و من به کنج شفق
مزرع سرخ شقایق زده ام
آب، از چشمه ی خورشید بران میرانم
خاک، از تل دلم گرد رخش افشانم
با بیل حیات
در دل این همه آه
یک دهن زمزمه ی از سرخ پری میخوانم
میشکنم
با پنجه پولاد زمان را پیهم
بر تنم
بر روحم
تخم میثاق شود سبز
اوج شکوه
فریادی
تا که بر خاک تنم لاله سرخینه دمد
تا که به عرش کلامم رود
آهنگ سکوت
در ضربان دل من، سیلانی سرخ
خون من سرخ
بر رمقم، بر شفقم
رود روان