نه امریکا، نه طالب و جنگسالار؛ فقط نیروی سوم

مردم افغانستان در طول تاریخ هیچگاهی لذت زندگی را نچشیده و کمر شان همیشه زیر بار ستم و استعمار  شکسته و بدبختی های دوزخ آسایی را تحمل کرده اند. مخصوصاً در 30 سال اخیر که گاه زیر لوای دروغین سوسیالیزم و برابری، گاه دین و شریعت مداری و اکنون زیر نام دموکراسی و جامعه مدنی این ستم ها زننده تر از گذشته اعمال می گردد و دادرسی نیست که داد شان را به آنجا ببرند. این روز و روزگار، مردم افغانستان را سخت به ستوه آورده و با نشان دادن واکنش های منفی، اینک شاهد خودکشی ها، فرارها، خودسوزی ها، تجاوزها و هزاران جرم و جنایت دیگر در سراسر کشور می باشیم و هیچکس به این باور نمی باشد که روزی دریچۀ خوشبختی بر روی شان باز گردد.

امروز که از یک طرف نیروهای 41 کشور جهان که اوباما آن را اشغالگرانه می خواند (اوباما در مصاحبه با تلویزیون «پی. بی. اس» امریکا گفت: «همانطوری که می دانید افغانستان تاریخچة طولانی دربارة بیرون راندن نیروهای اشغالگر دارد و ما باید این تاریخچه را حین بررسی ستراتیژی خود درین کشور مد نظر بگیریم») در افغانستان حضور دارند و از سوی دیگر القاعده و طالبان با تمامی شاخه پنجه های خود به کشتار توده های مردم پرداخته، معلوم است که هردو طرف برنامة خدمت به مردم نداشته، با بدمستی های آنان هر روز زندگی مردم بد و بدتر شده، به تباهی و بربادی کشیده می شود. مردمی که کوچکترین صلاحیتی بر تعیین سرنوشت خود نداشته، آنانی که خود را  «نمایندگان» مردم می گویند، دستان اکثر شان تا مرفق به خون توده ها آلوده بوده، توقع نمایندگی از آنان  خیال واهی بیش نیست، به این خاطر شرایط زندگی دوزخ آسای کنونی مردم افغانستان، نیروی سومی را برای جاگزینی هر دو طرف می طلبد، تا از یکسو چنگال نیروهای اشغال کننده از گلوی شان رها گردد و از سوی دیگر دست نیروهای بنیادگرا بیش ازین حلقوم شان را نفشارد.

امریکاییان که به زودی تعداد نیروهای شان را در افغانستان به 72 هزار نفر می رسانند و افغانستان را سکویی برای رسیدن به اهداف آسیایی شان قرار داده اند، با وعده وعیدهای بسیاری که در ابتدای ورود شان به افغانستان (با سقوط طالبان و حمایت جبهۀ شمال) به مردم زجرکشیدۀ افغان دادند، با علم کردن پروسة دموکراتیک، ایجاد سیستم قانونمدار و بازسازی و چاپ نقشه های کابل 2020 که این شهر ویرانه را بر اوج پیشرفت و ترقی خواهند نشاند، عده ای را چنان مجذوب نمودند که  جز «دوستان بین المللی» و «فرصت طلایی» چیزی بر زبان نمی آوردند، کابلی که اکنون بعد از سپری شدن هشت سال جز تعفن، زباله، ویرانی و سنگربندی چیزی در آن به چشم نمی خورد. درین مدت نیروی ویژة امریکایی به تلاشی شبانة خانه ها، دستگیری و زندانی و به گلوله بستن و گلو بریدن مردم اشتغال داشته، 24 زندان از جمله زندان بگرام که در آن افغان ها بی هیچ محاکمه ای در بدترین وضعیت قرار دارند و امریکایی ها به زودی زندان «طلایی» 60 هزار دالری را در بگرام می سازند. این ها همه نشان می دهد که بازسازی امریکایی ها در افغانستان چه مفهومی داشته است. امریکایی ها بعد از سقوط امارت طالبی کوشش کردند تا هرچه جنایتکار تنظیمی، طالبی و دموکراتیکی را که به میل شان برابر بودند و از بربادی افغانستان خم به ابرو نمی آوردند، بر اریکة قدرت سوار کنند، چیزی که امروز خود شان این دولت را فاسد و بی کفایت می خوانند، در حالی که مردم افغانستان از مدت ها نسبت به آنان نفرت داشته و همیشه خواهان محاکمة شان بوده اند. خلیلزاد و لخضر براهیمی نماینده های دوقلوی امریکا و یوناما در زمان شکل دادن این دولت اعلان کردند که «عدالت را فدای صلح می کنند» و به این شکل بار دیگر دست جنایتکاران را برهست و بود مردم باز کردند و امروز عده ای سالوسانه بر دروازة یوناما صف می کشند تا داد دادخواهان را ازین در به دست آرند و به این صورت برای دادخواهی سرابی را به مردم آدرس می دهند. امریکایی ها که در سال گذشته بیش از 1600 افغان بی گناه و ملکی را به قتل رساندند و پیشبینی می کنند که در سال روان میلادی به علت خونین تر شدن وضع، این کشتار بیشتر خواهد شد. امریکایی ها در زیرکوه شیندند، عزیزآباد شیندند، بکوای فراه، زرمت، لغمان، فارم های جلال آباد، تگاب، پنجوایی، ژیړی، نادعلی هلمند، هسکه مینه، شاه ولی کوت، ارزگان، درۀ پیچ، گذرۀ هرات، لوگر و دهها جای دیگر با بمباران های کور به قتل صدها افغان دست زده اند (جالب اینکه به خاطر کشتار 90 زن و مرد و کودک در عزیزآباد، دولت افغانستان یک افغان را که گویا گزارش غلط داده، به اعدام محکوم کرد و کاسه و کوزه را بر سر او شکست تا کسی نگوید که امریکایی ها قاتلند). به اینصورت ثمرة فرصت طلایی در افغانستان با آمدن امریکایی ها و به قدرت رسیدن جنگسالاران، تکنوکرات ها و دموکراتیکی ها به عنوان حواریون کرزی؛ بیش از 60 در صد مردم زیر خط فقر رانده شدند، چهار ملیون نفر بیکار گشتند، پنج ملیون نفر آواره ماندند، فساد اداری در دنیا بی نظیر گشت، فساد دونرها، انجوها و کمپنی های غربی مردم افغانستان را در تیره روزی و دربدری غرق کرد (78 هزار میل اسلحه ای که کمپنی های غربی به افغانستان آورده اند، همه گم شده اند)، گراف خودکشی و خودسوزی افغان ها مخصوصاً زنان در تاریخ کشور بینظیر شد، فرار از دهات به شهرها و بیکاری در شهرها دهها گروپ مافیای مواد مخدر، اختطاف اطفال و قاچاق زنان را پرورش داشت، افغانستان به بزرگترین کشور تولید کنندة مواد مخدر تبدیل گشت که در آن بیش از یک و نیم ملیون نفر معتاد شدند، راه جاسوسی 26 کشور جهان با 60 هزار جاسوس در افغانستان باز گشت؛ همسایگان افغانستان مخصوصاً ایران و پاکستان به مداخلۀ 24 ساعته در افغانستان آغاز کردند؛ گراف روسپی گری زنان، تن فروشی اطفال و گدایان در شهرها، مخصوصاً پایتخت به اوج خود رسید و با این همه قرار است امریکایی ها با معاهدات ستراتیژیکی که با دولت افغانستان به امضا رسانده به زودی نیروهای شان را تا دل شان بخواهد بالا ببرند که در حال حاضر دهها پایگاه و میدان هوایی در سراسر کشور در دست احداث می باشد. به این خاطر گروپ بزرگ انجنیری امریکایی وارد افغانستان شده است. این نیروها که می دانند بهای هر افغان فقط دو هزار دالر می باشد، از فیر بر افغان ها در راه ها و جاده های شهرها کوچکترین دریغی نکرده، هر که را دل شان بخواهد به گلوله می بندند.

طالبان که پنج سال در افغانستان حکومت راندند، در روابط نزدیکی با استخبارات پاکستان قرار دارند. مردم در مدت حکومت شان از هیچ نعمت زندگی برخوردار نبودند؛ آنان دروازه های مکاتب را بستند، مواد مخدر را گسترش دادند، شنیدن موسیقی را ممنوع نمودند، به زور و استبداد حکومت کردند، در بازسازی گامی بر نداشتند و کوچکترین برنامۀ خدمت به مردم نداشته و جز خود کسی را حق کوچکترین بیانی نمی دادند. حال که در برابر خارجی ها و دولت افغانستان می جنگند، کوچکترین توجهی به زندگی مردم نداشته، در میان مردمی که هیچ پیوندی نه با دولت و نه با نیروهای امنیتی دارند خود را منفجر کرده، کارگران را می کشند، از مردم باج ستانی می کنند و با این گمان که روندگان به ایران عساکر اردوی ملی هستند، 33 نفر را توته توته می کنند و به این ترتیب بسیاری از عملکردهای آنان زمان حضور خارجی ها در افغانستان را افزایش می دهد و خارجی ها ازین رقابت برای حضور درازمدت شان سود می برند. مردم امید زندگی بهتر را  با به قدرت رسیدن طالبان هرگز ندارند و به این صورت در میان دو نیرو گیر مانده، در بحر بیکرانی از فقر، بیکاری و بی عدالتی دست و پا می زنند. لذا مردم در حالات بسیاری دست به تظاهرات زده، راه های عمومی را می بندند. تا حال ساکنان  اکثر ولایات کشور بر ضد اعمال نیروهای امریکایی، دولت افغانستان و طالبان دست به تظاهرات زده اند که این خود عمق نارضایتی عمومی مردم را در برابر اینان به نمایش می گذارد، تظاهراتی که نمونۀ آن در بسیاری از کشورهای جهان دیده نشده است.

با تمام موارد بالا برای مردم افغانستان یک راه باقی می ماند و آن این که به فکر ایجاد نیروی سومی باشند. این نیرو می تواند از روشنفکران آزادیخواه در داخل و خارج کشور، سران قومی که تا حال ننگ وابستگی و ریزه خواری را نداشته، افراد دموکراتی که در خدمت این دو نیرو قرار نداشته و جریانات سیاسی که تا حال به هیچ زورگویی خوش آمد نگفته باشند، با افراد صفوف تمام جریانات سیاسی که به واقعیت وطنفروشانه، استبدادگرانه و ضد مردمی رهبران شان پی برده باشند، در یک جبهه واحد جمع و از طرق مختلف در اخراج خارجی ها و کوتاه نمودن دست همسایگان و مزدوران شان تلاش نمایند. این نیرو قادر خواهد شد تا در جریان شکل گیری رهبران واقعی خود را پیدا کنند و با داشتن رابطة متقابل با همسایگان، کشورهای منطقه و جهان و پافشاری بر روی استقلال، آزادی و بیطرفی در نجات توده های مردم از شرایط خونبار کنونی تلاش نماید. زیرا آنانی که دست شان به خون مردم آلوده است و در فروش کشور دست داشته و فرمان خون و آتش را داده اند، عدۀ قلیلی اند که شمار شان به دو هزار نفر نمی رسد و با طرد اینان میتوان فردایی برای کشور طراحی کرده در آن خوشبختی ملت نامراد ما رقم خورده باشد، با این که این کار زمان می خواهد و آسان نیست، ولی این شعار اگر از همین فردا مطرح گردد که نه امریکا و جنگسالاران و نه طالبان؛ در راه ایجاد نیروی سوم! برای فردای افغانستان کار ساز خواهد بود.