نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

مشت نمونه ی خروار

نیروهای امریکایی می کشند:

 به دنبال کشتار نود شیندندی از سوی امریکایی ها و اظهار تاسف بوش از قتل غیرنظامیان و بعد عذر خواهی رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا که بسیاری آن را حرف مفت می پندارند، بازهم نیروهای خارجی مستقر در ولایت ارزگان  با تیر اندازی به سوی ولسوال چوره ولایت ارزگان او را با دو بادیگاردش به قتل رساندند. این کشتار بار دیگر نشان میدهد که قتل افغانهای عادی و ولسوال نزد خارجی ها چقدر مفت، ساده و آسان می باشد. کرزی قیمت خون هر افغان را برای خارجی ها دو هزار دالر تعیین کرده است و  به این حساب ارزش خون بیست افغان به اندازه ای معاش یک ماهه یک مشاور خارجی در افغانستان میباشد؛ پس چرا امریکایی ها در افغانستان کشتار نکنند؟

نقشه ی جدید:

 مجله اتلانتا در شماره ماه جون و جولای خود، نقشه ای را مطابق به تغییراتی به چاپ رسانده است که ستراتیژیست های امریکایی برای این منطقه در نظر گرفته است. درنقشه ی جدید، چیزی به نام افغانستان وجود ندارد. بخش اعظم افغانستان با پشتون های آن سوی سرحد با 61 ملیون نفوس، پشتونستان را می سازد که پایتخت آن قندهار در نظر گرفته شده است. درین نقشه پاکستان از پنجاب وسند تشکیل می شود. بلوچستان ایران، پاکستان و افغانستان کشور مستقل بلوچستان را می سازد. بخش هایی از افغاستان در شمال به تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان تعلق می گیرد. ولایات فراه و هرات با ایران که در نقشه  پارسیا نام دارد مدغم میشوند. عراق سنی و شیعه از هم جدا و دو مملکت جداگانه را میسازند. کردستان ایران، عراق و ترکیه دولت واحد کردستان را به وجود می آورند. امریکایی ها و انگلیس ها هر از گاهی به چاپ چنین نقشه هایی دست میزنند و آرام آرام این نقشه ها را در ذهن مردم منطقه و جهان القا کرده، با چنین تقسیماتی منافع خاص خود را دارند، کاری که در یوگوسلاویای سابق با آتش و گلوله انجام دادند و از آن نتیجه ی خوبی برای امیال خاص شان به دست آوردند. علاوه برین غیرمستقیم به مردم می فهمانند که تصمیم گیرندگان اصلی این منطقه فقط آنان میباشند و به این صورت مردم  را باتکرارچاپ چنین نقشه ها به حضور دایمی خود در منطقه خو میدهند.

روز صلح:

 21 سپتامبر از روز صلح در جهان تجلیل به عمل آمد. در افغانستان نیز عده ای یقه دریدند، کبوتر صلح رها کردند و گلودریدند. این روز در حالی تجلیل شد که هوتل امریکایی ماریوت در اسلام آباد مورد مرگبارترین حمله قرار گرفت که در آن بیش از شصت نفر کشته و 270 نفر زخمی شدند که در میان کشته شدگان سفیر جمهوری چک، دو جنرال سیا و دو جنرال نیروی دریایی امریکا نیز بودند. این بار طالبان هم از صلح صحبت کردند، اما 150 نفر از کارگران را در بالا بلوک فراه ربودند. این صلح خواهی و صلح گویی در حالی در افغانستان زمزمه می شود که بیش از هفت ملیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند. مردم در ولایات بادغیس و سمنگان فرزندان شان را می فروشند و علوفه و برگ درخت میخورند، اما روز صلح در بهترین هوتل ها و رستوران ها در کابل در حالی با دالر تجلیل می شود که  نه کسی از حال گرسنگان  خبر دارد و نه به فکر آنان می باشد. این جمع فقط بردند و زدند و خوردند. صلح واقعی مردم زمانی است که خود بر مقدرات خود تصمیم بگیرند و صلاحیت زندگی خود را داشته باشند.                  

پارسال دروغ بود یا امسال؟:

 در ختم سال 2007 بانکی مون سرمنشی ملل متحد اعلان کرد که در طول این سال هشت هزار غیرنظامی در افغانستان از سوی نیروهای طالب ، ائتلاف و ناتو کشته شده اند. اما امسال که هشت ماه از سال 2008 می گذرد، منابع خارجی اعلان می کنند که تا حال 1800 نفر به قتل رسیده اند، در حالیکه بسیاری ازهمین منابع معتقد اند و مردم هم به این باور اند که امسال قتل های بیشتری نسبت به سال گذشته صورت گرفته است، پس چگونه می توان این ادعا را قبول کرد که تا حال فقط 1800 نفر به قتل رسیده اند. همه می پرسند که آیا آمار پارسال دروغ بود یا آمار امسال درست نیست؟

طالبان و تریاک:

 گروپ طالبان با تریاک شکل گرفته و بدون زرع و قاچاق تریاک ادامه یافته نمی تواند. طالبان اکنون بخش اعظم تریاک افغانستان را در کنترول دارند و از آن سودهای کلانی به دست میآورند.  در سه سال گذشته تولید تریاک در افغانستان فوق العاده بالا رفته که به ترتیب  93 ، 95 و 79 درصد تولید جهان را تشکیل میداد و به این خاطر درین سه سال عاید تریاک از مصرف جهانی آن فوق العاده اضافه تر بود و موازی با آن قیمت تریاک و هیروئین در بازارهای دنیا بسیار افت پیدا کرد. متقابلا نرخ گندم بسیاربالا رفت و مخصوصاً که منطقه به کمبود گندم مواجه گشت و به این خاطر در مناطق مختلف امسال زمینداران تصمیم گرفته اند تریاک نکارند. مثلاً در فراه قیمت یک کیلوگرام تریاک به سه هزار افغانی رسیده، در حالیکه 5 کیلو گندم ( یک من فراه) به 170 افغانی سودا می شود. گفته می شود که درین چند سال قوماندانان طالب مقدار زیادی تریاک را ذخیره کرده، امسال تصمیم دارند که زرع تریاک را در نقاط زیر کنترول شان منع قرار دهند و بسیاری فکر می کنند که این بهانه خوبی برای وزارت به اصطلاح مبارزه با مواد مخدرخواهد شد که اعلان کنند «ما در مهار مواد مخدر پیروز شدیم

تجاوز بر اطفال همچنان ادامه دارد

هرچند واقعات دردناک تجاوز بر اطفال کشور طی سه دهه اخیر بیشتر دیده شده است اما جنایات متعدد در سال جاری خیلی تکاندهنده و قابل نگرانی می باشد.

اگر بار مسئولیت جنایات گذشته سه دهه اخیر عمدتاً به دوش جنگسالارانی بوده که در جریان جنگ های تنظیمی و حاکمیت های ملوک الطوایفی از هیچ جنایتی دریغ نورزیده اند ولی جنایات یکی دو سال اخیر در شرایطی صورت می گیرد که حدود شصت هزار نیروی نظامی خارجی تحت نام "دفاع از دموکراسی"، "حقوق بشر" و "مبارزه با تروریزم" وارد کشور شده و افغانستان دارای اردو، پولیس و حکومت می باشد و شعار قانون و تامین عدالت از هر بلندگویی شنیده می شود.

متاسفانه این بار جنایت از جانب کسانی صورت می گیرد که خود لباس حافظ امنیت و قانون را به تن دارند و ادعای پاسبانی از ناموس مردم را دارند. در جوزجان تجاوز بر طفل یازده ساله از منصوبین اردو در داخل قرارگاه قول اردو صورت می گیرد؛ در سرپل پسر حاجی پاینده که عضو پارلمان است، بر دختری تجاوز می نماید، در ولایت تخار طی سال جاری شش واقعه دلخراش تجاوز صورت گرفته که در دو واقعه آن جنایت کاران به خاطر محفوظ بودن هویت شان قربانیان جنایت خود را به قتل رسانیده اند.

دو واقعه دیگر که توسط منصوبین لوای سرحدی صورت گرفته که یکی از آن بالای دخترک 9 ساله بود، و در ولایت کندز بر دختر صنف هفتم مکتب تجاوز صورت گرفته و مجرم که یونیفورم امنیتی داشت، پس از دستگیری از سارنوالی ولایت فرار می کند. در ولسوالی امام صاحب بر طفل 9 ساله تجاوز صورت می گیرد. در همین ولایت پسرک شش ساله از سوی گارد امنیتی ریاست کار و امور اجتماعی مورد تجاوز قرار می گیرد. و دردناک ترین واقعه تجاوز پنج تن از نیروهای مسلح همین ولایت بر طفل نه ساله می باشد. مشابه به این، در سایر ولایات شمال مانند بلخ، سمنگان و ولایات دیگر ده ها مورد تجاوز بر اطفال ثبت گردیده که موارد بالا به عنوان مشت نمونه ی خروار است.

اگر چه ارگان های امنیتی و قضایی در رسانه ها لاف از تامین عدالت می زنند و آقای کرزی هم از اشد مجازات در موارد عاملان جنایات صحبت می کند، ولی مردم ما با تعجب مشاهده می کنند که یکی از جنایتکاران متهم به تجاوز در ولایت سمنگان که از سوی محکمه به یازده سال حبس محکوم شده بود، پس از چند روز بر اساس فرمان رئیس جمهور از حبس رها گردید.

مردم عذابدیده ما بارها به خاطر عدالت خواهی به ارگان های قضایی مراجعه کرده اند اما با موجودیت فساد گسترده درین ارگان ها نه تنها امید چندانی به مجازات همچو جنایتکاران ندارند بلکه از خود می پرسند که آیا عاملان جنایاتی چون رحیمه در ولایت کندز هنوز هم پشت میله های زندان هستند یا آزادانه در کوچه های همان ولایت به جنایات خود ادامه می دهند؟

اگر مردم توانسته زنج فقر و بیکاری، صعود قیم، کشتار عزیزان شان را در بمباردمان تحمل نمایند، آیا درد تجاوز بر جگرگوشه های شان قابل تحمل خواهند بودو آیا باز هم دولتمردان از کارکرد چند ساله ی خود خجالت نکشیده تواقع دارند با هزار و یک حیله رای مردم را به دست بیاورند؟         

وضعیت فلاکتبار برګشت کنندګان در خواجه بهاالدین

کودتای ننگین هفتم ثور که سرآغاز بدبختی ها و مهاجرت ها در کشور بود با سیاست سمت گرایانه و ایجاد غندهای قومی ابعاد گسترده تری گرفت که بخصوص پس از سقوط دولت نجیب و پیوستن این غندها به شکل قومی به قوماندانان تنظیمی در محلات، زمینه های درگیری و مهاجرت را بیشتر نمود.

ماورای کوکچه ولایت تخار مرکز این غند های قومی بود. غند سازا، سفزا در خواجه غار و دشت قلعه و همچنین غند رشید تاتار در لاله گذر خواجه بهاالدین در سرکوب مردم به مثابه چوبدست شورویان عمل می کردند. در پهلوی آن جنگ های تنظیمی بین جمعیت و حزب اسلامی در ولسوالی ینگی قلعه، جان ده ها تن را گرفته و عده ای را آواره نمود. در جریان این درگیری ها تعدادی از ناقلین در خواجه بهاالدین قربانی درگیری های رشید تاتار، قاضی کبیر و قوماندان روح الله گردید و عده ای مجبور به ترک محل شدند.

 قاضی کبیر که قبلاً با حزب اسلامی و بعد جمعیتی و شورای نظاری شد، فعلاً عضو انتصابی مشرانو جرگه می باشد. نامبرده که در همه جنگ ها و آوارگی ها نقش فعال داشت، بعد از آوارگی و مهاجرت ناقلین، فوراً دست به کار شده و زمین مهاجرین را به افراد خود توزیع کرد و تائید و احکام ربانی را نیز به دست آورد. بعد از مدت بیست سال که حدود 80 فامیل این مهاجرین به خواجه بهاالدین برگشته اند، با عکس العمل و خشم مالکین فعلی زمین مواجه گردیده اند به خصوص که حمایت قاضی کبیر، تفنگسالار بزرگ محل را نیز با خود دارند.

 مهاجرین به اثر فشار از سوی تفنگداران محلی ناگزیر به محوطه محبس خواجه بهاالدین پناه برده و روزهای سخت را می گذرانند. دولت در حل همچو قضایا همیشه ناکام بوده و تنها با فرستادن کمیسیون دست جنگسالاران محلی را در چپاول مردم باز گذاشته است.

حال دیده شود که برگشت کنندگان تا چه زمانی باید در محوطه محبس خواجه بهاالدین شب و روز را در نبود آب و نان بگذرانند، در حالی که جنایتکاران از سوی دولت و جامعه جهانی تکریم و تحبیب می شوند. 

مشت نمونه ی خروار

       مافیای زمین:

در کنار مافیا های متعددی که بعد از سقوط طالبان در افغانستان پیدا شد، اینک مافیای زمین، یکی از خطرناکترین مافیاها بشمار میرودکه بیش از 3 میلیون وهفصد هزار جریب زمین دولتی را در سر تا سر کشور غصب کرده و مقدار زیادی از زمین های مردم را نیز به زور تصاحب کرده است. درین مافیا زور مداران دولتی وغیر دولتی شرکت دارند وکسی توان مقابله با آنها را ندارند. شیرپور و چمتله دو نمونه روشن عملیات مافیایی در پایتخت می باشند.

 

20 وکیل:

  مجیدی یکی از اعضای ولسی جرگه، اعلان کرد که 20 تن از وکیلان در رشوه واختلاس غرق بوده به زودی دوسیه های شان به محکمه ارجاع خواهد شد. گر چه مردم انتظار دارند که نام این 20 تن افشا گردد، اما اکثریت اعضای ولسی جرگه که مردم بر آنها اعتراض قتل وکشتار را دارند و دستان شان تا مرفق به خون مردم آلوده است،  دربرابرچنان اعمالی اختلاس هیچ است، چگونه برخورد خواهد شد؟

 

کوریایی ها:

 بالاخره 19 تن  از کوریایی های به گروگان گرفته شده به وسیله طالبان، با مذاکرات رودررویی کوریایی ها وطالبان در غزنی رهایی یافتند. کوریایی ها قبول کردند که تا آخر امسال 200 نفر نیروی خود را از افغانستان خارج خواهند کرد. کوریایی ها از بی تفاوتی  امریکایی ها شدیداً سر خورده شدند و فهمیدند که غربی ها با آسیایی ها چگونه بر خورد می کنند و حضور شرقی ها را نژاد قربانی شده می دانند. دو تن از کوریایی ها توسط طالبان به قتل رسیدند. گفته می شود که دولت کوریای جنوبی در ازای رهایی این گروگان ها 20 میلیون دالر باج پرداخته است.

 

نرخ ها :

 از یکماه به این طرف بسیاری از مواد مصرفی در شهرها مخصوصاً پایتخت احتکار شده، نرخ آنها فوق العاده بلند رفته است. نرخ یک کیلو گرام گاز از 40 افغانی به 80 افغانی صعود کرده، نرخ بسیاری اشیای مصرفی از20 تا100 در صد بالا رفته است، اقتصاد بازار وکنترول قیمت نه به وسیله دولت که به وسیله بخش خصوصی صورت میگیرد و اقتصاد افغانستان به یک اقتصاد مافیایی تبدیل شده است، چند نفر بازار را در کنترول خود گرفته هر طور دلشان بخواهد، همانطور عمل می کنند. این لذت چنین اقتصاد و فرصت طلایی است که عده ای آنرا تبلیغ می کنند.

 

اختطاف های فراه:

 فراه یکی از ولایاتی است که بیشترین اختطاف در آن به منظور باج گیری صورت می گیرد، قبلاً مستوفی فراه ربوده شد و در بدل 70هزار دالر رهایی یافت، دو طفل در مساو اختطاف شدند که بعدآً توسط مردم رها شدند. پسر داکتر قاسم بیان رییس صحت عامه فراه ربوده و قبل از آنکه پول داده شود، توسط ربایندگان به قتل رسید، پسر عبدلله ذهکنی با نوجوان دیگری حدود یکماه نزد گروگان گیران بودند که بعداً رهایی یافتند، هم اکنون حاجی تحویلدار توسط گروپی از دزدان ربوده شده، خواهان 60 لک افغانی باج میباشند. باتمام این بی امنیتی ها، دولت کوچکترین کاری برای مردم کرده نمیتواند ومردم هم انتظاری از آن ندارند.  

 

سپید آبه و باغ:

اخیراً دولت ایران تلاش نموده تا افراد سابق خود را دوباره فعال سازد و به این منظور در دو منطقه باغ و سپید آبه که مربوط ولایت بیرجند ایران است دو  پایگاه آموزش ساخته، قومندان مولوی عبدالحمید اسحاق زایی که مسوول جنگهای طالبان در شیندند میباشد، سخی مومن، حاجی بشر و چند قومندان بومدی در این پایگاه ها با افراد شان سازمان دهی شده، آموزش نظامی می بینند تا به افغانستان اعزام شوند و ازین نقطه نظر مردم به تشویش به سر می برند.

بحران عمیق

آقای فهیم در سخنرانی خود در روز جلسه ای که برای قتل مسعود گرفته شده بود، ابراز داشت که اگر وضعیت به این منوال پیش برود، بحران افزایش می یابد. اینکه عامل این بحران کی ها اند او اشاره به طالبان داشت و ابراز داشت که ضرور است مجاهدین وارد قدرت شوند تا به این غایله پایان داده شود. در حالیکه تجربه نشان داده تا زمانیکه تنظیم ها بر قدرت بودند، چنان با هم در گیر شدند که نه تنها خود را به گلوله بستند که مردم را قتل عام کردند و زمینه حضور طالبان را در افغانستان مساعد ساختند، نه تنها در برابر لشکر قهار طالبان مقاومت کرده نتوانستند که پیوسته فرار وعقب نشینی کرده، در پنجشیر و بدخشان محصور گردیدند. مردم این صحبت ها را به مسخره گرفته، تمامی بدبختی های شان را از حضور اینان در قدرت کنونی می دانند و معلوم نیست که چرا می گویند که ما در قدرت نیستیم؟        

 

 

پیشرو شماره ۱۷ و ۱۸ جوزا و اسد ۱۳۸۶

 

چرا تنها ایران؟

اخیراً به خاطر مداخلات ایران در امور افغانستان، اتهاماتی از سوی صدراعظم سابق انگلیس، وزیر دفاع امریکا و قوماندانان ناتو و ائتلاف در افغانستان علیه آن کشور وارد گردید، ولی دولت افغانستان درین مورد سکوت کرده و واکنشی نشان نداد.

اینکه ایران مثل بسیاری از کشورهای منطقه و جهان در امور داخلی افغانستان مداخله می کند، جای شکی نیست؛ اما بحث اصلی اینجاست که آیا فقط کشف چند ماین و چند تفنگ می تواند، اینقدر وسوسه برانگیز باشد. آیا نیروهای خارجی حاضر در افغانستان نمی دانند که کدام کشورها لحظه به لحظه در کشور ما دستی در آتش دارند و تنور داغ آن را پف می کنند؟

مردم افغانستان به این قضایا به گونه ای دیگر دیده  و منافع ملی خود را طور دیگر تعریف می کنند، نه به شیوه ای که غربی ها مسایلی را به خاطر برآورده ساختن امیال خود علم می کنند. غربی ها با تمام جنگ و تلفاتی که امروز در افغانستان روان است و تمویل و تسلیح کننده اصلی طالبان، پاکستان می‌باشد، با این کشور برادری عمیق داشته، ملیاردها دالر برایش کمک می کنند، برایش فانتوم می بخشد و رفت و آمدهای دیپلوماتیک و غیردیپلوماتیک گرمی میان هم دارند و به این خاطر بسیاری از تحلیل گران بدین باور اند که هر چه در پاکستان می گذرد با منافع غربی ها همخوانی داشته، اعتراضی در مورد این عملکردهای پاکستان صورت نمی گیرد. همه می پرسند که اگر ایران در چنین مراوده قرار می داشت، در کار مداخلاتش اعتراضی صورت می گرفت؟

ایران در گذشته برخورد هایی با طالبان داشته است و همین طالبان ده دپلومات ایرانی را در مزار شریف به قتل رساندند، ولی در آخر دوران آمارت طالبی ایران با طالبان در حد معینی رابطه برقرار کرده، دید و بازدید هایی داشتند. حال هم منافع هر کشوری میتواند دشمنان دیرین را به دوستان نوین مبدل سازد. مخصوصاً اینکه ایران از مداخله در امور عراق درسهای بسیاری گرفته، به این خاطر در افغانستان هم مداخله میکند. اما اگر قضیه برسر چند تاماین باشد باید در نظر گرفت که اکنون کشور ما به انبار مهمات و سلاح های 36 کشور جهان مبدل شده است و از جنوب روزانه صدها میل سلاح و صدها تن مهمات وارد افغانستان میگردد. باز هم منافع ملی ما در این است که به غیر از کنترول مردم، یک پوچک هم از هیچ طرفی وارد افغانستان نشود، زیرا هر مرمی فقط قلب افغان بیگناهی را هدف قرار میدهد.

 منافع ملی افغانستان ایجاب می کند که هیچ خارجی در افغانستان حضور نداشته باشد و نه از هیچ جایی مداخله ای صورت بگیرد. در غیر آن ایران در جریان جنگ های ضد شوروی، در تهران و قم تنظیم های هشت گانه را سازمان داد، در درگیری های صفحات مرکز، پاسداران فعالانه دست داشت، در مقابله با طالبان از هر کشوری بیشتر جبهه متحد شمال را کمک می کرد و بعد از یازدهم سپتامبر حضور بالفعل اش را از راه های مختلف حفظ کرد. زیرا منافع جیوستراتژیک و جیواکانومیک خاصی در افغانستان مخصوصاً از منظر سرک و آب داشته است که هیچ کشوری را بیشتر از آن در قضایای داخل افغانستان دخیل نمی سازد.

در افغانستان، امریکایی ها با 20 هزار نیروی مسلح در قالب ائتلاف و ناتو، پایگاه هایی در بگرام، قندهار و شیندند، صدها مشاور و ده ها زندان و ده ها فروند جت و هلیکوپتر با 35 کشور دیگر مستقر بوده و چون با ایران بعد از استقرار دولت خمینی همیشه شاخ به شاخ می باشد، لذا فعالیت های ایران یا از طریق حمایت از جبهه ملی، یا طالبان و یا هر دو، طوری که مداخله گران دیگر عمل می کنند، عمل کرده، با منافع ملی ما کاملاً متضاد می باشد و هم هیچ وقت این مداخلات قطع نشده اند، لذا هیاهوی کشف ماین های ساخت ایران، و یا قطع کمک های نظامی ایران، برای کشور ما چاره ساز اصلی نبوده، افغانستان باید از وضعیتی که هر کس آن را چون نمدی قرار داده، برای شان کلاه می برند، نجات یابد و حاکمیت را خود مردم افغانستان، بدون اینکه نیروی دیگری زندگی آنان را حمایت و حفاظت مستقیم نماید، به دست گیرد و ازین ننگ و نکبت که به محل داربازی های گوناگون داخلی، منطقوی و جهانی مبدل شده، خود را برهاند.

 

 

 

مشت نمونه ی خروار

اصف ننگ: بتاریخ 9 سرطان محمد آصف ننگ سخنگوی اداره امور با سه تن دیگر دستگیر شد. جرم او را تلویزیون طلوع عضویت در حزب اسلامی و وابستگی به آی.اس.آی پاکستان اعلان کرد. بعد گفته شد که چون وی مدیر مسوول دو هفته نامه مجله "د امن جرگه" است  و در آن حامد کرزی عامل سیا خوانده شده، دستگیر گردیده است. این مجله در شماره هشتم، ثور 1386 خود مقاله طویلی زیر نام"افغانستان مثل توپ فتبال میان شرکت های بزرگ نفتی" ترجمه جعفر پویا از کتاب "جنگ و جهانی شدن" به چاپ رسانده و در بخش های آخر آن می نویسد: "... روز نامه الوطن چاپ عربستان سعودی می نویسد که کرزای از سال های هشتاد در خدمت سیا بود و یا برای آن کار می کرد ، وی در 1994 که ایالات متحده تصمیم گرفت طالبان را به قدرت برساند، با سازمان سیا برای رساندن کمک به طالبان همکاری مستقیم داشت."

آب و بی آبی: در کشوری که هر چیز غیر قابل کنترول باشد، در هر حالت قربانی می گیرد. سال گذشته فریاد و فغان بالا بود که امسال عده ای از خشکسالی جان خواهند داد، هر چه زود تر به فکر جمعاوری پول و مقابله با خشکسالی باشید . اینکه چطور پول جمع شد و کجا به مصرف رسید والله اعلم و هنوز مقابله با خشکسالی در دستور کار بود که در هفته اول ماه سرطان سیلاب هایی در شمال کابل، شهر کابل، کنر و سواحل دریای آمو بیش از یکصد کشته بجا گذاشت و مردم فریاد می زدند که گاه آب و گاه بی آبی ما را می کشد و معلوم نبود که این مردم از کی شکایت دارند!!

جرگه امن: از یکسال به این سو دهل برگزاری جرگه امن نواخته می شود و بسیاری در این طرف حنا بسته اند که با برگزاری این جرگه مشکلات زیادی حل خواهند شد. این در حالیکه پاکستانی ها می گویند که نه ما این جرگه را از قبل میشناختیم و نه با آن اشنایی داریم. فقط منطقه سرحدی ما با این کار آشنایی دارد و زنان هم نباید درین جرگه شرکت کنند. چون تصمیم گیرندگان سیاست در پاکستان پنجابی ها اند و آنها هم جرگه را نمی شناسند و از سوی دیگر آنانیکه جرگه شناس اند و در مرز زند گی دارند، بیشتر با افکار طالبی همگام اند و طالبان در وزیرستان، باجور، مالاکند و دیر بیشترین نفوذ را دارند. لذا به نتیجه رسیدن چنین معجونی و حل پرابلم دولت و طالبان ماورای نیروهای خارجی ودولت پاکستان ناممکن به نظر می رسد و چون بسیاری به این اعتقاد اند، حتا جنب و جوش ظاهری هم درین مورد به چشم نمی خورد.

صدای شریعت: اخیراً رادیوی صدای شریعت طالبان با موج اف.ام 88 در جوار ولسوالی برمل ولایت پکتیکا به کار اغاز کرده است و می گویند که صدای آن در مناطق سرحد شنیده شده است . اینکه این رادیو چطور کار میکند و چرا در کشف محل استقرار آن تلاش صورت نمی گیرد، همه متعجب اند.

مگر امریکایی ها فراموش کرده اند که روزی لاف و پتاق می زدند که شی 18 انچی را به روی زمین دیده و آن را نابود کرده میتوانند، حال اگر زیر کاسه نیم کاسه ای نیست، چرا چنین استیشنی را از میان بر نمیدارند؟ شاید بخاطر اعتقاد ایالات متحده به آزادی بیان و رسانه ها است که اجازه میدهند این شی چند صد انچی به فعالیت ادامه دهد!!

توره بوره: امریکایی ها بعد از 11 سپتمبر با قوت توره بوره را بمباران کرده و القاعده را از سوراخ های آن راندند. گرچه این پایگاه به نماد مقاومت طالبان و القاعده مبدل شده، اکنون طالبان با آن نام مجله ای را انتشار میدهند، ولی هر گز به این فکر که برای ابد توره بوره را رها کنند، نبودند. اخیراً پسر مولوی خالص با هزار جنگجو درین پایگاه مستقر شده، امریکایی ها را به مصاف طلبید. اینکه این بار چرا امریکایی ها اقدامی به سرکوب توره بوره نمی کنند و به نحوی اظهار عجز می نمایند، بسیاری آنرا سیاست طالب پسندانه امریکایی ها  می دانند که از چند ماه به این سو بدان مصاب شده اند.

نقش منفی: اخیراً آقای قانونی در دیدار با سکرتر جنرال سازمان امنیت و همکاری اروپا گفته است که بعضی همسایه های افغانستان، نقش منفی و بعضی هم نقش مثبت در قبال این کشور بازی می کنند. آقای قانونی نام این همسایگان را نه گرفته است. این عام گویی آقای قانونی بیشتر به ایران رابطه میگیرد که از یکطرف با جبهه ملی رابطه نزدیک دارد و از سوی دیگر درین روز ها شایعاتی وجود دارد که ایران با طالبان در همکاری نزدیک قرار گرفته است. معلوم نیست آقای قانونی سیاست دو پهلوی ایران را چطور ارزیابی میکند؟

امریکا به تنهایی نمیتواند: بیست سناتور امریکایی اخطار کرده اند که اوضاع در افغانستان از کنترول خارج میشود و در صورتی که ناتو در این رابطه سهم بیشتری نگیرد، امریکا به تنهایی قادر به مهار کردن وضعیت نیست. این که چرا این سناتوران اینطور اظهار نظر کرده معلوم نیست. در حالیکه طالبان در وضعیتی که کل افغانستان را تسخیر کنند، قرار ندارند و امریکا هم گفته است که با پیمان استراتیژیک شاید سالها در بگرام بمانند و انگلیس حضور خود را تا سی سال اعلان کرده است، آیا این دو اظهار نظر با هم متضاد نیستند؟

خارجی ها می کشند: اخیراً نیرو های ائتلاف در اثر بمبارانی در حیدر آباد گرشک بیش از صد نفر را به قتل رساندند . قبل از این بمباران گفته شده بود که این نیرو ها سی در صد بیشتر از طالبان، افراد ملکی را به قتل رسانده اند. بسیاری میگویند وقتی که قاتلان در هیچ جایی مورد باز پرس قرار نمی گیرند و بهای هر افغان فقط دو هزار دالر تعیین شده است ، چرا این قتل ها به این آسانی و به این گستردگی صورت نگیرد؟

بان کیمون به کابل آمد: بان کیمون سرمنشی سازمان ملل متحد بعد از تقرری، اولین باری به کابل امد و مثل بغداد حین صحبتش کدام راکتی پرتاب نشد.

او خواهان جلوگیری از کشتار بی گناهان، مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با فساد اداری شد و از جرگه امن با پاکستان حمایت کرد.

این سفر در حالی صورت گرفت که دو روز بعد از آن کشتار دستجمعی در گرشک اتفاق افتاد و امسال مواد مخدر کمتر از پار سال تولید نخواهد شد و جرگه امن هم چیزی تراوش نخواهد کرد. رفت و آمد های خارجی ها در این سال به کابل آنقدر زیاد شده و صحبت های خسته کن و تکراری آنقدر بالا گرفته که حال کسی از این که کی آمد، چه وقت آمد و چه گفت کسی اطلاع نمی یابد.

32 ملیون دالر : آقای عصمتی رئیس جدید شرکت پرجنجال آریانا گفته است که در مورد آریانا خیانت های زیادی صورت گرفته است . 32 ملیون دالر بدون آن که آریانا در جریان باشد با سازش به بیرون انتقال یافته است. 4 ملیون دیگر بدون سرو صدا در کشور دیگری باقیمانده است. در بدل هر مسافر آریانا سه کارمند استخدام شده است . خرید طیارات به دلالان صورت گرفته، نه مراجعه به مارکت. مبلغ 5 ملیون دالری که برای خرید دو بوینگ پرداخته شده، هردو راجستریشن پرواز ندارند. پول بیمه، پول تیل، پول عبور از فضای کشور ها و پول کرایه از درک میدان به وزارت هوانوردی تا حال پرداخته نشده است. معلوم نیست آقای عصمتی این لحاف پاره پاره را چطور وصله خواهد زد!!

قانون در ایتالیا: گردهمایی جهانی بخاطر قانون مداری و جلوگیری از فساد در افغانستان روز دو شنبه، 11 سرطان به راه افتاد. ایتالیا از مدت ها خواهان کنفرانس بین المللی در قبال افغانستان شده بود. اینکه خود ایتالیا همیشه با جنجال های لا قانونی، فساد و مخصوصاً مافیا گیرایی روبرو بوده، حتا دولت های ایتالیا بار بار به این خاطر سقوط کردند، معلوم نیست این کشور چگونه قادر به تعلیم قانون مداری به افغانستان خواهد شد؟

 

 

 

لوموند دیپلوماتیک، د مخکښه ژورنالیزم ځلانده بیلګه

 

پداسې حال کې چې د نړۍ لویې او وړې رسنۍ د ګڼ-ملیتی کمپنیو او پانګه والو په انحصار کې دی، لوموند دیپلوماتیک میاشتنۍ د هیلې یو څرک دی.

له فرانسې نه د خپریدونکی لوموند دیپلوماتیک آریزه ژبه فرانسوی ده او په درې نیم سوه زره نسخو کې چاپیږی. تر څنګ یې په شپاړس نورو ژبو هم خپرونې کوی چې ټولټال تیراژ یې یو نیم ملیون ته رسیږی.

سره لدې چې ډیری مقالې او لیکنې یې اوږدې دی خو په هیڅ ډول ساخفه او ملال آورې ندی. لوموند دیپلوماتیک چې لوستونکی یې"لو دیپلو" هم بولی او له فرانسوی ورځپاڼې لوموند څخه توپیر لری، د ژورې شننې او انسانی دریځ له امله یوه بې سارې خپرونه ده. یوه خپلواکه او د ژورې شننې څښتن، دې میاشتنۍ خپرونې خپله لاره له ګڼو پلونو له نورو دودیزو او حاکمو رسنیو او رسنیز سازمانونو څخه بیله کړې ده.

د دې پاریس-میشته خپرونې بنسټ په ۱۹۵۴ کې کیښودل شو او له هغه وخت نه راهیسې یې د کیڼ او خپلواک دریځ څخه، امپریالیستی نیولیبرالیزم او نړیوال کیدنه (ګلوبلایزیشن) تر کلکو نیوکو او ګوزارونو لاندې نیولی او د امریکا او متحدینو امپریالیستی موخې او اغراض یې بربنډ کړی دی. هر چیرې چې امریکا د جګړې لمبې بلې کړی دی، لوموند دیپلوماتیک هملته وررسیدلی او د ځایی خلکو دردونه، کړاونه او ربړې یې نورو ته ورپیژندلې دی.  

له ۱۹۹۱ نه راهیسې لوموند دیپلوماتیک د ایناسیو رمونې  په مشرۍ چاپیږی. د هغه تر څنګ نور وتلی، پوه او ژمن او کیڼ لاسی لیکوالان او شننونکی د دې خپرونې لپاره قلم وهی. همدا امر لامل ګرځیدلې چې خپرونې او لیکنې یې تل د ولسونو د هیښتیا، روشنګری او لارښوونې په ډګر کې بریالۍ او کارنده پاتې شی. لوموند دیپلوماتیک تروسه هڅه کړې خپله سیاسی خپلواکی له خپلی مالی خپلواکی له لارې خوندی وساتی.

د لوموند دیپلوماتیک یوه ځانګړنه دا ده چې د خپل فرانسوی ریښې سره سره بیا هم په لومړی سر کې د فرانسې دولت په وړاندې کلک انتقادی دریځ لری او د ګڼو لویدیځوالو خپرونو په خلاف هیڅ کله هم د خپل دولت پر ستمګرو کړو-وړو سترګې نه پټوی. د بیلګې په توګه، دوه کاله وړاندې کله چې د فرانسې په خټه افریقایی استوګنو او قومی لږکیو د خپل ژوند د ټیټې کچې او د کاری فرصتونو د نشتوالی له امله د پاریس او شا و خوا ګاونډ واټونو ته راووتل، لوموند دیپلوماتیک لومړنۍ خپرونه وه چې د قهروړو قومی لږکیو او کډوالو ملاتړ یې وکړ او د هغوی د ژوند او کړاوونو پړه یې د هیواد پر واکمن سیستم واچوله. هغه سیستم چې پر پانګوالی ولاړ دی او د فرانسوی پرګنو پر زبیښاک او د وروسته پاتې هیوادونو پر ښکیلاک یې ماڼۍ درولې دی.

 لو دیپلو په ژورو شننو او د اوسمهالی ټولنپیژندنې په رڼا کې، د فرانسې د قومی لږکیو او کډوالو له کړاو نه ډک ژوند په پرلپسې لیکنو کې وسپړه. تر څنډې یې دا ټکې هم ورپه ګوته کړ چې قومی لږکی او کډوال نه یوازې دا چې د فرانسې پر اقتصاد پیټی ندی او فرهنګی ودې ته یې نه خنډ کیږی، بلکې په پراخه پیمانه، د دوې ارزان کار ځواک او استعداد د فرانسې په اقتصاد او فرهنګی وده کې خپله ونډه درلودلې ده. د همدې کډوالو ګڼ شمیر اصطلاحاتو او ژبنی جوړښتونو، بډایه فرانسوی ژبه لاپسې بډایه کړې ده. 

که همدې یوې سترې ځانګړتیا ته پام وکړو او بیا یې خپل هیواد سره پرتله کړو، و به مومو چې لوموند دیپلوماتیک چیرې او زموږ د هیواد "رسنۍ" چیرې! دلته ډیری رسنۍ د جنایتکارانو په مالی ملاتړ چلیږی او موخه یې هم د جنایت کارانو او جنګ سالارانو له لمنې د تیرو څو لسیزو جنایتونو د رټې او داغ پاکول دی. د همدې ناوړه نیت سره سم، ټوله ورځ په قومی شخړو کې تر ستونی ډوب او د برتری غوښتنې په لټه کې دی. د دې رسنیو موخه په لږو بیلګو کې د خپلې ژبې ودې او نورو ژبو ته درناوی دی. خپله ژبه پر نورو بره او برلاسې ګڼل یې ځانګړتیا ده او د ودې پر ځای فخر خرڅوی -یوه ژبه که هر څومره بډایه او د اوسمهالی تکنالوژی او پرمختګونو بیان ته چمتو هم وی، بیا هم ودې ته اړتیا لری.

همدا دې چې زموږ د هیواد رسنۍ کولې شی ډیر څه له لوموند دیپلوماتیک څخه زده کړی؛ ډیر څه.

 

 

 

 

نړیوال بانک؛ دموکراسی که زورواکی؟!

 

        له دویمې نړیوالې جګړې نه وروسته د امریکا د متحدو ایالتونو په برټین ووډز ښار کې د نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق بنسټ کیښودل شو. د یو "دود" ( د پانګې د ونډې) له مخې دا دوه مالی ټولنې د امریکا او اروپا امپریالیستی هیوادونو تر منځ ویشل شوی دی. د نړیوال بانک مشری امریکا او د پیسو نړیوال صندوق مشری اروپا په غاړه لری.  نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق د امپریالیستی زبیښاک او ښکیلاک په موخه

پاتې هیوادونو د پرګنو زبیښاک دى. دا دوه مالی ټولنې چې په ټولیزه توګه د واشنګټن د سیاستونو تر اغیزې لاندى کار کوی، نږدې ۳۰ کاله یې د نیکاراګوا د دیکتاتور آناستازیو سوموزا څخه ننګه او ملاتړ وکړ  او  په  ګواتیمالا کې یې د ژاکوبو آربنز پرمختللی دولت سره پریکون وکړ او د هغې د دولت د ړنګولو په رامنځ ته شوی دی.  د دې دوو ټولنو له  رامنځ ته کیدو وروسته، په بیوزله هیوادونو کې د بیوزلۍ ټغر د ټولولو پر ځاى، بیوزلی پراختیا موندلې او بیوزله  هیوادونه یې له سیاسی او اقتصادی پلوه د امریکا او اروپا امپریالیستی هیوادونو په منګلو کې ورښکیل کړی دی.

         که په سویلی امریکا کې  د نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق کړنو ته پام وکړو،  دې پاپلې ته رسیږو چې د دې دوو مالی ټولنو اصلی دنده د وروسته موخه یې  د پوځی وزمه باندونو ننګه وکړه. په همدې ډول نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق د سویلی امریکا هغه دموکراتیک حکومتونه د خنډ سره مخ کړی دی چې د ټولنیزې نابرابرۍ د کموالی لپاره یې اقدامات تر سره کړی. په  ۱۹۵۸ کال کې د برازیل ولس مشر جوساینو کوبیتزیک سره، چې د پیسو نړیوال صندوق استعماری شرطونه یې و نه منل، مخالفت وکړ او د هغه د ځاى ناستی خوئوا ګولارت ددولت سره چې ارضی اصلاحات او د نفتو ملی کیدل یې اعلان کړل، پریکون وکړ.  په همدې توګه د ۱۹۷۳ کال په سپتامبر کې،  وروسته له هغې یې په چیلی کې په کار پیل وکړ چې  د سلوادور آلنده دموکراتیک دولت ړنګ او په خپله ووژل شو او د پینوشې دیکتاتور دولت رامنځ ته شو. په ۱۹۷۶ کال کې د پیسو نړیوال صندوق په ارژانتین کې د جنرال ژُرژ ویدلا څخه ملاتړ وکړ. او د ۲۰۰۲ کال په اپریل میاشت کې د هغه لنډمهاله دولت ننګه وکړه، چې د امریکا متحدو ایالتونو او اسپانیا په ملتیا یې  د هوګو چاویز په وړاندې  په کودتا لاس پورې کړ.

نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق هڅه کوی چې بیوزله هیوادونه پوروړی کړی. دې دوو ټولنو د ۱۹۷۰ او ۱۹۸۲ کلونو  تر منځ د لاتینې امریکا د بهرنیو پورونو کچه د ۱۶ څخه ۱۷۸ ملیارد ډالرو ته لوړه کړه. دې ټولنو د "پور وسلې" په کارولو سره وکړاى شول چې د واشنګټن سیاستونه (د حکومتونو بدلون، خصوصی کیدنه، د اقتصادی دروازو پرانیستل، پر ارزی مبادلاتو د څارنې لغو کیدنه، بهرنۍ پانګه اچونه، د ټولنیزو لګښتونو کمول، د سود د نرخ لوړوالى او ...) د دې وچې په ځینو هیوادونو کې پلی کړی.

همدا ښکیلاکی سیاستونه لامل شوی دی چې ارژانتین، برازیل، مکزیک، اروګوئې، ونزویلا او همدارنګه تایلند، اندونزیا او سویلی کوریا د خلکو د اعتراضونو له امله خپل پورونه د پیسو نړیوال صندوق سره سپین کړی. له بلې خوا سږکال د ارژانتین او ونزویلا په څیر د سویلی امریکا ځینې هیوادونو د امریکا د مالی ټولنو په وړاندى  د سویل بانک بنسټ کیښود، چې وروسته  بولیویا، اکوادور، برازیل او پاراګوئې هم په دې بانک کې د خپل غړیتوب اعلان وکړ. د دې بانک غړی هیوادونه وایی چې دا بانک باید د نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق په خلاف  چې  د رایې د څومره والی حق د پانګې له مخې ټاکل کیږی او یواځې  متحده ایالتونه په سلو کې ۱۵ رایی لری، باید پهدموکراتیکه توګه  ( هر هیواد یوه رایه) رهبری شی او د خصوصی پانګې اچونې  د پراختیا پر ځاى،  د خلکو د ټولنیزې هوساینې لپاره په دولتی پروژو کې پانګه اچونه وشی.  

د نړیوال بانک او د پیسو نړیوال صندوق کړنې په سویلی امریکا او په افریقا کې ښکاره کوی چې دا دوه مالی امپریالیستی ټولنې په افغانستان کې  د امپریالیستی موخو لپاره کار کوی او د آزاد بازار داقتصاد په دودولو سره زموږ  هیواد  له اقتصادی او سیاسی پلوه د سترو کمپینو په منګلو کې ښکیلوی

 

 

شعر پیشرو و بالنده، چنانکه از نامش پیداست، ابزاری در خدمت تبارز دادن احساس در برابر نابرابری ها، ستم ها و نارضایتی های همگانی است که راه را برای ترقی، بالندگی، مردم گرایی و عبور از خاره راه های خارائین هموار می سازد. در شعر بالنده، بر خنثی نویسی ها و خنثی گویی ها لگد حواله می گردد، با این که برای محتوا و شکل پیوند دیالکتیکی برقرار می دارد، هرگز از اینکه چه پیامی در بیان وجود دارد و در خدمت چه کسانی قرار دارد، طفره نرفته آن را در فغان و فریاد اصل قرار می دهد.

این شعرها اصالتمند بوده، بر زندگی خلق اثر گذارده، راه گشای تیره روزی های شان به حساب می آید.

 

امروز شعر

       حربۀ خلق است

زیرا که شاعران

خود شاخه یی ز جنگل خلق اند

نه یاسمین و سنبل گلخانه ای فلان

 

آنانی که شعر را صدای تفنن و داستان و طنز را دل مشغولی های شخصی می پندارند، یا از تعهد و توده ها بریده اند و یا اصالت را از دید کاملاً شخصی و جدا از روز و روزگار دانسته، خود و دیگران را به بازی می گیرند و با کثیف نامیدن چنین اشعاری، در برابر زورمداران روزگار دلقک شده، شعر بزرگ ترین شاعران تاریخ و قلم بدستان بارسالت را در برابر چکمه های شان حلال می کنند.

عموماً در نقدهای شعری فقط به واژه ها و دستورها چسبیده، از این که در درون چه دارد حرفی بر زبان رانده نمی شود. شاعران شوریده و از دنیا بی خبر که مصروف مشکلات فردی خود اند، و یا جرئت و شهامت بیان درد و داغ را ندارند به این اصل ها نه تنها خود را پایبند می بینند که دیگران را هم در چنین راهی ارشاد می نمایند. اما برای اینان فقط دار شعر شاملو لازمی است که چون حمیدی ها آنان را آونگ بسازند.

شعرهایی که با توده ها و تاریخ قدم بر می دارند، هرگز نمی میرند و در تاق های نسیان نمی پوسند. این شعرها گر چه به قول گلسرخی شعار هم باشند، جاودانه اند و در هر کنجی از جهان که "تبسم را بر لبان جراحی می کنند"، زمزمه می شوند و مرزها را می پیمایند. واقعیت چنین واژه های سربین و مصراع های استخوان سوزی است که نوشته های کم سوادانی را که اداهای استادان شعر و ادب را عرضه می دارند، و چنین اشعاری را کثیف و بی مصرف می دانند، چون تفی به قعر زمین می خشکانند. فریادهایی که از برشت، نرودا، شاملو، محمود درویش، طوغان، آزاد، رستاخیز و دیگران به ما مانده، چون فروزان ترین و درخشان ترین سرایش ها، سرتاسر تاریخ را فتح کرده، طنین آنها نه تنها توده های جهان استثمار شونده که خلق های دنیای سرمایه داری را نیز به تحرک درآورده، گاه گاه بر اوج موج و توفان می نشانند و چنین استادان بی مصرف و کم سوادی را در گود رسوایی بی آبرو می سازند. 

 

 

فاروق فارانی

نشانی

 

فقط جامی ز خون سرخ در رگهای خود دارم

بخواه از من کجا ریزم

                    من آن را از تو بگرفتم

                    برایت باز خواهم داد.

سراسر ریشه ام تا عمق

همچون ریشه ی یک کوه

                      در جسم تو پیچیده ست

ترا در شیر مادر جُستم

                           و در خویش پروردم

ترا از باد، از باران

                    بوییدم

ترا از قلب خود، نزدیکتر دیدم

تو ای پهناور زیبای دلبندم

تنت را جامه ای از زخم پوشیده ست

هزاران بار

         این خورشید بر روی تو تابیده ست

تویی همزاد با خورشید آزادی

                             تو با خورشید زاییدی

                             تو با خورشید خواهی مُرد

                  *         *         *

هجوم شب

        با خون فلق

 

                   در صبح می پاشد

و خورشید رهایی

              زخمهایت را

                   شفا - بوسه خواهد داد

هوا سرد است

              اما سینه از گرمای گلوله

                                       گرم می گردد

و از گرمای آن، صدها هزاران

                                    سینه می سوزد

                                    و قلب منجمد بیدار می گردد

افق غرق است

               در اشباح و سنگرها

درختان در تب خورشید

                 بادها را گرم می بوسند

                 و دست خویش می سایند بر اندام توفانها

هزاران باد سرگردان و خون آلوده می گریند

                        و خود را بر تن بیمارِ کوهستانِ دردآلود می کوبند

کوه می غرد

              و رود از جای می خیزد

برادر راه پر پیچ است

                       و فرصت نیست.

نشانی را بخاطر دار!

              باید بگذری از کوره راه صعب و طولانی

              دره ی پر پیچ بیداری

              بعد دریاهای خون

                    در هر قدم سنگر

 

                    می رسی در دشت قربانی

              می روی بالا بروی کوهسار صبر

بر سر اجساد بیگانه

              بر تلی از استخوان خصم

              وعده گاه تازه ی دیدار می باشد

              وعده گاه تازه ی دیدار،

                                       این نشانی را بخاطر دار!

 

                                                            29 دسامبر 1978

 

 

  

 

فرد یا سیستم؟

از دیر زمانی قلم بدستان بسیاری با برخوردهای فردی و علم نمودن افراد واشخاص به انتقاد از روزگار پرداخته، مخصوصاً بعد از یازده سپتامبر و تشکیل سیستم جدید با حضور نیروهای خارجی در افغانستان، بیشتر نامها را مورد حمله قرار داده، در حالیکه سطری در مورد کلیت و موقعیت نظام ننوشته، در باره حضور نیروهای ائتلاف، ناتو و آیساف صفحه ای سیاه نکرده، از ظهور دوباره طالبان، مداخلات پاکستان و ایران کوچکترین تحلیلی ارائه نکرده، این نارسایی ها را آگاهانه و یا ناآگاهانه در پشت کلمات ظاهراً چپ و تند پنهان نموده، هیچگاه تبر را به درز اصلی نگرفته و به این گونه طرفداران و خوانندگان شان را مصروف نگه داشته اند.

وقتی بسیاری این نوشته ها را می خوانند، فکر می کنند که مشکل به صورت مشخص میان دوطرف وجود دارد، زیرا هر آدم کم سوادی می داند که حضور فلان فرد در رأس فلان بخش قدرت لزوم دید بوده و با روابط و تأیید "همگانی" صورت می گیرد و جدا کردن فلان فرد به عنوان پیچ و مهره ای سیستم از "همگان" و مورد حمله قرار دادن آن و نادیده گرفتن سیستم به معنی دیدن یک درخت و ندیدن تمام جنگل است و اینکه چرا این قلم ها همیشه جنگل را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند، مسئله را سوال برانگیز می کند.

امروز مرجع قدرت در کشور ما به ترتیب ائتلاف، ناتو، آیساف، سه قوه داخلی که دولت را می سازند، رهبران جهادی و قوماندانان، یوناما، سران انجوها و دونرها می باشند که در زمینه های نظامی، اقتصادی، سیاسی، اداری و روابط خارجی کشور تصمیم می گیرند و مشترکاً این تصامیم را پیاده می سازند. بناً افرادی که درین نظام با این ترکیب کار می کنند، مهره هایی اند که در محدوده خود درین کلیت قرار دارند. افرادی که عموماً روی منافع شخصی، گروهی، سمتی، قومی و مذهبی با "شعار ملی" در جدل و کشمکش دایمی قرار دارند تا حدی که گاه یکی دیگری را نفی می کنند، ولی  تمام اینان در کل بخاطر تأمین منافع "همگانی" همسو عمل کرده، یکی به موقعیت دیگری احترام گذارده، اگر کشمکش میان شان بالا بگیرد حتی آن را با گوسفند هم حل می سازند. بدینگونه تمام این پیچ و مهره ها تلاش دارند تا از محور و یا حول و حوش این نظام به جاه و جلالی برسند. درینجا دیگر فرقی نمی کند که کی با کجا پیوند دارد، زیرا طی 30 سال گذشته اینان در کشورهای مختلف مهاجرت ها را گذرانده و در کنفرانس ها، سیمینار ها، حزب و تنظیم سازی ها، تضاد و هماهنگی ها، تحصیل و کمک ها با بسیاری در بیرون آشنا شده، هر یک از آنان دوست و رفیقی در مراجع قدرت این کشورها پیدا کرده، در روابط تنگاتنگی قرار دارند. به اینصورت اعمال و کارکردهای سیستم فعلی به تمام اینان مربوط می گردد. در چنین اوضاع و ساختاری کلیت را رها کرده و به اشخاص و افراد چسبیدن، بی شباهت با جدال های درونی خود اینان با تفاوت لحن، چیز دیگری نیست که در نهایت همان برخوردهای لیبرالی و بی ریشه را به نمایش می گذارد.

در ترکیب بالا، علاوه به خارجیانی که موضع و هدف شان از حضور در قدرتی که تذکر داده شد، معلوم است، طیف های گوناگونی از طالب، جنگسالار، مردمدار، بقایای دموکراتیکی ها، تکنوکراتهای وابسته به غرب، نظریه پردازان دموکراسی لیبرال و جامعه مدنی، انحصارطلبان، رهبران احزاب قانونی، بقایای دولتهای گذشته و واماندگان چپ غیر دموکراتیکی وجود دارند که تمام آنان در کلیت هم سیستم کنونی را می پذیرند و هم حضور خارجی ها را جهت تأمین منافع خودی و جلوگیری از قدرت یابی طالبان به سر و چشم قبول دارند، جز آنانی که وقت کمی از گردونه قدرت بدور می مانند، ضد خارجی شده، جهت امتیازگیری انتقادچی می گردند.

درین میان سه گرایش به صورت رادیکالی وجود دارد. بعضی ها ترکیب قدرت کنونی را مردود دانسته، خواهان براندازی آن و جاگزینی جریان نوینی شده که با قدرت، اداره کشور را به دست بگیرد، با همسایگان در روابط دوستانه، فعال و برابر قرار داشته باشد، نیروهای خارجی را رخصت کند و مردم را در تصمیم گیری بر سرنوشت شان آزاد بگذارد. بعضی ها فرصت طلبانه و ریفورمیستیک به قضایا برخورد کرده، کجدار و مریز می تازند. با کلیت سیستم برخورد نکرده، افراد را نشانه می گیرند و در سایه روشن به خارجیان اطمینان می دهند که حضورشان را اشغال ندانسته، طوری ابراز نظر می کنند که گویی با عوض کردن افراد و اشخاص مشکل حل می گردد. آنان مشکل خود را جانشین مشکل عمومی قرار داده بدینگونه به انتقاد و اعتراض می پردازند و عده ای دیگر که از شرایط کنونی سودهای کلانی می برند، در کل از وضعیت موجود راضی بوده، آنرا برای مردم غنیمت می شمارند و در بعض جاها با انتقادات سرسری مردم همزبانی کرده، بیشتر به نصیحت و ارشاد می پردازند.

افراد طیف میانه همیشه با مشکل روبرو بوده، در میان دو صندلی می نشینند و به اینصورت نه قادر اند مشی مدونی را ارائه کنند و نه دوستان و هواداران خود را سمت و سو داده می توانند. این ضعف توان اثرگذاری به وضعیت کلی را نداشته، یا سوراخ دعا را گم کرده، یا آن را گل زده تظاهر می نمایند. عوض اینکه در کلیت، راه را از چاه تمیز دهند، کاسه و کوزه را بر فرق افراد می شکنند.

 

وسله ایزه سیالی او د وسلو غوړیدلې سوداګرۍ

 

       امپریالیستی هیوادونه له مودې راهیسې د خپلو هیوادونو د کلنۍ بودجې ډیری برخه په وسلو لګوی او په نړۍ کې د وسلو د تولید سیالی او سوداګری ورځ تر بلې پراختیا مومی. متحده ایالتونه د امپریالیستی منځپانګې او محتوا له مخې او په افغانستان او عراق باندی د پوځی یرغل له امله د وسلو د سوداګرۍ ترټولو لوی هیواد شمیرل کیږی. د امریکا د وسلو سوداګرۍ آن لامل شوی ده چې کوچنی شرکتونه هم د وسلو په تولید لاس پورې کړی او د کابل او بغداد د بازارونو څخه د پام وړ سود یوسی. د ساری په توګه د ناروې د وسلې جوړونې "نامو" شرکت چې د سپتامبر یولسمې پیښې څخه مخکې یې ۱۰۰ تنه کارګران درلودل، وروسته له هغې چې د امریکا سفارشونه یې لاس ته راوړل، د خپلو کارګرانو شمیره یې ۲۰۰ کسانو ته ورسوله. دا شرکت ادعا کوی چې  له سرب پرته داسې  مردکی تولیدوی چې چاپیریال ته کوم ګواښ نه پیښوی!!

      ګارډین ورځپاڼې د فبروری په ۲۲ مه رپوټ ورکړ چې د بریتانیا د وسلې جوړونې سترې کارخانې BAE Systems   کلنې خالص سود په ۲۰۰۶ کال کې په سلو کې ۴۰ زیاتوالى موندلى دى. په ۲۰۰۶ کال کې  د دې کمپنۍ سود ۱،۰۵۴ ملیارد پونډو ته ورسید، دا سود د ۱۳،۸ ملیارد پونډ وسلې له پلورنې څخه لاس ته راغلی دی. ګارډین کاږی چې دا سود د افغانستان او عراق له جګړو وروسته د امریکا د وسله ایزې سوداګرۍ له غوړیدو څخه تر لاسه شوى دى. د دې شرکت چارواکی د امریکا د وسلو مارکیټ د تودوالی له امله ډیر خوشاله ښکاری او وایی چې ۲۰۰۷ کال به هم دې شرکت ته له بریاوو سره مل وی. هغوی په ویاړ وایی چې د کمپنۍ ارزښت یې د امریکا د سوداګرۍ له امله لوړ شوی دی!! بغداد او کابل هغه دوه نومونه دی چې په اوریدو سره یې د وسلې جوړونې د کمپنیو د مالکانو او د آزاد بازار د دلالانو پر شونډو مسکا غوړیږی. د Systems Bofors  وسلې جوړونې شرکت ویاند کریستر هنبک په خوښۍ وایی چې د عراق جګړه د وسلو د تولید لپاره یو رنسانس او بیازیږنده وه.

     همدا ډول  د ۲۰۰۷ کال د مارچ میاشتې  په نیمایی کې رسمی رپوټونه څرګندوی چې د سویډنی وسلو صادراتو یو بی ساری ریکارډ ټینګ کړی دی. په ۲۰۰۶ کال کې د سویډنی وسلو صادرات په سلو کې ۲۰ ډیر او ۲۰ ملیارده سویډنی کرون ته ورسیدل. په ټولیزه توګه د ۲۰۰۲ او ۲۰۰۷ تر منځ، د سویډن وسلو د  صادراتو کچې څه د باندې دوه برابره زیاتوالی موندلی دی. سویډن دا وخت د نړۍ ۵۰ هیوادونو ته وسله صادروی چې ۱۶  هیوادونه  ېې د عراق په نیواک کې ونډه لری.

د وسلی جوړونې شرکتونه د آزاد بازار د اقتصاد سره سم په دې سیالۍ کې کوم برید او پوله نه پیژنی. د سویډن د وسلې جوړونې شرکت  دا وخت د کابل، بغداد، کشمیر، فلسطین، پاکستان، هند، اسراییل او چچن بازارونو ته وسله برابروی.

پدې وسلو کې ګونګوری بمونه هم راځی چې یو آلمانی شرکت یې تولیدوی. دې ګونګوری بمونه چې هر یو یې  ۷۲ کوچنی بمونه لری، وروسته له هغې د نړیوالو پام  ځان ته راوګرځوه چې اسراییل  د لبنان په یرغل کې وکارول. د ملګرو ملتونو د رپوټ له مخې د لبنان په جګړه کې یو ملیون ګونګوری بمونه د ځمکې پر مخ ناچاودی پاتې دی.

په افغانستان کې هره میاشت ۱۰۰ کسان د ناچاودو توکیو او بمونو له امله ټپی یا  ژوند له لاسه ورکوی.  په داسې حال کې چې ۱ ملیون ګونګوری بمونه د لبنان په سویل کې کرل شوی دی او د لبنانیانو ژوند ګواښی، د سویډن دفاع وزیر وایی چې باید یواځې د ناانسانی وسلو  مخنیوی وشی، زموږ ګونګوری بمونه انسانی دی او انسانانو ته کوم تاوان نه رسوی!!

د دې شرکتونو مدیران وایې چې د وسلې جوړونې شرکتونه او دولتونه یو بل ته اړتیا لری. دولتونه اړ دی چې د خپلې اړتیا وسله  له دې شرکتونو څخه  لاس ته راوړی او شرکتونه هم  د دولت لپاره د کار  او  کورنی ناخالص تولید د ودې زمینه برابروی او پدې ډول د آزاد بازار د سیالۍ کړۍ بشپړیږی!!

 

افغانستان:نقطه ای در منافع قدرت ها

 

جمله ای بی تفسیر آقای کرزی که «اگر وضع بر این منوال پیش برود، ناکامی جامعه جهانی و پیروزی افغانستان را در پی خواهد داشت»، با تفاسیر گوناگونی همراه بود. این بیان در حقیقت اشکریزی های گذشته رئیس جمهور از کشتار افراد ملکی به وسیله ائتلاف و ناتو را بار دیگر بیان داشت که با نوعی یأس و ناامیدی بدرقه می شد.

آقای کرزی در زمانی به این جملات پناه می برد که نیروهای انگلیس گفته اند "حداقل تا 30 سال دیگر در افغانستان باقی خواهند ماند" و امریکایی ها قبلاً از پیمان استراتیژیک با افغانستان و حضور حداقل 50 سال دیگر در کشور ما اظهار نظرهایی نموده بودند. چیزیکه به نحوی رئیس جمهور ازین حضور حمایت کرده و حداقل باری بر کاغذی با امریکایی‌ها چنین تعهدی را مهر نموده است.

گرچه ظاهراً امریکایی ها و انگیس ها مدعی مبارزه بر ضد تروریزم و مخصوصاً القاعده در افغانستان می باشند، اما این بیان ها با چنین حضورهای درازمدتی در خاک ما، واضح می‌سازد که امریکایی ها و متحدان انگلیس شان چیزی فراتر ازین مبارزه در استراتیژی خود داشته و به این خاطر باید چنین جنگی سالها ادامه داشته باشد و آن را به عنوان تمسکی به کار گیرند. برای اینکه این دشمن بتواند حضور ملموس خود را حفظ کند، از یک طرف باید در میدان های نبرد حضور بیابد و از سوی دیگر در پشت این میدان ها تقویت گردد. ورنه هر آدم کم سوادی به آسانی این محاسبه را کرده می تواند که چطور ایالات متحده صرف با نیروی هوایی اش در بعد از 11 سپتامبر توانست طالبان را از چهار کنج افغانستان جاروب کند، ولی امروز با قوای خودی و قوای ناتو قادر به سرکوب شان صرف در هلمند، قندهار و ارزگان شده نتواند؟! امریکا از یکطرف می داند که پاکستان با تمام قوا از طالبان حمایت می کند و از سوی دیگر در شش سال گذشته ده میلیارد دالر برایش کمک می کند و طیارات اف 16 را هم برایش هدیه می دارد. بی 52 های امریکایی در ظرف سه روز قادر شدند که نیروهای القاعده را از توره بوره بیرون کنند، اما امروز پسر مولوی خالص با هزار جنگجو دوباره آنرا فعال می سازد و برای امریکایی ها چلنج رویارویی صادر می کند، ولی اینبار امریکایی ها به گونه ای اظهار عجز کرده، اقدامی درین جهت نمی نمایند. با چنین وضعیتی قرار است امریکایی ها برای افغانستان صلح و ثبات بیاورند، ایتالیوی ها که خود نسبت به تمام کشورهای غربی در لاقانونی و مافیاگرایی غرق اند، برای افغانستان قانون مداری بیاموزانند، برضد مواد مخدر انگلیس هایی ماموریت گرفته اند که اعلان می کنند به زرع و قاچاق مواد مخدر کاری ندارند، دفتر مرکزی شورای سنلس در لندن قرار دارد و با طالبان که حامی زرع و قاچاق مواد مخدر اند در خوش و بش دایمی قرار داشته به دنبال پاکستانی نمودن سیاست در هلمند می باشند. علاوتاً آلمانی ها و فرانسوی ها از دور دستی بر آتش دارند و قسم خورده اند که قدم به معرکه نخواهند گذاشت، فقط کانادایی ها و هالندی های زیر دست امریکا و انگلیس در قندهار و ارزگان در برابر طالبان صف آرایی دارند.

اگر ادعای سرباز فرانسوی حین اشغال توره بوره راست باشد که گفته بود، اسامه در تیررس کامل مسلسل او قرار گرفته ولی افسر امریکایی مانع ماشه چکاندنش شده بود، دیگر جای شکی باقی نمی ماند که امریکایی ها تا سال ها با کجدار و مریز جنگ کنونی را ادامه خواهند داد و بر تلفات افراد ملکی روز تا روز خواهند افزود و فقط "شکیبایی" آقای کرزی را در دوسال باقی مانده ریاست جمهوری اش خواهد طلبید و راهی غیر از این برای او وجود ندارد. آقای کرزی پرداخت 2 هزار دالر نرخ مرگ و هزار دالر نرخ معیوب افغانها را باید به صورت مستمر ادامه دهد. چون پذیرش نیروهای خارجی در وطن، خود با چنین بها هایی همراه می باشد. در حالیکه نرخ یک اروپایی هرگز کمتر از دو میلیون دالر نمی باشد و این را رهایی خبرنگار ایتالیوی در هلمند به اثبات رساند.

حضور سران القاعده که با شیر ایالات متحده در مقابله با اتحاد شوروی بزرگ شدند، دیگر درین منطقه قرین به صرفه نبوده، دهلیز هایی که این جریان با اکثر کشورهای ثروتمند عربی حاشیه خلیج باز کرده و از اکثر شیخ های این منطقه باج و مستمری می گیرند، بیشتر ازین نمی شوند به عنوان شمشیرهای دموکلس بر فراز سر شاهان و امیران این منطقه استعمال گردند. لذا ایالات متحده و یاران اروپایی او هرچند خواهان نابودی کامل آنها نیستند، ولی نمی خواهند که ازین بیشتر برو بازو بیابند و به این خاطر گاه ناگاه توسط نیروهای پاکستانی به دام می افتند و کشته می شوند. اما حکایت طالبان چیز دیگریست. در صورتیکه جنگ با طالبان به فرجام برسد و ایالت متحده، انگلیس و پاکستان به صورت واقعی آنها را بروبند، حضور 30 سال انگلیس و 50 سال امریکا در افغانستان بی تمسک باقی مانده، ممکن نیست سالی هم قادر به حضور در افغانستان گردند و به این خاطر صدای شریعت با موج اف ام تازه در جوار برمل پکتیکا فعال شده و ایران متهم می گردد که به طالبان کمک نظامی می کند.

ایران که تمام سرمایه گذاری هایش را بر جبهه ملی گذاشته بود، بعدها متوجه شد که سران این جبهه متعهد به "دموکراسی لیبرال" شده، تغییر سر و وضع و میزان نمودن شان با این دموکراسی، واقعی بوده، اکثر شان نسبت به شعارهای ضد امریکایی ایران، علاقمند با امریکا بودن را در ضمیر دارند و به این خاطر رخ به طالبان کرده، لایه های معینی از آنان را با دادن امکانات تسلیحاتی و غیر تسلیحاتی در کشتن امریکایی ها ترغیب می نمایند، چیزیکه در حد معینی با مذاق روسها، ازبکها و چینی ها سازگار می باشد. تجربه ای که ایرانی ها از کمک به عراقی ها در جنگ خونین کنونی به دست آورده اند  و در چند نشست امتیازات خاصی را از حریفان غربی خود گرفته اند، بیشتر به این کار تشویق شده، حتماً در آینده این رویارویی در افغانستان میان شان بیشتر خواهد شد و بدین ترتیب ایرانی ها بار دیگر می خواهند از غربی ها امتیاز بگیرند.

مداخلات ایران در افغانستان و عراق، مخصوصاً در افغانستان به طولانی شدن ناامنی ها می انجامد که با استراتیژی امریکایی ها چندان در تضاد قرار ندارد. امریکایی ها علاوتاً با پروژه تسلیحات اتومی ایران، کشورهای ثروتمند عرب را تهدید کرده، از حالا عربستان سعودی و مصر خواهان ریکتورهای هستوی از امریکا شده و در صورتی که این تهدید بیشتر گردد، مجبور اند با پول هنگفتی به خریداری دستگاه های دفاع موشکی (پتریوت) از امریکا دست بزنند. کاری که جاپان کرده و پروژه آن را با پرداخت یک میلیارد دالر به امریکا، آغاز نموده است.

بسیاری، از جمله آقای کرزی از امریکا و ناتو انتقاد دارند که چرا قادر به پیشرفت بازسازی، جلوگیری از فساد و مواد مخدر، تأمین امنیت و اعمال فشار بر پاکستان نمی شود و درین روزها به تبلیغات گسترده علیه مداخلات ایران می پردازد. در حالیکه با توجه به توضیحات بالا، امریکا قدم به قدم در جهت برآورده ساختن استراتیژی اش در افغانستان که فقط نقطه تلاقی چهارسمت آسیا می باشد، عمل می کند و درین تابلو افغانستان فقط نقطه مهمی به حساب می آید که حداقل باید طبقه ای که با این منافع هماهنگ و سازگار باشد، قبل از همه به وجود آید. کاری که اکنون بر عده ای جریان دارد و بی دلیل نیست که غربی ها در مجموع مخالف فساد، چپاول و مواد مخدر در افغانستان نیستند و می خواهند ازین طریق افرادی را درین طبقه جابجا بسازند تا در آینده به عنوان محل تأمین قدرت غرب عمل نمایند.

انگلیس ها که بعد از جنگ دوم جهانی با امریکا در یک اقتصاد مختلط به سرمایه گذاری در جهان پرداخت، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، اروپا با پول واحد، بازار مشترک واحد و پارلمان واحد در مقابل یکه تازی امریکا قرار گرفت و انگلیس ها را با چالش سختی روبرو ساخت. اکنون انگلیس ها در میان منافع متضاد امریکا و اروپا چون دانه ای میان دو سنگ قرار گرفته، به دنبال منافع مشخص خود در جهان سرگردان اند. سرمایه گذاری های مساوی انگلیس و امریکا در پاکستان و گراف رو به رشد نفوذ انگلیس در آن کشور، به نحوی رقابت میان امریکا و انگلیس را درین منطقه دامن می زند که در آینده رویارویی های روسیه، چین، هند، ایران، پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای آسیای میانه با امریکا، انگلیس را به چالش دیگری خواهد کشاند تا جایش را درین صف آرایی ها پیدا کند و به این صورت بار این همه تضاد و رقابت بر دوش ملت ما گذاشته خواهد شد.

روی در رویی های منطقوی متحدانی چون پاکستان، عربستان سعودی  و امارات از یک طرف؛ ایران، هند و تاجکستان از سوی دیگر و هماهنگی قدرت مندانی چون چین و فدارتیف روسیه از جانب دیگر همه در افغانستان گره گاه خود را یافته، از سوی دیگر امریکا، اروپا، روسیه و چین در سطح جهانی بخاطر کنترول بر منابع بزرگ نفت و گاز آسیا به نحو دیگری در رویا رویی های در افغانستان قرار گرفته اند. همانطوریکه ایران طالبان را در زدن امریکا و ناتو یاری میرساند، پاکستان عربستان سعودی به طالبان کمک کرده، نمیخواهند با حمایت هند از آقای کرزی جای پای شان را در افغانستان سست کنند. روسیه نیز از فرورفتن ائتلاف و ناتو در باتلاق افغانستان ناخشنود نبوده، اینان کوشش میکنند جنگ را در افغانستان از کنترول پاکستان، در نهایت از کنترول امریکا خارج بسازند و پول کمپنی های نفتی امریکایی – اروپایی را در افغانستان با خون عساکر ائتلاف و ناتو بشویند. به این صورت دیده میشود که تمام این قدرت ها که چه در سطح منطقوی و چه در سطح جهانی مطرح اند، در کشور ما بدنبال منافع خود هستند و درین گیرودار خون مارا می ریزند و پروای هم به آن ندارد.

با این استراتیژی ها و سیاست های کلان جهانی و منطقوی، شکوه های آقای کرزی مؤثریت چندانی نخواهد داشت، زیرا رئیس جمهوران بعد از او هم  با فریادها و اشک هایی ازین قبیل مواجه خواهند بود و بدین صورت به روشنی دیده می شود که این رشته سر درازی دارد که هیچکس از جمله آقای کرزی نباید آن را به این زودی طی شده بپندارد.

 

 

گوسفندمداری

عجب سیستم و عجب نظامی! صحنه ای را تصور کنید که یکی از بالارتبه ترین مقامات پیش روی چشم مردم در روز روشن به وسیله یکی از منفک شدگان دولتی بر روی سرک عمومی خوابانده شده و مورد لت و کوب قرار میگیرد. دیدن همچو صحنه هایی در نظام کنونی افغانستان روز به روز عادی شده و عوض تطبیق قانون در نهایت آن جدال با گوسفندی حل ‌می گردد.

چندی قبل زمانی که بین لوی څارنوال و قوماندان دین محمد جرئت در منطقۀ شمالی زدوخورد مسلحانه رخ داد و در جریان آن آقای ثابت لوی څارنوال کشور توسط جنرال جرئت نقش زمین شد، آقای ثابت مانند گذشته و با الفاظ جدی از محاکمه کردن جرئت حرف زد و بدین منظور نیروهای وزارت داخله نیز برای خلع سلاح افراد وفادار به قوماندان جرئت که صاحب شرکت امنیتی خصوصی است، به حرکت درآمدند که بنابر گزارش هایی، نیروهای پولیس از سوی افراد مسلح قوماندان جرئت خلع سلاح شدند (این درحالی که جامعۀ جهانی ملیون ها دالر را بخاطر خلع سلاح و جمع آوری اسلحه از قوماندانان گذشته به مصرف رسانیده اند).

لوی څارنوال در گرفتاری قوماندان جرئت چنان مصمم و جدی به نظر می رسید که فکر می کردی همین فردا او را پشت میله های زندان خواهی دید و به خاطر بدمعاشی ایکه کرده است، به پای میز محاکمه کشانده خواهد شد، اما طوری که گذشتۀ تمام این افراد تنظیمی نشان داده (آقای ثابت مربوط به حزب اسلامی و قوماندان جرئت مربوط به جمعیت اسلامی است)، در همچو قضایا فقط برای چند روزی شکررنجی بین طرفین پیدا می شود و بعد با پادرمیانی بزرگان شان، مسئله حل و یکدیگر را می بخشند، تو گویی که اصلاً آب از آب تکان نخورده است (چیزی که عاملان ویرانی کابل با خود بخشی خود به نمایش گذاشتند). این بار نیز عین قضیه تکرار شد و از آنجاییکه این افراد به گوسفند مداری خو گرفته اند، قوماندان جرئت با فرستادن ریش سفیدان و گوسفندی نزد لوی خگارنوال از او عذر خواست و هر دو طرف مسئله را پایان یافته اعلام نمودند و به همین خاطر است که وقتی نظام سراپا دچار مشکلات  و در فساد غرق باشد، گوسفند مداری تا چه حد می تواند نقش ایفا کند. به جای اینکه قانون رعایت شود و قانون شکن به جزای اعمالش رسانده شود، قضایا را با گوسفند مداری حل می کنند. خوب، حالا تصور کنید که طرف مقابل لوی څارنوال کسی باشد که با افراد بلندرتبه در دولت ارتباطی نداشته و صاحب نیروی مسلحی هم نباشد، لوی څارنوال و نظام دولتی با او چه خواهد کرد؟ جواب آن بر همگان روشن است. برخورد فوق فقط گوشه ی کوچکی از وضعیت نظام کنونی افغانستان را به نمایش می گذارد که بر گوسفند مداری استوار است.

هموطنان ترا از بلند منزل ها به زیر می اندازند

 

نثار بهاوی: «وقتی در میدان مسابقه  مقابل «هادی ساعی» قهرمان جهانی تکواندو از ایران میرفتم، مربی کوریایی‌ام برایم گفت: «به یاد داشته باش که نیروهای امنیتی ایران هموطنان ترا از بلند منزل ها به زیر می اندازند.»

 

نثار بهاوی: «وقتی در میدان مسابقه  مقابل «هادی ساعی» قهرمان جهانی تکواندو از ایران میرفتم، مربی کوریایی‌ام برایم گفت: «به یاد داشته باش که نیروهای امنیتی ایران هموطنان ترا از بلند منزل ها به زیر می اندازند.»

 

بهاوی، در مسابقات جهانی تکواندو که در ماه می در بیجنگ پایتخت چین با حضور تیم هایی از  182 کشور جهان برگزار شد با غلبه بر پنچ حریفش، لقب نایب قهرمانی جهان را در این رشته ورزشی بدست آورد که با استقبال گرمی از سوی افغانها روبرو شد.

این که در اوضاع کنونی کشور ما با چه بحرانهایی امنیتی و اقتصادی روبرو است، و مردم دنیا افغانستان را به عنوان مملکتی با هزار مشکل دست به گریبان میدانند، و واقعیت آن هم چنین است، دستیابی یک افغان به چنین موقف ورزشی واقعاً قابل تمجید میباشد.

"پیشرو"، این پیروزی را به مردم افغانستان و خانواده بهاوی تبریک می گوید.

مشت نمونه ی خروار

به «شر» دوست:

آقای بشردوست که یکی از وکلای رک و راستگوی ولسی جرگه است و در میان مردم از محبوبیت خاصی بر خوردار میباشد، روزیکه منشور خود بخشی جنگسالاران بعد از توشیح دوباره به ولسی جرگه برگشت، آقای بشردوست آنرا سخت محکوم کرد و غیر قانونی دانست و به رسم اعتراض تالار را ترک کرد. درین وقت سیاف یکی دیگر از وکلای ولسی جرگه که سخت عصبانی شده بود، به رسم زور مدارانه فریاد کشید که این بشردوست نیست به «شر» دوست است نه به خیر دوست، این بی منطق را ببینید که کاغذ های خود را زیر بغل گرفته از تالار بیرون میشود، کی او را نمی شناسد و کی نمی فهمد که او از کجا این حرف ها را دستور میگیرد. آقای سیاف این طور کف بر دهان خواست تا بشردوست را تحقیر کند زیرا آقای بشردوست مخالف بخشیدن او و دیگران در این منشور خود بخشی شده بود و سیاف نگفت که بشردوست از کجا دستور میگیرد!!

رئیس شورای کابل بدمعاشی کرد:

مولوی حبیب الله رئیس شورای کابل که عازم فلیپین بود، با موتر اش از سمت مخالف به سوی میدان روان بود که چند ترافیک موتر او را توقف داده، بر حرکت غیر قانونی او اعتراض کردند. در این حال او بادیگارد های خود را دستور میدهد که ترافیک های بیچاره که از بام تا شام در میان این همه گرد و خاک خدمت میکنند را فراشی کنند و با چوب و مشت و لگد ترافیک ها را چنان میزنند که دست دو نفر آنان میشکند. وزارت داخله اصلاً به این مسئله توجه نکرده، اما لوی څارنوال این بادیگارد ها را دستگیر کرده و ضمن اینکه کار مولوی حبیب الله را بدمعاشی خواند، امر دستگیری او  را صادر نمود و به مجردی که مولوی از سفر برگشت، نیروهای پولیس در میدان هوایی کابل او را دستگیر نمودند. بعد اعتراض های بسیاری از سوی همکیشان مولوی در ولسی جرگه و شورای کابل بلند شد، اینکه چه جزای برای این زورگو داده میشود، مردم جداً انتظار دارند.

خانه سیاف تلاشی شد:

 نیروهای امریکایی با نیروهای پولیس به خانه سیاف در پغمان رفته بعد از آنکه شانه های یکی از بادیگارد های او را بستند، به تلاشی محوطه خانه ای او پرداختند. اینکه این تلاشی  به چه منظوری صورت گرفت، ظاهراً گفته شد که امریکایی ها به دنبال ذخیره سلاح و مهمات به خانه او رفته بودند، ولی در اصل خواستند بشکلی با این تلاشی به تمام آنانیکه زور مدار اند بفهمانند که شما در برابر قدرت ما هیچ هستید، آرام و سر به زیر باشید. در این رابطه اعتراض های بسیار از سوی دوستان آقای سیاف صورت گرفت. ولی مردم میان خود بحث میکردند که چرا در برابر این همه کشتار و بدبختی اعتراضی صورت نمیگیرد که از تلاشی خانه یک فرد این همه فغان بالا میشود. چند روز قبل امریکایی ها خانه افضل احمدزی عضو مشرانو جرگه و خواهر زاده احمد شاه احمدزی را نیز تلاشی کردند. احمد شاه احمدزی زمانی معاون سیاف در تنظیم اتحاد بود. اما خود آقای سیاف و انجنیر افضل خود را خاموش گرفتند.

لوی څارنوال دیوانه است:

 در برخورد لفظی که میان حاجی فرید وکیل کاپیسا و عبدالجبار ثابت به میان آمد، حاجی فرید از سوی لوی خگارنوال متهم گردید که خواهان رهایی شش تن از مجرمین بصورت غیرقانونی  از او شده و چون او این افراد را رها نکرده، لذا حاجی فرید در مخالفت با او قرار گرفته و خواهان استیضاح او شده است. اما در مقابل حاجی فرید لوی څارنوال را دیوانه خواند.

 

مشت نمونه خروار

 

ده اعشاریه شش ملیارد دالر:

 اخیراً رئیس جمهور امریکا اعلان کرد که مبلغ ده اعشاریه شش ملیارد دالر کمک به افغانستان را جهت تصویب به پارلمان آن کشور خواهد فرستاد که در تقویت نیروهای امنیتی افغانستان به مصرف خواهد رسید.

در گذشته از سوی منابع خاصی اعلان شده که تا حال ایالات متحده مبلغ 78 ملیارد دالر به افغانستان کمک فرستاده است. بسیاری معتقد اند که با 78 ملیارد دالر نه تنها تغییری در وضعیت اجتماعی ملک ما به وجود نیامده که وضعیت معیشتی هم از قبل بدتر شده است و حال این مبلغ چه معجزه ای خواهد کرد؟ نکند که امریکایی ها پول مصرف نیروهای خود را نیز کمک به ما اعلان می کنند!! کاری که شوروی ها کرده بودند و حال ما 20 ملیارد دالر از اثر لشکرکشی های شان بدهکار هستیم!!

درامة دیورند:

 عطامحمد نور والی بلخ گفته است که باید درامة دیورند که همیشه برای افغانستان مشکل ساز بوده، حل شود. عطامحمد نور که از قوماندانان سابق جمعیت اسلامی و به قول "ثابت" او و اداره اش در ملیاردها افغانی فساد غرق می باشد و باید محاکمه شود، به اینصورت برای سه هزار نفر در جلسه این نظر را بیان داشته و فکر می کند که مسئله به این بزرگی را مثل سایر مسایلی که "حل" می سازد، حل کرده می تواند. او این را نمی داند که همچو یک اظهار نظر از سطح او بالاتر می باشد و مخصوصاً آنسوی مرز قومی افتاده که با هزار زنجیر به اینسو بسته بوده و علایق بی شماری آنانرا بیشتر از پنجاب به کابل وصل می سازند. لذا تصمیم نهایی را باید آنان بگیرند و آقای نور از چنین مسایلی که نمی داند بهتر است چپ بنشیند و چون پسته ی بی مغز لب وا نکند.

 کسی که هر جا بود:

 آقای مولوی محمد اسلام محمدی نمایندة سمنگان در ولسی جرگه روز جمعه به قتل رسید. وی قوماندان حرکت انقلاب  در زمان جهاد، عضو کابینه در حکومت مجاهدین در تبعید، والی بامیان در زمان طالبان و نماینده در ولسی جرگه فعلی. از جایی که در 30 سال گذشته حوادث بسیاری اتفاق افتاده و دشمنی های شخصی، سیاسی و گروهی بی شماری رخ داده و چون آقای محمدی در تمام این دوره ها بر قدرت سوار بوده، ممکن نیست در یکی از این دام ها قرار نداشته بوده باشد و قتل او هم حتماً از همین منظرها آب خورده است و چون عده ای بسیاری از قدرتمندان فعلی وضعیت بهتری از آقای محمدی ندارند، لذا خوب خواهد بود که پروژة عدالت خواهی را محکوم نکنند، قبل از آنکه به سرنوشت آقای محمدی دچار شوند، بار گناهان خود را به زمین بگذارند.

 نیمی از کمکها غارت می شوند:

تحقیقاتی که از سوی امریکایی ها و انگلیس ها صورت گرفته، گفته می شود که نیمی از کمک هایی که به افغانستان ارسال می گردند، دزدی می شوند. درین گزارش گفته شده که ده ها موتر پولیس فروخته شده و پول ها به وسیلة سران طوایف غارت می گردند، در حالی که در افغانستان کسی باور ندارد که نیمی از کمک ها دزدی شوند. هر افغان معتقد است که بیش از 80 در صد این کمک ها چپاول شده از گاو غده اش هم به بازسازی نمی رسد. معلوم نیست که امریکایی ها و انگلیس ها چرا بعد از 5 سال به این نتیجه می رسند. این در حالیکه مردم درین 5 سال فغان خود را به آسمان رساندند و یا این محققان که پولیس و رهبران طوایف را متهم به دزدی کرده اند، بخش های دیگری مثل گمرکات، سره میاشت، آریانا، وزارتخانه ها، شاروالی ها، ولایات و غیره پاک و منزه اند؟ آیا خود دونر ها و انجوها درین باتلاق تا گلو غرق نیستند؟

 لشکر محمد رسول الله:

 گفته می شود که ایرانی ها اخیراً افغان ها را در لشکری به نام محمد رسول الله تنظیم کرده و برای افراد آن ماهانه معاش می پردازند و سرپرستی این لشکر را سپاه پاسداران به عهده دارد. اینکه در گذشته سیاست ایران در مورد افغانستان چگونه بوده و در جریان ایران و عراق چقدر افغانها به جنگ فرستاده می شدند و بعد در جنگ آذربایجان چقدر افغانها در مقابل ارمنی ها تلفات دادند، برای مردم ما مشهود است و حال که افغانها جبراً در اثر بی کفایتی دولت افغانستان به ایران فرار می کنند و به این لشکر کشانده می شوند از همان سیاست ها همسایگان ما و کشور های مقتدر جهان است که افغانها را در لشکر های مزدور جمع کرده، به کشتن می دهند و اهداف خود را توسط آنان برآورده می سازند.

 افکار بنیادگرایانة وزیر:

 نجیب روشن رئیس سابق رادیو تلویزیون ملی افغانستان که در اثر اختلاف با کریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ استعفا داد، در مصاحبه اش با طلوع گفت که وقتی وزیر فرد مورد نظرش را بر کرسی ریاست می نشاند با افراد مسلح وارد تعمیر رادیو تلویزیون ملی شد و گویی این کار را به زور تفنگ انجام می دهد. وی اظهار داشت که از خود وزیر و افراد مسلح او ترسی ندارد، ولی از افکار طالبانی و حکمتیاری وزیر ترسیده، استعفا می دهد.

 قاتل میبخشد یا مقتول؟

اخیراً ولسی جرگه منشوری به تصویب رساند که در آن هرچه خونهایی که به وسیله ی قاتلان ریخته شده، بخشیده اعلان شد. چون تصویب کنندگان خود متهم به جنایت و نقض حقوق بشر اند. تمام مردم تعجب کرده اند که بالاخره ملت ما به جایی رسید که خلاف تمام عرف های انسانی و جهانی، عوض اینکه مقتول، قاتلان را ببخشد، قاتلان خود را میبخشند. بعضی ها صراحتاً‌ میگویند که بعد از این ولسی جرگه همیشه چپه فیر خواهد کرد و الی که پای معاش و امتیازات خودشان مطرح باشد.     

شماره دوازدهم پیشرو نشر شد

دوستان عزیز شماره دوازدهم پیشرو نشر شد. به زودی شما مطالب این شماره را بر روی وبلاگ مطالعه خواهید کرد:

با اقدامات سرسری نمی شود، تغییر ریشه ای باید!

آیا تاریخ را مسخ کرده می توانند؟

د ډیورنډ کرښه، هیواد پالنه که هیواد پلورنه؟

روښاندی د قوم پالنې او مخکښه ارزښتونو تر منځ

مشت نمونه ی خروار

جنگ سالاران و مواد مخدر، مایه ی شوربختی مردم شمال کشور

صمد بهرنگی، د انسانیت لوړه څوکه

شعله دی

جدی؛ ماه خون، آتش و تجاوز

په عراق کې وینه او تیل یوځای بهیږی

گروپ های مسلح همچنان در شمال کشور بدمستی می کنند

    خطر تروریزم و بازگشت درگیری های طالبان با نیروهای ائتلاف و آیساف در جنوب و شرق کشور عمدتاً توجه تمام رسانه های ملی و بین المللی را به خود معطوف ساخته، ولی کمتر توجه به وقایعی شده است که هر روز در شمال کشور رخ می دهد، و مردم را نگران ساخته است.

     شمال که بعد از سقوط طالبان در مقایسه با جنوب کشور منطقه ی نسبتاً امن تری محسوب می شد و خطر حملات تروریستی و انتحاری کمتر در آن وجود داشت، اما از همان زمان دارای میزان بالای جرایم و جنایت از قبیل سرقت، کشتار و رهزنی بود. با آنکه نیروهای ناتو در تمام ولایات شمال حضور دارند و پولیس و اردوی ملی از کمیت بیشتری برخوردا اند، اما فغان مردم از عدم امنیت و حضور جنگ سالارانی که سال ها حاکمیت خودکامه داشته و عوامل اساسی بی امنیتی را درین ولایات تشکیل می دهند، بالاست. تصور می شد که با به میان آمدن حکومت مرکزی، تشکیل پارلمان، رشد اردو و پولیس ملی و گسترش نیروهای آیساف و توجه جامعه جهانی امنیت بیشتری تامین و بساط این جنگ سالاران برچیده شود. تصوری که نه تنها تحقق نپذیرفت که بی امنیتی روز به روز مردم را بیشتر تهدید می کند. 

    رهزنی هایی که درین اواخر در شاهراه مزار-کابل، کندز و -مزار-فاریاب به تکرار صورت می گیرد به ویژه در کوتل رباطک سمنگان که دزدان با یونیفورم پولیس شاهراه ملبس بوده، کسی احساس آرامش نمی کند.

    سرقت های شبانه در برخی از ولایات حتا در مراکز این ولایات که به کمبود پولیس هم مواجه نیستند، سبب شده تا مردم در بعضی محل ها تا صبح به گزمه بپردازند تا از شر دزدان در امان باشند.

    غصب ملکیت های مردم توسط تفنگ سالاران به ویژه در جریان تجاوز شوروی و جنگ های تنظیمی که مجبور به ترک محل های خود شده بودند، سبب شده تا مردم این مناطق یا به خانه های شان برنگردند و اگر هم جرئت بازگشت کنند، باید بهای این جرئت شان را با جان و ناموس شان بپردازند. هرچند دولت درین زمینه احکام و فرامینی هم صادر کرده، که راه به جایی نبرده اند.

      حاکمیت جنگ سالاران هنوز هم در بسیاری از مناطق شمال و شمال شرق پابرجاست، اما با شیوه های دیگر، به این معنی که در گذشته اکثراً به شکل خود سر حاکمیت داشتند اما اکنون در پست های حساس دولت به شکل حاکمان گماشته شده از سوی دولت مرکزی بر ولایات شمال قدرت میرانند. اگر انگشت انتقاد از سوی گماشتگان حکومت مرکزی مبنی بر دخالت در فساد اداری یا اتهام حمایت از زورمندان متوجه شان می گردد با جرئت  زیاد، حکومت مرکزی را تهدید می کنند که با خطر چون حکومت های گذشته که از سوی قومندانان سقوط نموده بود، مواجه خواهد گشت.

    موجودیت زندان های شخصی که از سوی منابع حقوق بشر مورد تایید قرار گرفته، نمادی از خودکامگی این تفنگ سالاران است.

   شمال از حملات تروریستی یا انتحاری، و یا به آتش کشیدن مکاتب، نیز در امان نبوده که در مورد مکتب سوزی اکثراً گروپ های مسلح مسوول اند.

     بسیاری از آنان با آنکه سلاح های ثقیله زنگ زده خود را به پروسه دی دی آر سپرده اند، ولی سلاح های جدید و بهتر شان را برای "روز مبادا" نگهداشته اند و حتی شایعه است که به خریداری سلاح های نو پرداخته و آن را میان افراد خود توزیع کرده اند.

    اختطاف کودکان و زنان به روال عادی مبدل شده که اکثراً توسط باندهایی که از حمایت قدرتمندان برخوردار اند، صورت می گیرد که حتا عاملین چنین قضیه ها با آنکه شناسایی و دستگیر می گردند، ولی پسانتر به اثر مداخله همین زورمندان رها می گردند. به گونه ی مثال، اختطاف کنندگان رحیمه در کندز، سنگسار کنندگان آمنه و تجاوز بر یک دختر در بدخشان، اختطاف صنوبر 15 ساله در علی آباد کندز که با سگ جنگی تبادله شد، همه و همه مشت نمونه خروار است که عرصه زندگی را بر مردم تنگتر و روز شان را تیره و تار ساخته است.

مشت نمونه ی خروار

تجاوز: قومندان مجتبی یکی از قومندانان جمعیت اسلامی افغانستان در ولسوالی شهر بزرگ ولایت بدخشان با ده تن از افراد همگروپش به زنی تجاوز کردند. ظاهراً این قومندان متواری و دو تن از متجاوزان به عفت این زن مظلوم دستگیر شدند. ببینیم که درین قضیه هم ضرب المثل مربی داری مربا بزن، تطبیق می گردد؟

امتیاز طلبی: به سلسله امتیاز طلبی های اعضای پارلمان که در آن خواهان معاش صد هزار افغانی برای خود، هشت هزار افغانی برای دریور، دوازده هزار برای دستیار، پاسپورت سیاسی برای اهل و عیال، نمبر پلیت خاص برای موتر و شهرکی برای خود شدند، شایعاتی وجود دارد که از سوی حکومت پذیرفته شده و درین مورد اعتراضات وسیعی از سوی مردم به رسانه ها رسیده است. بسیاری گفته اند که اگر میدانستند که این وکلا فقط به امتیازات خود می اندیشند، در رای گیری شرکت نمی کردند. زیرا گفته اند"تو کز محنت دیگران بیغمی....."

شیرچور: لوی څارنوال عبدالجبار ثابت گفته است که اگر قادر به تعقیب دوسیه آنانی که شیرپور را چور و با پول دزدی و مواد مخدر برایشان قصر ساخته، شود، جایزه نوبل را به دست خواهد آورد. وی گفته است که حامد کرزی نیز او را تشویق به چنین کاری کرده است. مردم می گویند که مصرف شیرپور برای اختلاس گران بیت المال و دزدان دارایی عامه از گاو غدودش می باشد، لطفاً به دنبال گاو باشید.

ملاهای جاسوس: اسفندیار ولی رهبرنشنل عوامی پارتی پاکستان گفته است که ملاهای جاسوس باید رابطه شان را با استخبارات پاکستان قطع کنند و به منافع ملی پشتونها بیاندیشند. وی مستقیماً به مولانا فضل الرحمن رهبر جمعیت علمای پاکستان اشاره کرده و از وی خواسته است تا از آغوش آی اس آی پایین شود. اینکه این نصایح اسفندیار ولی چقدر بر این مساله اثرگذار خواهد بود، این گفته را به خاطر می آورد"سالی که نکوست از بهارش پیداست."

برون در چه کردی؟: اخیراً حامد کرزی از گلبدین و ملاعمر دعوت به مذاکره نموده تا در قدرت سهیم گردند. بعضی ها به رسم مطایبه می گویند:" نکند آقای کرزی به این طریق می خواهد چندین ملیون دالر پول سربهای این دو را که امریکایی ها تعیین کرده اند، به دست آورد" و دیگران می گویند که این دو در دوران امارت و صدارت شان چه کردند که دوباره بر محور قدرت نشانده شوند و به این خاطر زمزمه می کنند" تو برون در چه کردی که درون در درایی"، به قول عده ای دیگر آیا آقای کرزی از چنین دعوتی در رنج نیست؟