نورانی
و من، گلوی عطش را به آب خواهم داد
به جام لحظه، دهها جرعه، تاب خواهم داد
شکوه شعر و قلم، تا سپهر خواهم برد
به جف جف بازندگان، جواب خواهم داد
به دشت سینه ی من، تخم لاله مدفون است
سرود و زمزمه، تا ماهتاب خواهم داد
من از فراز شعله دی، سرکشم امروز
پیام سرخ شهابی، به آفتاب خواهم داد
ز خم راز به نوباوگان صبح ظفر
پیاله های می، از طاقت شراب خواهم داد
من و صلابت شیرانه و غراب کلام
وزین کنام بهر روبهی، عذاب خواهم داد
به آزمونی که پرسند، عرصه داران را
ز رستخیز کلامم، حساب خواهم داد
به کشتی ایکه شکسته، به ناخدای غریق
نشان سانحه اندر حباب خواهم داد
به رهروان رهی خاره، در کویر اسیر
نشان از تفاوت آب و سراب خواهم داد
اگر که طعنه زنان، فتنه فتنه انگیز اند
جواب یک یکی، با فصل و باب خواهم داد
به می کشانی که در راه عشق، جاوید اند
ز تکه پاره قلبم، کباب خواهم داد
به شبروانی که مشعل ندیده، در راه اند
به دست یک یکی، قوغ کتاب خواهم داد
ز سرخ راز حقیقت، ز راه شور و شرار
به روح مستمعانم، پیام ناب خواهم داد
ز کهکشان نگاهم، ز اوج برج کلام
پیام شعله، به سرخین شهاب خواهم داد