش می گوید که دردت را بکش!!

به این صورت ادعای جهانی شدن، برابر زیستن، صنعتی شدن، حقوق مساوی میان کشورها وغیره، جز تف سر بالایی که بر پیشانی تیوریسن های این مقوله جا گیرد، چیز دیگری نیست و در عمل امروز سرمایه، تضاد و رقابت، استثمار و بهره کشی، تفاوت طبقاتی، جاسوسی، فحشا، مواد مخدر، فقر، سوخت اتومی، گاز های گلخانه ای، درد و مرض، مافیا، نفت، زور و خشونت، تحکم پذیری و تسلیم طلبی جهانی، سلاح و نیرو، جهانی شده اند.  امریکا و متحدانش می خواهند فقط این موارد را هر چه بیشر و گسترده تر جهانی بسازند. بخاطر حضور امریکا در عراق در هر ساعت 4 نفر به قتل می رسند، در افغانستان هر دو نیم ساعت انسانی قربانی می گردد. بمباران های اسراییل بر فلسطین  و لبنان به طور پیگیر ادامه دارد، برای سرنگونی دولت منتخب چاویز که دوبار مردم با صندوق های رأی او را انتخاب کردند، ملیون ها دالر از سوی سی آی ای به مصرف می رسد و می خواهد کاریکه 33 سال قبل در مقابل دولت منتخب الفرد آلنده کرد، در مورد چاویز تکرار کند. امریکایی ها حتی حاضر نیستند برای ادامه نسل درد ولادت را بکشند. آنان صد ها طفل را در بدل پول ناچیز از آسیا خریده، به کشور خود می برند. در شش ماه امسال 416 طفل تنها از ویتنام توسط خانواده های امریکایی خریداری شده که اگر دیروز شیره جان ویتنامی ها را می بردند، امروز دلبندان شانرا می خرند، کار یکه در چین و کوریای جنوبی هم انجام میدهند. آیا با این برتری اشکار نژادی میتوان از همپیوستگی و جهانی شدن با چنان شعار های کذایی دل خوش کرد؟

تیوریسن های بورژوازی جهت تثبیت این جهانی شدن و این «آقایی شرافتمندانه  امپریالیستی» با مقولاتی چون جامعه مدنی، مدرنیته، بازار آزاد، حقوق بشر، دموکراسی، رأی و انتخاب می خواهند حدود سرمایه، بهره کشی و تجاوز انحصارات غیر انسانی سرمایه داری را تطهیر کنند. آنها دموکراسی امریکا را به جهانیان الگو می کنند، امریکایی که یک ملیون سیاه پوست  را در زندان هایش نگهمیدارد و در آن در هر دو دقیقه بر زنی تجاوز صورت می گیرد و در بیرون به کشتار خلقهای جهان مصروف است. در افغانستان سیاست کامل برتری نژادی را پیاده کرده، در بدل رهایی هر اروپایی و یا امریکایی دو ملیون دالر می پردازد، ولی قتل هر افغان فقط با دو هزار دالر معامله می گردد و عده ای این را « فرصت طلایی»  برای افغان ها جار زده، اشغال عراق را « اشتباهی» از سوی« دوست بزرگ شان» می نامند. در حالیکه همه می دانند که سیاست ایالات متحده از زمانیکه پا به دوران امپریالیستی گذاشته، غیر ازین نبوده و دولتمداران هر دو حزبش بر فاشیست ترین چهره های تاریخ چون شارون، اولمرت، پینوشه، مارکوس، ضیاالحق، ملا عمر، مشرف،  رضا شاه، نوریگا، سادات، ملک فهد، ملک عبداله، کنعان اورن، سوکارنو و دهها قصاب دیگر سرمایه گذاری کرده، در کشورما جنایتکار ترین افراد گذشته را به قدرت رسانده و از بنیاد گرایی مذهبی شدیداً حمایت کرده است.

جهانی شدن و برابری کشور ها و ملت ها که دلالان سرمایه داری آنرا تبلیغ می کنند، زمینه چاپیدن بازار ها، مواد خام  و نیروی کار ارزان را برای انحصارات سرمایه داری مهیا می سازد و دست سرمایه داران را درین غارت ها هرچه بیشتر باز کرده، با ازدیاد تفاوت طبقاتی، فقر عمومی، گسترش اعتیاد، بیکاری عمومی، بهره کشی از زنان و کودکان خود را می نمایاند. به این صورت جهانی شدن توسعه موزون جهانی را نه تنها به میان نمی آورد که توسعه ناموزون  اساس آنرا تشکیل داده، شرکت های چند ملیتی، برای استثمار کارگران با پول ارزانتر بخشهایی از صنایع تولیدی خود را به کشورهای جهان سوم انتقال می دهند، در حالیکه مزد یک کارگر کارخانه بوت های ورزشی در چین روزانه یک دالر است، دستمزد همین شغل در جاپان ساعت 30 دالر می باشد و توپ های فتبالی که توسط کمپنی های ورزشی چند ملیتی ساخته می شوند، به وسیله کودکانی دوخت می گردند که صاحبان این کارخانه ها پا های این کودکان را به زنجیر بسته می کنند تا از جای شان حرکت نکنند.

 در کشور ما 30 هزار نیروی امریکایی حضور دارند و به قول نویسندة کتاب جنگ و جهانی شدن، سالانه صد ها ملیارد  دالر از درک مواد مخدر سود می برند، عده ای که ازین حضور، پول های کلانی به جیب می زنند، آنرا  فرصت طلایی و حضوری برای جهانی شدن کشور ما ارج می گذارند. این در حالیکه امریکا و یاران او در ناتو، به فکر ایجاد پایگاه های بلند مدت در خاک ما می باشند و تصمیم دارند،  پیشرفته ترین طیارات و بم های شان را در افغانستان آزمایش کنند که بم های به شدت کشنده ترمابریک، هیلیکوپتر های چینوک، جت های های میراژ، فانتوم و بی 52 نمونه های آشکار آنها می باشند. تسلیحاتی که جز آزمایش نمودن به درد مبارزه با جنگ های گوریلایی القاعده نمیخورند و جهت انتقال سلاح های ثقیل زمینی بین افغانستان  و تاجکستان در بدل 36 ملیون دالر پول میزند؟

   جنگسالاران که ملیون ها خون مردم را بگردن دارند ازین حضور فواید بسیاری کمایی کرده، از انتقام خشم مردم در امان نگهداشته می شوند و با کف و کالر جدید خود را مدافعان برابری زن، جامعه  مدنی، دموکراسی، کثرت گرایی و افکار انترنشنلی قلمداد می نمایند، عده ای از دموکراتیکی هایی که بر ایدیولوژی گذشته شان چتلی می ریزند، از دست بالا کردن در وحدت  با رهبران جهادی و اینکه مسعود با یکی از آنها صحبت تلفونی داشته، آب دهان می ریزانند و حاضرند در برابر جنرال بی ستاره غربی زانو بزنند، تا برایشان کاری دست و پا شود و از گردونه قدرت با هر خفتی پس نمانند و آنانیکه از غرب تشریف آورده، چنان در عشق اروپا  و امریکا  کور اند که با استدلال تمام «استقلال»  را واژه ای کلاسیک دانسته، حاضر اند کف چکمه های خارجی ها را بلیسند و نام آنرا دموکراسی و جهانی شدن می گذارند.

جهانی شدن در کشور ما مفهوم واقعی خود را پیدا کرده است که با مشخصات بیکاری، فقر، مرگ و مرض، زندگی و اعتیاد، تولید و قاچاق مواد مخدر، تن فروشی و فحشا، جرم و جنایت، تفاوت طبقاتی، گروپ کوچک ثروتمندان و دلالان، راپور دهی و اطلاعاتی، تراکم های تجارتی، شکست تولید خودی، ورشکستگی دهات و هجوم به شهرها، فرار نیروی کار به کشورهای همسایه، ملوک الطوایف و حاکمیت جنایتکاران جنگسالار وغیره همراه می باشد. این جهانی شدن وقتی کل جهان را در نوردد، بی آبرویی بیشتر این تیوریسن ها را به نمایش خواهد گذاشت و مفهوم واقعی این مقوله دیگر برای کسی پوشیده نخواهد ماند، این در حالیکه جهانی شدن را باید از برابری حقوق طبقاتی در تمام کشورهای جهان آغاز کرد. ابزار تولید، پول و سرمایه را از چنگ اقلیت سرمایه دار بیرون کشید و تا زمانیکه در یک سال 124 هزار دهقان به خاطر عدم پرداخت قروض شان در "بزرگترین دموکراسی جهان"  یعنی هندوستان دست به خود کشی بزنند، باد سربالای جهانی شدن فقط و فقط به نفع سرمایه داری و دلالان شان در کشور های جهان سوم می باشد.

 

په افغانستان کې د انګریزی سرتیرو نوې وسلې

له روشنګری څخه لنډ شوی

 

آیا کولای شو بربریت مدرنیزه کړو؟ که د مدرنیزه کولو څخه موخه د پوهنې کارول وی، هوکی، چې کولای شو. د پوهنې پرمختګ سره بشر کولای شی هغه کارونه تر سره کړی، چې انسانی منطق ورسره پردی دی.

انګریزۍ ګارډین ورځپاڼې د اګست میاشتې په ۲۴ نیټه خبر ورکړ، چې په افغانستان کې انګریزی سرتیری په یو ډول فوق العاده وسلو سمبال شوی دی. دا نوی وسله د ترموباریک وسلی پرمختللی ډول دی، چې سرتیری کولای شی پر خپلو اوږو یې انتقال کړی. د دې وسلې له چاودنې څخه رامنځ ته کیدونکی متراکم فشار کولای شی د قربانی سږی وچوی او له وینو یې ډک کړی. دا وسله په تړلی او بند چاپیریال کې کارول کیږی، کیدای شی دا تړلی چاپیریال یو مورچل وی او یا هم یو کور، چې سرتیری شک کوی ښایی هلته طالبانو مورچل نیولی وی. امکان لری په دې کور کې تنکی ماشومان هم بیده وی او یا همدا ډول د دې ماشومانو مور او پلار، چې نه پوځی دی او نه هم وسله لری، خو سرتیری یا د سرتیرو قوماندانان فکر کوی، چې دا کورنۍ د طالبانو ملاتړ کوی.

 د ترموباریک وسله د لومړی ځل لپاره په لومړۍ نړیوالې جګړې کې د آلمانانو لخوا جوړه او وکارول شوه. د دې وسلې پرمختللی ډولونه د امریکا لخوا د ویتنام په جګړې کې په پراخه توګه کارول شوی ده، همدا ډول دا وسله روسانو په چیچن کې هم کارولې ده.

کومې وسلې چې په افغانستان کې انګریزی سرتیرو ته ورکړل شوی دی د ترموباریک بمونو تر ټولو پرمختللی ډول دی،  که څه هم انګریز چارواکی وایی، چې دې وسلو ته د ترموباریک ویل ناسمه بریښی، ځکه په دې نوی موډل کې د تودخ د تولید پر ځای د ډیر فشار پر ایجادولو زیات کار شوی دی.

بی له شکه، چې دا ډول استدلال د دې وسلې د کارولو اخلاقی مسوولیت څخه اوږې سپکول دی. په دې ډول انګلیسی قوماندانان غواړی موږ ته ډاډ راکړی، چې په دې وسلو سره کولای شی "وسوځوی" پرته له دې چې مړو ته اور واچوی او "جزغولی" یې کړی، کولای شی خلک ووژنی پرته له دې چې هغوی ټوټه ټوټه کړی. نوې وسلې لکه پریکون " هوښیارانه چلند" لری او معجزه کوی!

البته جزغاله کول او ټوټه کول به همدا ډول دوام ومومی او دا وسلې به یواځې د انسان وژنې او ویجاړونې د آلاتو کلیکسون بشپړ کړی. د وسلو یو کار پوه وایی، چې دا وسلې د یوې ثانیې د یو زرمې حصې څخه په لږ وخت کې لومړی د غوږ پرده څیروی او وروسته د یو ثانیې څخه په کم وخت کې سږی او نور غړی له کاره اچوی.

"طالبان"، "القاعده"، "تروریزم"... د اوخت د انسانی پولو څخه د تیریدنې او د انسانی وژنې او د ویجاړنې جواز ګڼل کیږی. البته په تیروو دریو لسیزو کې تل د تروریزم کلیمې څخه د وژنې، تیری او بمبارد او هر ډول جنایت لپاره کار اخیستل شوی دی، خو اوس دې کار "رسمی" بڼه نیولی ده او جګړه مارې ډلې کوښښ کوی وښیې، چې د دې "کوډونو" سره هغه کسان چې د نړۍ پرمختللی وسلې تولیدوی او کاروی، د سړی خوړلو حق ورته خوندی دی. کټ مټ د ایران په اسلامی رژیم کې، چې د "ملی امنیت پر ضد اقدام" یا" اوباش او اراذل" او یا ورته کلیمو سره ځان ته حق ورکوی خپل مامورین د ټوپک، ارې او کوتک سره د مخالفینو ځپلو ته ولیږی، لاس او پښې یې پرې کړی، سترګې یې راوباسی او په دار یې ووهی او یا شونډی یې وګنډی او په سیاهچالونو کې یې ښخ کړی؛ یواځې د دې توپیر سره، چې په حق سره، د رژیم د رسوایۍ ډول پر بلیو پروت دی، خو د پرمختللو وسلو تولیدونکی ځواکونه په ناحقه ځانونه "متمدن" ګڼی.

سره د دې چې  بریتانیایی یا امریکایی قوماندانان خپلو "متمدنو" لښکریانو ته د طالبانو او القاعدې د "خوړولو" حق ورکوی، هغه سیاست ، چې دا هیوادونه  د طالبانو او القاعدې سره په یو کتار کې ودروی، دا دې چې نوې وسلې یواځې طالبان او القاعده نه وژنی، او څرنګه چې ټول او په ځانګړی توګه د ناتو قوماندانان په ښه ډول پوهیږی، هغه "پټځایونه" چی طالبان یې کاروی، د خلکو د هستوګنې په سیمه کې واقع دی او پر افغانستان د بهرنیو ځواکونو تیری او د یرغلګرو ځواکونو ناوړه چلند لامل شوی چې طالبان د ولسونو تر منځ ځان ته ځای ومومی.

د ګارډین د لیکنې له مخې د لیبرال دمکراتانو مشر سرمنزیس کمپل د نویو وسلو په هکله خبرداری ورکړی او ویلی دی، چې دا یو جدی بدلون دی، ځکه د ناپوځی وګړو د وژنې  سیوا کیدل به په افغانستان کې د انګلستان استراتیژی د بدو پایلو سره مخامخ کړی. د دې انګریز سیاستوال اندیښنه د یرغلګر او تیری کوونکی هیواد د استراتیژۍ ټکنې کیدل دی، نه انسان وژنه او وحشیانه جګړه.

په هر حال د دې جګړو یوه موخه په لویه کچه د وسلو د بازار  او کاروبار غوړیدل دی، څه چې د انګستان د ملی ناخالص تولید د پام وړ برخه جوړوی.

فاجعه آفرینان، ادعای بحران زدایی دارند!!

از چندی به این سو که فهیم از معاونیت کرزی حذف گردید و مناسبات جان و جگر بودن میان جمعیت و کرزی مقداری کاهش یافت، یکباره واویلا به راه افتاد که کرزی تصمیم دارد، مجاهدین را از گردونه ی قدرت حذف نماید. این در حالیکه هم اکنون این فغانزن ها بیشترین کرسی های قدرت را در اختیار دارند. اینان در قدم اول، تنظیم ها را مجاهدین می نامند و بعد آنرا به جمعیت و شورای نظار خلاصه می سازند و اگر نه همین حالا 90 در صد کرسی های قدرت بدست تنظیم ها می باشد. معاون اول و دوم رییس جمهور، جمعیتی و وحدتی اند، خود کرزی جبهه نجاتی است. رییس ولسی جرگه و مشرانو جرگه جمعیتی و جبهه نجاتی می باشند. محقق، سیاف، ربانی، کاظمی، اکبری، جاوید و... رهبران ارشد جهادی، عضو پارلمان و بسیاری در رأس مهمترین کمیسیون های پارلمانی قرار دارند، معاونین ولسی جرگه و مشرانو جرگه  جهادی اند. حزب اسلامی بیش از 30 نفر، جمعیت اسلامی و شورای نظار بیش ازین و اتحاد اسلامی در همین حدود در پارلمان عضو دارند. وزارت های دفاع، داخله، آب و انرژی، پارلمانی، اطلاعات و فرهنگ، ترانسپورت، عدلیه، مهاجرین، زنان، حج و اوقاف و صحیه هم مربوط به تنظیم های جهادی اند؛ فهیم، بسم اله خان و دوستم در مدارج عالی نظامی قرار دارند. والی های ننگرهار، بدخشان، قندوز، سمنگان، بغلان، بلخ، قندهار، کنر، پکتیا، فراه، نیمروز، هلمند، هرات، غور، بادغیس، قلات، کابل وغیره همه جهادی می باشند و تمام اینان تعهد شان نسبت به دولت به تنظیم های شان بیشتر بوده، همه از حمایت حامی  بزرگ دولت (ایالات متحده امریکا) برخوردار می باشند. تمام این تنظیم ها دارای نشریه، حتی رادیو و تلویزیون بوده، دفتر و دیوان دارند و به وسیله کرزی ارج می شوند و امریکایی ها و  انگلیس ها هم آنها را قدر و عزت می کنند. مخصوصاً امریکایی ها که بار اول به وسیله شورای نظار و جمعیت پای شان در افغانستان باز شد، تصاویب کنفرانس بن را پذیرفتند و دولت های بعدی تا امروز را سروصورت دادند.

این برای همه سؤال است که اگر در شرایط کنونی تنظیم  های جهادی در قدرت نیستند، پس چه کسی سکان قدرت در افغانستان را در دست دارد، زیرا اطرافیان کرزی را در ارگ نیز همین جهادی ها می سازند و اگر فکر می کنند که ارگ هم فاقد صلاحیت در امور مملکت است، پس چرا اصل مسئله را مطرح نمی سازند؟ در میان تنظیم ها به روی روابط خارجی اختلافاتی وجود دارد، زیرا در زمان جنگ با طالبان، جمعیت، وحدت و دوستم به وسیله روسیه، ایران، تاجکستان، ازبکستان و هند حمایت و سرپرستی می شدند، در مقابل، طالبان و حزب اسلامی مورد حمایت پاکستان، امارات، امریکا، انگلیس و عربستان سعودی قرار داشتند و گرچه فهیم و دیگر رهبران شورای نظار دعوت امریکا به مداخله در افغانستان را پذیرفتند و با گیرول شیرون  و تامی فرانکس به این نتیجه رسیدند، اما امروز بیشتر از آنچه در قدرت شریک هستند، خواهان آن می باشند، ولی امریکا به عنوان برترین قدرت، مطمئناً هر چه بخواهد همانطور تصمیم خواهد گرفت و آقای کرزی هم باید آنرا بپذیرد، زیرا حامی نظامی و پولی افغانستان می باشد.

اینکه  می گویند افغانستان را بحران فرا گرفته، این بحران در آن نیست که مثلاً  جمعیت و شورای نظار طبق دلخواه شان در قدرت شریک نیستند و اگر آنها مثلاً رییس جمهور شوند، بحران حل می گردد، زیرا این جمع مدتی آنطور که دل شان میخواست در قدرت بودند و مردم مزه قدرت رانی شانرا چشیده اند. حضور طالبان در بسیاری از نقاط کشور، هر روز بخشی از زندگی را فلج می سازد، حضور امریکایی ها و ناتو در افغانستان است که می خواهند افغانستان را با منافع خود بحرانی سازند و تا زمانیکه این دو مسئله حل نشود، ممکن نیست از بحرانی که عالیجنابان نام می برند بیرون شد، بحران، خود اینان در ساختار قدرت کنونی اند که جز اختلاس، رشوه، چور و زور گویی چیز دیگری را نمی شناسند.

 اینان علت پیشرفت طالبان را در عدم حضور خود در قدرت می نامند و همیشه شعار می دهند که ما مجاهدین جنگ در افغانستان را می دانیم و باید در برابر طالبان قرار بگیریم، در حالیکه مردم فراموش نکرده اند که همین ها در جنگ میان خود چگونه دمار از روزگار مردم بر آوردند و در جنگ با طالبان به کجا رسیدند و اگر امریکا در یازده سپتامبر به سر وقت شان نمی رسید، تا کجا ها عقب نشینی می کردند!!

کشوری که در آن نیروهای خارجی با تمام قدرت و قوت حضور داشته باشد و مردم خود کشور نتوانند بر سرنوشت شان تصمیم بگیرند، نیروهای جاهل طالب با حملات پیوسته روز تا روز زندگی مردم را خراب و خرابتر سازند و تنظیمی هایی که در دولت و بیرون از دولت قدرت می رانند، خود را بالاتر از همه دانسته و هر چه دلشان بخواهد، انجام دهند، جز فقر، تیره روزی، مرگ و مرض، بیکاری، فساد و رشوه،  چور و چپاول، قتل و کشتار، مواد مخدر، اقتصاد مافیایی، مداخلات ایران و پاکستان، جرم و جنایت، چه چیزی را باید انتظار داشت، آیا با غصب کل قدرت به وسیله این تنظیم ها انتظار روز بهتر و یا بدتری را باید داشت؟ و آیا تنظیم  ها بخش اعظمی از بحران کنونی نیستند و آیا می شود با بحران زا ها، بحران را مهار کرد؟

نشریه پیشرو شماره ۱۹ اسد ۱۳۸۶

خپلواکی په وینو لاس ته راځی نه په پیرزونې

۸۸ کاله وړاندې ځوان شهزاده امان الله خان راپاڅید او د خپلو مشروطه غوښتونکو ملګرو په ملتیا یې د خپل زورواک او مستبد پلار په وړاندې  پاڅون وکړ او د دې پاڅون په پایله کې یې د ۱۹۱۹ کال د زمری میاشتې په ۲۸ مه نیټه د پرنګیانو له  ښکیلاک څخه د هیواد د خپلواکۍ اعلان وکړ.

دا خپلواکۍ،  چې د وینو او لمبو په منځ کې لاس ته راغله او  د اتلو جنګیالو د مبارزې له امله انګلیسی ځواکونه  په ګونډو کړای شول، لس کاله وروسته د بریټانیی میلیتاریستی امپراتورۍ لخوا او د کورنی مرییانو په ملتیا لومړی د بچه سقو او وروسته د  نادرخانی استبداد په پښو کې بلهاری شوه.

د زمری ۲۸ مه نیټه د افغانستان په  تاریخ کې هغه تلپاتې او پرتمینه ورځ ده چې د امپریالیستی او میلتاریستی هیوادونو څخه د ولسونو د خپلواکۍ یوه ښه بیلګه ګڼل کیدای شی. که څه هم دا تاریخی بهیر د یو شهزاده لخوا رهبری کیده او د نیمګړتیاو تش نه و، خو زموږ د هیواد په تاریخ کې چې د ارتجاعی واکمنیو اوږده لړۍ لری، یوه بی سارې لاس ته راوړنه ګڼل کیږی.

شاه امان الله چې  ملی روحیه لرله او افغانستان یې د ټولو افغانانو ګډ کور ګاڼه او له  پراخه پرګنیزه ملاتړ  څخه برخمن و، د طبقاتی دریځ له مخې دا بهیر تر پایه و نه رساوه او د ارتجاعی ځواکونو  سره د جوړجاړۍ   له امله یې هیواد پریښود او  یو ځل بیا فیودالانو د انګلیس په ملتیا د ولسونو غاړې ته  د مریتوب کړۍ ورواچوله.

د دې نیمګړتیاوو سره سره،  د وروستیو ناخوالو او جنایتونو  له امله د افغانستان ولس حق لری چې دا ځوان شهزاده خپل ملی اتل وګڼی او په درناوی سره یې یاد ژوندی وساتی. 

۸۸ کاله وړاندې د افغانستان ولس  د انګریږی ښکیلاک په وړاندې راپاڅید او د وینو په څپو کې یې د دموکراسۍ او د ټولنیز عدالت لاره انځور کړه.  په دې پاڅون کې د پرمختللو روڼ اندو ونډه له پامه غورځیدلی نشی. روڼ اندی د ولسونو تر څنګ د هیواد د  خپلواکۍ لپاره د شکنجې، زندان او آن د اعدام له پولو تیر شول او خپله ونډه  یې په میړانه تر سره کړه.

خو ۸۸ کاله وروسته، سره لدې چې  د څه باندې 36 هیوادونو سرتیری په افغانستان کې پراته دی؛ د امپریالیستی هیوادونو پوځې اډې ورځ تر بلې پراختیا مومی؛ استخباراتی  او جاسوسی ټولنې سیوا کیږی؛ په پوځی عملیاتو کې د بی ګناه انسانانو وینې  توییږی؛ نړیواله ټولنه د جنایتکارانو واکمنی پیاوړی کوی او هیواد له اقتصادی پلوه د شرکتونو منګلو کې ښکیل کیږی؛ ځینې "روڼ اندی" خپلواکی یوه کلاسیکه ایده ګڼی او د امپریالیستی هیوادونو د ګټو د خوندیتوب په موخه د مدنی ټولنې د دودلو هڅه کوی. ځینې کسان  او ډلې  د ملګرو ملتونو او د "نړیوالې ټولنې" څخه ( هغه نړیواله ټولنه چې دا وخت  نژدې ۵۰۰۰۰ سرتیرو یې زموږ پر هیواد خیټه اچولی ده)  د ژغورنې غوښتنه کوی.

د افغانستان خپلواکی، د شیرپور د غونډۍ، د سرای موتی او دهمزنګ  د زندانونو او  د تیرباران له ډګر څخه سر راپورته کړ،  نه د یوناما دفتر، نه مدنی ټولنو، نه د "کلاسیکزم" او نه هم د "نړیوالې ټولنې" له پیرزوینې څخه.

خپلواکی په وینو لاس ته راځی، نه  په پیرزونې.

کشتار افغان ها پایان ناپذیر است

7 ثور سر آغاز قتل عام هایی گسترده ای بود که هر که سر به تنش می ارزید، روانه زندانها و پولیگون ها میشد . انتشار لیست سیزده هزار اعدامی ، قتل عام هرات وکراله در کنر و بعد با آمدن شوروی ها از یک سو بمباران ها و توپ و تانک پرانی ها و از سوی دیگر مکتب سوزی ها و انهدام ها، جان هزاران نفر را گرفت . سقوط دولت نجیب و به قدرت رسیدن تنظیم ها در کابل، جنگ های خونینی را بدنبال داشت که در کابل به تنهایی 65 هزار نفر جان باختند و پایتخت به ویرانه ای مبدل گشت. طالبان کشتارهای مردم را همچنان ادامه دادند. قتل عام مزار، شمالی و یکاولنگ باز هم در کنار صدها قتل، شکنجه، دست و پا بریدن  همچنان ادامه یافت. 11 سپتامبر و حملات امریکا بر مناطق پایگاهی طالبان قتل‌های جدیدی را رقم زد و ظهور دوباره طالبان خونریزی های دردناک دیگری را در پی داشت.

تمام این قتل ها زیر نام دفاع و حمایت از مردم، دین، آزادی و دموکراسی صورت گرفته و تا حال ادامه دارد. آنانیکه هدایت گران این همه قتل عام ها اند، اکنون یا در پارلمان و یا در حکومت به عنوان «خدمتگذاران» مردم نشسته اند و از قانون، عدالت، دین و مردم حرف می زنند. این کشتارها اکنون بوسیله طالبان و نیروهای خارجی حاضر در افغانستان ادامه یافته، هر کدام خود را برائت می دهند و حق مسلم خود می دانند که این کار «شریف» را ادامه دهند. طالبان با حملات انتحاری در میان کتله های مردم بیگناه و یا مین گذاری تا میتوانند، میکشند و نام آنرا اجرای شریعت و عملیات استشهادی می گذارند. کارگران را مورد حملات گروهی قرار داده، زخمی ها را به گلوله میبندند و گلوهای بیگناهان بسیاری را با کارد قساوت میبرند. نیروی های امریکایی و ناتو بی پروا بر مردم بمباران می کنند و به نام طالب از کشته پشته می سازند. در این میان هیچ مرجعی وجود ندارد که از این ستم و استبداد فاشیستی حساب بگیرد و کسی هم پاسخگوی این اعمال وحشیانه خود نبوده، با خون مردم، توجیه مسوولیت شرعی و یا اجرای دموکراسی را مینمایند، خونیکه فقط دوهزار دالر ارزش دارد و هر روز صدها قطره بر خونهای خشکیده ای دیروز افزوده می گردد و دیگران بی رمق به اینخونها می نگرند و گویی در صف مرگ ایستاده اند و به این خاطر کشف گورها و نمایش جمجمه ها هم چندان تاثیری بر این وضعیت نداشته، شعارها و تحصن های فرمایشی مقابل یوناما و از دولت بیچاره و مقامات سازمان ملل تقاضای محاکمه جنایتکاران را نمودن جز مردم را به سراب بردن معنی دیگری ندارد. در حالیکه مردم میخواهند تا آنچه امروز اتفاق می افتد باید به آنها به فوریت برخورد صورت بگیرد، نه اینکه امروز را پنهان نمایند و فقط به دیروز بچسبند.

مردم افغانستان با این همه جان دادن و به سوگ دلبندان شان نشستن، راهی جز اینکه خود تصمیم بگیرند و سرنوشت خود را خود رقم بزنند، چاره ای ندارند. اینکه چگونه، هر اقدام جمعی که به پایان ناپذیری کشتار افغان ها بیانجامد، باید چنان پایانی را کشف کرد.

آسیا:قاره رقابت ها و مسابقات تسلیحاتی

 

 

دو جنگ جهانی که در اروپا اتفاق افتاد و مخصوصاً جنگ دوم که این قاره را تباه کرد، راه حضور سنگین نظامی اتحاد شوروی و امریکا را به عنوان فاتحا ن جنگ بر این قاره باز نمود. اروپا سالها زیر چکمه های خونین پیمان های ورشو  و ناتو به سختی نفس میکشید و با فروپاشی اتحاد شوروی وپیمان ورشو، بخشی از اروپا از کشیدن این بار سنگین بر شانه هایش رهایی یافت، اما یکه‌تازی و گسترش پیمان ناتو زیر رهبری ایالات متحده امریکا، کشورهای آلمان و فرانسه را خشنود نساخته، تضاد های این دو قدرت اروپایی با امریکا عمیق تر گردید. امریکا سکوهای موشکی را درکشور های چک و پولیند نصب نمود و جهت کنترول هر چه بیشتر بحیرة مدیترانه دست به ایجاد بزرگترین میدان هوایی جهان در ایتالیا زد. اروپایی‌ها که با تجربه دو جنگ جهانی هست‌و‌بود شان را پاک باخته بودند، تلاش دارند تا با پول واحد، بازار واحد، پارلمان واحد و در آخرین تحلیل نا بودی مرزها، اروپایی واحدی را سازمان دهند.

و اما قاره آسیا که با بیشترین نفوس، آبراه، مواد خام، بازار، نیروی کار و تولید به شکلی اروپا و امریکا را وصل میسازد و کشور های قدرتمندی چون روسیه، چین، جاپان، هند، عربستان و ایران در آن موقعیت دارند وروز تا روز تعادل قدرت به نحوی میان شرق و غرب را برهم میزنند، بعد از فرو پاشی اتحاد شوروی، ایالات متحده را با تیوری نظم نوین جهانی‌اش بیشتر از پیش بسوی آسیا کشاند. گرچه بعد از جنگ دوم جهانی، ایالات متحده نیرو هایش را برای طولانی مدت در جاپان، کوریای جنوبی، فلیپین، تایوان و جزیره دیگوگارسیا مستقر ساخته بود، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی نیرو های دیگری را در کویت، عربستان سعودی و بعد از 11 سپتامبر در افغانستان، آذربایجان، عراق، ترکمنستان، ازبکستان (بعد کشیده شد) تاجکستان و قر غیزستان مستقر نمود، این در حالیکه میدان هوایی ترکیه را از قبل در اختیار داشت و نیروهای دریایی آن در بحیره مدیترانه، خلیج فارس و بحر هند با ختم جنگ دوم جهانی استقرار یافت و هر روز قویتر گردید.

20 سال بعد که حرف اول و آخر را در معادلات بین المللی، انرژی نفت و گاز خواهد زد، در آسیا بیشترین ذخیره‌گاه‌های نفت جهان و جود دارد، عربستان سعودی، کویت و کشورهای دیگر کرانه خلیج فارس از مهمترین کشور هایی نفت خیز جهان به حساب می آیند، عراق، هفتمین ذخیره‌گاه نفت جهان (کرکوک) را در اختیار دارد، ایران پنجمین تولید کننده نفت جهان است و 18 درصد گاز جهان را در سینه دارد، ترکمنستان بزرگترین ذخیره گاه نفت دنیا را داشته، قرغیزستان حوزه بزرگ نفت وگاز را احتوا میکند، بگذریم ازینکه حوزه نفتی سایبریا از شاخص ترین حوزه های نفتی دنیا بحساب می آید. حضور گسترده، سنگین و پر مصرف نیرو های امریکایی در آسیا نشان میدهد که این قاره بیشترین جدال ها و کشمکش های سیاسی و نظامی را در آینده تجربه خواهد کرد. کشورهای فدراتیو روسیه، قزاقستان، هندوستان، پاکستان، چین ، اسرائیل و کوریای شمالی با تسلیحات اتومی درین قاره و ایران در حال دستیابی به این تسلیحات وضعیت تیره و تار آسیا را در آینده، کدرتر از امروز نشان می دهد. ایالات متحده با این همه گستردگی نیرو در آسیا و تلاش جهت استقرار بیشتر آنها و درگیر جنگ نافرجام در عراق و افغانستان، به این عقیده است که در آینده هر کسی آسیا را داشت سلطان جهان خواهد شد و این بار جنگهای محدود و نامحدود هستوی و غیر هستوی در اروپا در نخواهد گرفت و آسیایی‌ها به استقبال جنگ سوم جهانی خواهند رفت.

ایالات متحده، با تمام قوا تلاش دارد تا از کشورهای ثروتمند آسیا که ظاهراً زیر فشار القاعده، ایران و کوریای شمالی قرار دارند، باج بگیرد، تا حال امریکا دستگاه‌های موشکی اش را در بدل میلیاردها دالر به جاپان که خود را زیر فشار نظامی چین وکوریای شمالی احساس می‌کند، فروخته و اخیراً با این تمسک که ایران با دستیابی به سلاح هستوی حاشیه‌ای خلیج فارس را به خاک و خون خواهد کشید، به مبلغ 20 ملیارد دالر سلاح و دفاع موشکی به عربستان سعودی فروخته و کشور های دیگر شورای همکاری خلیج، 50 میلیارد دالر سلاح را به امریکا فرمایش داده اند. هندوستان میگ 31  با تانکهای پیشرفته را از فدراتیو روسیه خریداری می کند و امریکا جت های جنگی که قادر به انتقال کلاهک های هستوی اند (فانتوم16) رابه پاکستان می فروشد، بگذریم ازینکه طی یکی دو سال گذشته هند و پاکستان چندین نوع موشکهای دور برد و میان برد را آزمایش کرده اند. ایران اخیراً اعلان نمود که جت های پیشرفته «آذرخش» بابرد دور را ساخته که میتواند اهدافش را با پرواز های بلند نشانه گیری کنند. چین و پاکستان مشترکاً تصمیم گرفته اند تا جت های آموزشی را بسازند که از حالا مصر هشتاد فروند آن را فرمایش داده است. چین تصمیم به تولید سلاح های پیشرفته تر گرفته و بودجهً نظامی اش را امسال 70 ملیارد دالر افزایش داده و 700 موشک دور بردش را به سوی تایوان نشانه گرفته است.

امریکا میدان های هوایی بگرام، قندهار و شیندند را در اختیار گرفته، تصمیم به ساختن میدان هوایی دیگری در جنوب غرب افغانستان دارد و با 40 هزار نیروی ناتو، افغانستان را در شکم سلاح هستوی به پایگاه درازمدتش تبدیل کرده است.

حضور نظامی امریکا در آسیا که با بدبینی های معینی از سوی روسیه، چین و هند همراه است، روز تا روز تضادهای امپریالستی در آسیا را تشدید کرده، بحران‌ها و رقابت‌های تسلیحاتی فوق العاده بیشتری را دامن میزند و به این صورت امریکا تلاش مینماید تا زراد خانه‌های تولیدی‌اش را با این تهدیدها و بدبینی‌های واقعی و تصنعی مصروف نگهدارد. ایالات متحده از ختم جنگ دوم تا فروپاشی اتحاد شوروی 10 هزار ملیارد دالر بر تسلیحات اتومی‌ و غیر اتومی‌اش به مصرف رسانده بود وبا گرم نگهداشتن تنور رقابت در آسیا از یکطرف چاهای نفتی و گاز آینده را در کنترول می گیرد و از سوی دیگر کار خانه‌های تسلحاتی اش را هر چه بیشتر بکار انداخته، سودهای کلانی را به جیب می زند، بگذریم از اینکه ایالات متحده با این حضور هزاران تن یورانیم آسیا را به چنگ می آورد و سالانه میلیون ها دالر از درک مواد مخدر سود می برد.

آسیا با این وضعیت در پرتگاه جنگ های آینده قرار دارد و قدرت های بزرگ در این منطقه شاخ به شاخ خواهند شد. در این تنور داغ خلقهای آسیا مثل خلق های امریکا لاتین، وظیفه دارند تا این نیات جنگ افروزانه و ویرانگرانه ای امپریالیست ها را به مرکز خیزش‌ها و بالندگی‌ها مبدل سازند و قبل از آنکه ماشه سلاح های اتومی کشیده شود، آتش فروزان و استعمارگران را به اضمحلال و نابودی مواجه سازند.   

عاملان گورهای چمتله کیانند؟

 

  هموطنان عذابدیده ما در اول سرطان امسال بار دیگر شاهد کشف گور دستجمعی بزرگی در دشت چمتله‌ی شمال کابل بودند. حالت فجیع اجساد، بیانگر وحشی گری و بی رحمی عاملان قتل آنها می باشد. این گور که قربانیان آن به بیش از هزار نفر می رسد، با گورهایی که قبلاً در سایر نقاط کشور کشف گردیده، تفاوت هایی دارد.

این گور بزرگ به شکل مغاره های بدون منفذ بوده و تصور می شود زندانیان را زنده داخل آن نموده و بعد دهن مغاره ها را با صدها تن جغل و خاک مسدود کرده اند. دستان اکثر زندانیان  از عقب بسته بوده و در جمجه ی بعضی اجساد آثار گلوله نیز به چشم می خورد. کشف گور دستجمعی دشت چمتله عکس العمل های گوناگونی به بار آورده است.

شماری از اعضای حزب دموکراتیک گفتند که این گور متعلق به جنایات آنان نیست چون آنان قربانیان خود را عمدتاً در پولیگون های پلچرخی با حفر گودال های بزرگ توسط بلدوزر مدفون نموده اند.

بنا به اظهارات منابع حقوق بشر افغانستان، اجساد گورهای دستجمعی دشت چمتله در مقایسه با گورهای دستجمعی سایر نقاط کشور به خصوص در مقایسه با گورهای جمعی حزب دموکراتیک خلق کمتر پوسیده یا تخریب شده، که نشان می دهد باید زمانی کمتر از آن گذشته باشد. این منبع که به زبان بی زبانی عوامل مختلف را برای سالم بودن اجساد ذکر می کند، نمی تواند از کشتار دوران حاکمیت تنظیم ها و این که گور دشت چمتله در ساحه حاکمیت کدام تنظیم بوده، ذکری کند.

حامد کرزی نیز تیمی را تحت ریاست مولوی شینواری جهت تحقیق موظف نموده، تا عاملان‌ آن شناسایی و عدالت در مورد آنها تامین گردد.

 

منابع بین المللی هم خواهان تحقیق در زمینه شده و یوناما تیمی را جهت بررسی و کاوش به دشت چمتله فرستاده و حفاظت از ساحه گور جمعی از پولیس ملی به اردوی ملی واگذار شده که نشان دهنده حساسیت ها در مورد این گور است.

این که در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ده ها هزار انسان بیگناه این وطن در گورهای جمعی دفن شدند، جای تردیدی نیست؛ یا این که قدرت طلبی ها و جنگ های تنظیمی و طالبی جان هزاران هموطن ما را گرفت، و با کشتار در دشت لیلی، یکاولنگ، افشار، شمالی، تخار، کندز، بلخ، جوزجان، هرات، کابل و سایر نقاط، جنایات عظیمی را مرتکب شده، واقعیت تلخی است که همه می دانند و هیچ فردی نمی تواند آن را فراموش کند.

و این که در دوران کدام حاکمیت، چه اندازه جنایت صورت گرفته، این را مسببین آن پاسخ خواهند گفت، ولی واقعیت تلخ تر از همه این است که اکثریت عاملان همین جنایات به جای آن که به محاکمه مردمی کشانده شوند و مجازات ببینند، در ارگان های بالایی حکومت قرار گرفته، حتی مقامات جنایی کابل را به خاطر کاوش گور جمعی چمتله تهدید به مرگ می کنند و شماری هم به نام مردم قانون تدوین می کنند و گاهی هم قانون خود بخشی را تحت نام مصالحه تصویب می نمایند.

شماری از اینان در رسانه ها و میزگردهای تلویزیونی هشدار می دهند که یادآوری از تأمین عدالت به سود ملت نیست و کشور را بار دیگر با بحران رو به رو می کند. همین جنایتکاران بار تمامی کشتار و جنایت را به گردن کشورهای همسایه انداخته و ادعا دارند که جنگ های "تحمیلی" سبب چنین جنایات بوده، ور نه اینان چنین نیاتی نداشتند.

با کشف این گور که بار دیگر حاکمیت را به چلنج سختی می کشاند، در هر کوی و کوچه مردم زمزمه دارند و میپرسند که چه زمانی قاتلان پدران و برادران شان محاکمه خواهند شد و این همه انسان به چه جرمی با چنین بی رحمی و شقاوتی در زیر خاک مدفون شده اند و بالاخره اجساد یک و نیم ملیون کشته تا چه زمانی آرام آرام از زیر خاک بیرون خواهند شد و قاتلان شان همچنان بدمست و کف بر دهان بر چوکی های قدرت لمیده خواهند ماند؟