نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

آیا تاریخ را مسخ کرده می توانند؟

از 92 تا 96 کجاست؟

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان طی گزارش تصویری در مورد وضعیت حقوق بشر و محاکمۀ ناقضان حقوق بشر به رییس جمهور افغانستان، با زیرکی تمام خواست از 4 سال حاکمیت خون و جنایت طفره برود. گزارش چنان مسخره و خنده آور بود که هر طفلی آن را به خنده وا می داشت. در گزارش تصویری ایکه از سوی کمیسیون مستقل حقوق بشر تهیه شده و از طریق تلویزیون ملی افغانستان به نمایش درآمد، جنایات روس ها و خلق و پرچم با وضاحت نشان داده شده است و به یکبارگی به دوران طالب می رسد. تو گویی چهار سال (از 1992 تا 1996 میلادی) در تاریخ این کشور هرگز وجود نداشته است. این کار نه تنها از سوی کمیسیون مستقل حقوق بشر، بلکه از سوی دولت، تمامی رسانه های چاپی، شنیداری و تصویری به کرات دیده شده است. هرگاه نامی از جنایت و جنایتکار و ناقضان حقوق بشر گرفته می شود، همه یکصدا به جنایات روس ها، خلق و پرچم و طالبان می چسبند که در آن هیچ جای شکی نیست، اما جنایاتی به مراتب سبعانه تر و غیرانسانی ایکه در دوران حاکمیت تنظیم های بنیادگرا در کابل و دیگر نقاط افغانستان رخ داده است، در این رسانه ها راه پیدا نمی کند. همه به نوعی از آن طفره می روند.

خوب است به سال های 92 تا 96 برگردیم، تا مسئله بهتر روشن شود. هنوز چند روزی از آمدن "قهرمانان" به کابل نگذشته بود که هر کوچه و پس کوچه ی کابل به سنگر مبدل شد و هر قوماندان و قوماندانچه در ساحۀ تحت کنترولش به انس و جنس اجازۀ عبور نمی داد. جنگ شدیدی بین تنظیم های حزب اسلامی، جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی، وحدت اسلامی، جنبش ملی اسلامی و تنظیم های دیگر که در حاشیه قرار داشتند، با شدت تمام درگیر شد. توجه کنید، تمامی این تنظیم ها کلمه ی "اسلامی" را بدنبال شان یدک می کشند. وقتی از هر تنظیمی پرسیده شود، می گوید ما برای اعلای کلمته الله جهاد می کردیم، مقابل کفر می جنگیدیم و از کشور دفاع می کردیم. معلوم نیست منظور از "جهاد" و "دفاع از کشور" چیست؟ با استقرار تنظیم ها، از زمین و آسمان کابل باران مرمی و راکت باریدن گرفت. کابل در ظرف چند روز به ویرانه ای مبدل شد که فقط می توان آن را با شهرهای بمباران شده ی بعد از جنگ دوم جهانی مقایسه کرد. 65 هزار انسان کابلی در خاک و خون غلتیدند، به دختران، پسران و حتی مادران کهن سال تجاوز شد، سینه های زنان را بریدند، به تماشای ولادت زنان نشستند، چشم های انسان ها را از حدقه درآوردند، بر فرق شان میخ کوبیدند، آنان را در کانتینرها زنده زنده سوختاندند، در دهن شان ادار کردند، مردم را به تماشای رقص بسمل مجبور کردند، انسان ها را طعمۀ حیوانات درنده ساختند و صدها جنایت و قساوت دیگر که تاریخ از یادآوری آن عرق شرم بر جبینش احساس می کند. جنایاتی که تاریخ بشر آن را به یاد ندارد، جنایاتی که روی چنگیز، هلاکو، تیمور، نرون، پینوشه و هتلر را سفید کردند. وقتی کابلیان بی گناه این همه بربریت را به چشم سر تماشا کردند، به گور پدر دولت دست نشانده درود فرستادند و این گفته ی مشهور زبانزد عام و خاص شد که : "هفت خر تان را بگیرید، یک گاو ما را پس بدهید".

در این جنگ های خاینانه که به فرمان باداران خارجی شان صورت می گرفت، تمامی زیربناهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور از بین رفت و همانطوری که جنرال اخترعبدالرحمن پاکستانی زمانی گفته بود که کابل باید در خون فرزندانش بسوزد، به راستی که کابل را به حمام خون فرزندانش مبدل کردند و آن را سوختاندند و اردوی افغانستان را از بین بردند. این یکی از افتخارات نوازشریف صدراعظم پاکستان بود که در گزارش خود به کابینه ی آن کشور ارائه داده بود. کشور ما متحمل 130 ملیارد دالر ضربه ی مالی شد، یک نسل از تعلیم و تربیه دور ماند و یک بار دیگر سیل مهاجران به کشورهای همسایه سرازیر شد.

این جنایات را هیچ افغان با شرف و با وجدان فراموش کرده نمی تواند و تا حساب این همه خون و خیانت به این کشور از عاملان آن گرفته نشده است، نه کمیسیون مسخره ی حقوق بشر افغانستان کاری از پیش برده می تواند و نه هم جامعه ی جهانی با تمام کوس و سرنای آن. همان افراد با قبای دیگر هنوز هم در تاروپود دولت ریشه دوانده اند، بر ولایات حاکم اند، مردم را از هستی شان ساقط می سازند، به عفت زنان و دختران شریف این کشور بنیادگرا زده دست درازی می کنند، بر رحیمه ها تجاوز می کنند، آمنه ها را سنگسار می کنند، بر عفت زنی در بدخشان بطور دستجمعی چون درندگان یورش می برند و دختری را در بدل یک سگ، معاوضه می کنند. فقط باید از شرف و حیثیت انسانی تهی بود که به چنین اعمالی دست زد. این افراد همان هایی اند که از سال 92 تا 96 بر این کشور حکم رانده اند. آیا کسی چهره های شان را فراموش کرده است؟ چه کسی می تواند داغ دل مادری را که یگانه جگرگوشه اش را در اثر جنگ های تنظیمی از دست داد، از سینه ی وی بزداید؟ داغ دل مادر ناهید را که از منزل چهارم در مکروریان خود را به زیر افکند تا مورد تجاوز قرار نگیرد، یا داغ دل مادر شکریه را که بعد از تجاوز دستجمعی، جسدش را در زباله دانی ای در کابل پیدا کرد؟ داغ دل آن پدری را که دخترش را در برابر چشمانش مورد تجاوز قرار دادند و بعد جسد نیمه جانش را به رگبار بستند؟ روزی که طلیعۀ دموکراسی واقعی و حکومت مردم در این کشور سر بزند، حساب این همه جنایات نیز با عاملان آن صورت خواهد گرفت. صدام را در عراق به جوخه اعدام سپردند، اما صدام های به مراتب بدتر از آن هنوز هم در افغانستان بر گرده ی مردم ما سوار اند.

همانطوری که آفتاب را نمی توان با دو انگشت پنهان کرد، این جنایات نیز ثبت سینه ی تاریخ شده اند و هیچ جنایتکاری با زور تفنگ و سرنیزه اش نمی تواند، آن را مسخ کند. "غبار"ی از این سرزمین سربلند خواهد کرد و تاریخ واقعی کشور را بار دیگر به رشتۀ تحریر درخواهد آورد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد