نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

شاعری که برای ملتش از جان گذشت

 ویرانگری، اساس نبرد است

  ویرانگری نوید آبادی

  هر آنچه ساختند

   از  خشت خشت

   ویران باد

  ای لاله های میهن من

  گلگونه‌های فسرده

  گو بی شما

  تاریخ را هر آنچه بسازند

  ویران باد

   آبادی ضحاک ویران باد!

 

خسرو گلسرخی، شاعر، منتقد و نویسنده‌ ی  انقلابی که اشعار او بیانگر دردهای ناگفته ی اجتماعی انسانهاست، بخاطر داشتن افکار و عقاید چپ به دست عمال رژیم شاه تیرباران گردید. شعرهای او بیانگر شور و دیدگاه‌های انقلابیاست. او نه تنها شاعر و نویسنده ی چیره دستی بود، بل انقلابی پرشوری بود که با فعالیت های سیاسی خود، عرصه را بر ساواک و رژیم شاه هـر روز تنگ تر می نمود.

 گلسرخی و رفیق همرزمش اش، کرامت دانشیان به اتهام توطئه در طرح گروگانگیری شاه (در حالی که آن زمان در زندان بود) در بیدادگاه  نظامی شاه  محاکمه و به اعدام محکوم شدند. این حکم در سحرگاه روز 29 دلو همان سال در میدان تیر، پارک جنگلی چیتگر، اجراء شد. جرم شان در ظاهر توطئه برای قتل شاه بود، اما در واقع داشتن عقاید چپ، سینه های ستبر شان را آماج گلوله های آتشین نمود و راه خلق را جاودانه ساختند. او و همرزمکبیرش کرامت الله دانشیان تا پایان زندگی از توده های محروم دفاع نمودند و هرگز تن به پستی جبین سایی به درگاه اربابان جنایت ندادند. آنان می توانستند زندگی راحت داشته باشند و عیش و نوش کنند، اما تعهد به توده ها، آنان را لحظه ای از راه شان غافل ننمود. چنانچه گلسرخی در دفاعیه خود با جرئت خاص که زیبنده ی انقلابیون است، بر دستگاه جنایتبار شاه غرید:

"من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول دارم، از خود دفاع نمیکنم. به عنوان یک مارکسیست خطابم به خلق و تاریخ است. هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا که هرچه از شما دورتر باشم، به مردم نزدیکترم و هرچه کینه ی شما به من و عقایدم شدیدتر باشد، لطف و حمایت توده ها  از من قوی تر است. حتی اگر مرا به گور بسپارید (که خواهید سپرد) توده ها از جسدم پرچم و سرود میسازند.

اتهام سیاسی در ایران نیازمند اسناد و مدارک نیست. خود من نمونه صادق اینگونه متهم سیاسی در ایران هستم، درماه حمل چنان که در کیفرخواست آمده به اتهام تشکیل یک گروه کمونیستی که حتی

یک کتاب نخوانده‌ است دستگیر می‌شوم، تحت شکنجه قرار می‌گیرم وخون ادرار می‌کنم، بعد مرا به زندان دیگری منتقل می‌کنند، آنگاه هفت ‌ماه بعد دوباره تحت بازجویی قرار می‌گیرم که توطئه کرده ‌ام. دو سال پیش حرف زدم واینک به عنوان توطئه‌ گر در این دادگاه محاکمه می‌شوم. اتهام سیاسی در ایران اینست که زندان‌های ایران پر از جوانان و نوجوانانی است که به اتهام اندیشیدن و فکرکردن و کتاب خواندن توقیف و شکنجه و زندانی می‌شوند. آقای رئیس دادگاه! همین دادگاه‌ های شما آن‌ها را محکوم به زندان می‌کند. آنان وقتی که به زندان می‌روند و برمی‌گردند دیگر کتاب را کنارمی‌گذارند، مسلسل بدست می‌گیرند. در ایران آنان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه می‌کنند.  من از خلقم جدا نیستم و نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه می‌کند، یادآور انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است.

یک سازمان عریض بوروکراسی تحت عنوان "فرهنگ و هنر" وجود دارد که تنها یک بخش آن فعال است و آن بخش سانسور است که به نام اداره نگارش خوانده می‌شود. هر کتابی قبل از انتشار به سانسور سپرده می‌شود، درحالیکه در هیچ کجای دنیا چنین رسمی نیست و بدینگونه است که فرهنگ مومیایی شده کهخاسته از روابط تولیدی بورژوازی کمپرادور در ایران است، در جامعه مستقر گردیده است و کتاب و اندیشه مترقی و پویا را تحت  سانسور شدید خود خفه می‌کند، ولی آیا با تمام این اعمالی که صورت می‌گیرد با تمام این خفقان می‌توان جلوی این اندیشه را گرفت؟ آیا در تاریخ شما چنین نموداری دارید؟ خلق قهرمان ویتنام نمودار صادق آن است، پیکار می‌کند و می‌جنگد و پوزه ب-52 امریکا را بر زمین می‌مالد. در ایران،  ما با ترور افکار و عقاید روبرو هستیم.

من در این دادگاه برای جانم چانه نمی‌زنم، و حتی برای عمرم. من قطره‌ای ناچیز از عظمت و حرمان خلق‌های مبارز ایران هستم. خلقی که مزدک‌ها و مازیارها و بابک‌ها، یعقوب لیث‌ها، ستار‌خان‌ها و حیدر عموغلی‌ها، پسیان‌ها و میرزاکوچک‌ها، ارانی‌ها و روزبه‌ها و وارطان‌ها را داشته است. آری من برای جانم چانه نمی‌زنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم."

و بدینگونه گلسرخی شجاعانه در مقابل دستگاه خفقان رژیم شاه ایستاد و مردانه جام شهادت نوشید، اما در کشور ما اکثر شاعران و نویسندگان، خود را به پای جنایتکاران حلال نموده، مسایل قومی و زبانی را دامن زده و به راه مردم پشت می کنند.

نظرات 1 + ارسال نظر
خسرو 1386/01/13 ساعت 12:47 ق.ظ

چرا میترسید که بگویید خسرو گلسرخی یک کمونیست دوآتشه بود؟ و به آوردن تنها «شاعر، منتقد و نویسنده‌ ی انقلابی» اکتفا میکنید؟؟

دوست عزیز مسئله ترس و ناترسی نیست . وقتی که در این نوشته از قول خود گلسرخی به صراحت آمده است که او یک مارکسیست است فکر می کنیم نیاز به تشریح بیشتر نباشد

موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد