نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

محمودی، اسطوره ی مقاومت و پایداری

داکتر عبدالرحمن محمودی یکی از فرزانگان دانش، قلم و مبارزه بود که نسلی را در دامان افکار و مبارزاتش پرورد و هرگز در برابر استبداد و خفقان زانو نزد و صخره وار در مقابل نابرابری ها ایستاد.

داکتر محمودی رهبر حزب خلق و پیشوای طیف وسیعی از مردم افغانستان بود که در زمان دموکراسی شاه محمود خان ندای خلق را منتشر می ساخت و در آن از عدالت و آزادی می نوشت، خواهان حکومت مشروطه بود و در مخالفت با سرمایه های غربی که بنیادهای اقتصاد ملی کشور را فرو می ریخت، قرار داشت و با این طرز تفکر میان شهروندان کابل از اعتباری برخوردار بود که تا اکنون بسیاری مردم کابل از عزم و پایداری او صمیمانه یاد می کنند و به آن مباهات می نمایند.

 

یکی از مشخصات داکتر محمودی توانایی او در سخنوری و زبان آتشینش بود که هر فردی را به احساسات وامیداشت و محصور کلامش می ساخت. او که استبداد هاشم خانی را با تمام وجودش لمس کرده بود، به مجردی که دموکراسی شاهی شاه محمودخانی اعلان شد، دست به تشکیل حزب و نشریه ندای خلق زد و اوج فعالیتش در انتخابات دورة هفت شورای ملی بود که با بیانات انتخاباتی اش ماهیت رژیم پوسیدة شاهی را برملا ساخت و توانست با کسب بیش از 13 هزار رأی، دوشادوش همرزم فداکارش غلام محمد غبار به پارلمان راه پیدا کند. کابلیان تیزبین و هوشیار که از قبل با فداکاری های محمودی در انجام وظیفه و رسیدگی به تداوی زحمتکشان و فقرا آشنایی داشتند و او را مبارز راه رهایی خلق می شناختند و غبار را چون او چنین مبارزی می دانستند، با وجودی که چند تن از متنفذین و روحانیون نامدار خود را کاندید این نمایندگی کرده بودند ولی نتوانستند مانند چون این دو شهسوار عرصه دشوار مبارزه، اعتماد مردم کابل را بدست آورند و به وکالت از شهر کابل برسند.

محمودی با 50 تن از روشنفکران و مبارزانی که از نقاط مختلف کشور به شورای ملی راه یافته بودند، ولسی جرگه را به مجمری از خواست های توده های مردم در برابر استثمارگران لمیده بر قدرت تبدیل نمودند. اما در آغاز انتخابات دورة هشت که خاندان پوسیدة شاهی از دموکراسی سخت ترسیده بود و کانون مبارزه و مقاومت را در وجود داکتر محمودی و غبار می دیدند، بر تمام وعده های شان پا گذاشته و این دو را به زندان انداختند. داکتر محمودی چندین سال را در قفسی در زندان دهمزنگ گذراند، ولی کنده و زندان عزم آهنین و فکر بلند او را از پا درنیاورد. محمودی روزتاروز با اعتماد بیشتر به اعتقاداتش، دیوارهای زندان و شلاق زندانبانان را تسخیر می کرد و بالاخره مانیفیست زندگی اش را که تأکید بر پایداری، اتکا بر توده ها و اعتقاد به دانش رهایی خلق بود، نوشت و وقتی از زندان رهایی یافت، مکروب سل بر سلول سلول بدنش مستولی گشته بود و دیری نگذشت که زندگی را پدرود گفت و کابلیان را در اندوه عمیقی فرو برد. بقایای ندای خلق بالاخره اصالت شانرا با بنیانگذاری جریان شعله جاوید در مبارزه با استثمار، ارتجاع، امپریالیزم و دفاع از زحمتکشان افغانستان ادامه دادند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد