جناح های مختلف حزب دموکراتیک خلق با تمام جنایاتی که مرتکب شدند، بعد از سقوط دولت نجیب و جنگهای برباد دهنده تنظیمی برخود می بالیدند که اگر ما هر چه بودیم به این پیمانه وحشت، قتل و ویرانی ببار نیاوردیم و خود را در کنار اکثریت ملت ناراضی از جنگهای دهه اخیر قرار می دادند، اما حضور دو فرد شاخص ازین دو جناح در جبهه متحد کنونی، اعضای حزب دموکراتیک را به چالش سختی رو به رو کرده، وقتی حرفی از نارضایتی به زبان می آورند، فوراً پاسخ می یابند که برو بابا رهبران شما پهلوی همان هایی نشسته اند که تو بر آنان اعتراض داری و نباید با یک بام و دو هوا گز کنی، به این خاطر اعضا و کادر های این حزب مجبور اند که یا در برابر این جبهه سکوت کنند و یا مخالفت خود را با آن مشخص بسازند و از محافظه کاری و خنثی گویی دست بردارند.
شرکت مصطفی ظاهر درین جبهه که بسیار غیر طبیعی نیست، برای عده ای که ازین خاندان درک لازم ندارند، سؤال انگیز می باشد. این درک نا درست زمانی حتی برای گروه های چپی که به جنایت آلوده نبودند نیز چنان مطرح شده بود که از شاه سابق قهرمان ساخته و به این صورت در مقابل اندیشه خود قرار گرفتند.
اعضای خاندان که بعد از استقرار دولت موقت به کابل آمدند، کوچکترین قدمی که در جهت رفع پرابلم های کشور باشد نبرداشته و اشرافگرایانه به فکر چاق و چله کردن خود بر آمدند، تا توانستند ملک و زمین سودا کردند و پول های شان را به حساب خارج واریز نمودند. اینان در زمان یورش شوروی به افغانستان، جنگهای تنظیمی و امارت طالبی قدمی از روم فراتر نماندند و حتی یکبار ازین همه کشتار و بربادی ملتی که سال ها سرداران شاخص این خاندان را به شانه سوار کرده بودند، چیزی بر زبان نیاورده، مترصد فرصت بودند تا چه وقت دوباره به کابل تشریف بیاورند و صدر نشین شوند. تا حال در بدل این همه مصارفی که برای این خاندان که جز استثمار و استبداد کاری نداشته اند، هیچ حرکت سازنده ای از سوی فردی ازین خاندان به ظهور نرسیده است، بگذریم ازینکه زن و مرد اینان از خود فرمایشاتی دارند و برای کسی که قدرت ایستادن ندارد، سترجنرالی داده می شود. شکی نیست که برای چنین خاندان پر مصرفی جهت رسیدن به قدرت و ثروت بیشتر، جدل ها و کشمکش هایی در می گیرد و چون حکومت نمی تواند برای همه علی السویه التفات داشته باشد و اکنون که بعد از سال ها در کابل استقرار یافته آرام آرام اینرا خوب دانسته اند که چگونه فشار وارد سازند و امتیاز بگیرند. فکر نمی شود که حضور مصطفی ظاهر فرد شاخص این خاندان در جبهه متحد ملی که بار ضدیت با کرزی را دارد، خالی ازین ظرافت ها باشد.
جبهه متحد ملی با لست بلند بالایی از تغییر در مواد قانون اساسی و اداری افغانستان اعلان شد، چیزیکه در شرایط کنونی همه می داند که ناممکن می باشد و غیر ازمانور دموکراسی پسندانه از سوی عده ایکه نام های شان در لست ناقضان حقوق بشر می باشد، چیز دیگری نیست. این جبهه که در کنارش شورای متحد ملی را دارد، با لست بلند بالاتری از تغییرات در اوضاع سیاسی، حقوقی و اداری کنونی به ولسی جرگه رفت، اما یکباره این طرح ها و سرو صدا های شورای متحد و جبهه متحد به خاموشی گرایید، اینکه چه طلسماتی در کار شد، تا اینطور شود، برای همه روشن است که این رشته ها هزار سر دارند. هزار سریکه در طول 30 سال گذشته به اشکال گوناگونی در تصمیم گیری ها، سیاست ها، خواست ها و گرایشات افراد و گروه ها چقر فرو رفته و بطور جدی اثر گذار می باشند. دونران، همسایگان و آنانیکه نیروی نظامی به ما فرستاده اند، نمی توانند در موضعگیری های نه تنها جبهه متحد و شورای متحد که در روان افراد، گروه ها، رسانه ها، احزاب و تنظیم های بسیاری شناور نباشند. این را آقای وردک به صراحت بیان داشت و آقای گیلانی مظلومانه از "روابط گذشته" یاد کرد و کسی هم باور ندارد که حال ادامه گذشته نباشد، چنین روابط و وضعیتی حاکم است که فلان طرح یا طرح های ارائه شده، طوری نوشته می شود که فکر می کنی آنرا دوستان همسایه ما می نویسند!! و در جدل های روشنفکرانه نیز، بدون اینکه مسایل اساسی مردم و ملت ما مطرح گردند به مسایل فرعی، غیر ضروری و بی رابطه با زندگی اجتماعی مردم، تفرقه زا و جنجال بر انگیز چون مسایل ملیتی و زبانی طوری دامن زده می شوند که پنداری، این روشنفکران و کار شناسان دلالان فرهنگی برباد دهندگان کشور و یا فرستادگان آن سوی مرز ها می باشند.