نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

قوماندان کُشی

 

جنگ مقاومت افغان ها که بعد از کودتای ثور، به ویژه اشغال توسط اتحاد شوروی سابق ابعاد گسترده تری به خود گرفت از اعتراضات و عدم همکاری مردم با دولت وقت آغاز و تا سرحد مبارزه مسلحانه پیش رفت. صفوف وسیعی این جنگ رهایی بخش را توده های ناراضی و خشمگین مردم تشکیل می دادند که به کوه ها و تشکیل گروپ های مسلح کشانیده شدند. آغاز این خیزش های مردمی، خودجوش و بی رهبری بود که بعدها در اثر دخالت سازمان های استخباراتی کشورهای همسایه، عربی و دول غربی و ایجاد و رشد تنظیم های جهادی که از حمایت مالی بیدریغ آن کشورها برخوردار بودند، از رسالت اصلی منحرف شد. بعد از حاکمیت و درگیری پیوسته تنظیم ها، گروپ های مسلح و قوماندانان شان حاکمان خودمختاری شدند که هیچگونه حدوحصری در لگام گسیختگی نمی شناختند. هر کدام دارای زندان های شخصی بودند و می توانستند ببندند، بکشند، دارایی های مردم را چپاول کنند، زنان شوهردار را به نکاح افراد دلخواه درآورند و مرتکب ده ها جنایت دیگر شوند. در جریان جنگ های تنظیمی جنایاتی صورت گرفت که تاریخ نظیرش را ندیده بود. اما اگر فغان مردم به آسمان بلند می شد و شکایتی به "رهبران" می شد، استدلال می کردند که گویا اگر بر قوماندان فشار وارد کنند آنان به جبهه مخالف شان می پیوندند. بناً هر یک عده ای از جنایتکاران را مورد حمایت و نوازش قرار داد و تشویق به جنایت کرد.

مردم داغدار ما با سقوط رژیم قرون وسطایی طالبان و تشکیل دولت های انتقالی و انتخابی و حضور هرچه گسترده تر جامعه جهانی تصور می کردند روزنه ای امیدی برای تامین عدالت باز شود، اما این آرزو  با همچو سیستم و ترکیب دولت چیزی بیش از سراب نبود. به ویژه زمانی که عده ای از همین جنایتکاران به جای محاکمه در دادگاه ها، به عنوان نمایندگان مردم در پارلمان کشور جا داده شدند و برای ملت قانون تدوین نمودند و منشور خودبخشی را تصویب کردند. سردسته های همین جنایتکاران که زمانی خون جانب مقابل را ریخته بودند، همدیگر را به آغوش کشیده به ریش قربانیان همدیگر و ملت رنجدیده خندیدند.

فساد اداری روز افزون در ادارات و دستگاه قضایی دولت، رشد باندهای مافیایی آدم ربایی، قاچاق مواد مخدر در رده های بالایی دولت مسایلی بود که مردم آسیب دیده را از دادخواهی کاملاً نومید نمود.

مسایل و عوامل فوق سبب شده تا مردم ما در مواردی خود مستقیماً وارد عمل شده و دست به انتقام جویی بزنند. قتل و حمله بالای تعدادی از قومندانان در یک سال گذشته نمونه ای از عطش انتقام جویی مردم است که به طور نمونه می توان از چند مورد نام برد: قتل امان اله در شیندند، ترور مولوی اسلام محمدی و فرید صدراعظم دوران ربانی در کابل و یکی دیگر از قومندانان حزب اسلامی در خیرخانه کابل، قتل قوماندان شینو جمعیتی در مارجه ولایت هلمند، مرگ مرموز بشیر بغلانی و همچنان اجرای چند حمله ناموفق دیگر نظیر حمله به جان قوماندان کینتوز قومندان امنیه بدخشان، حمله به جان قوماندان عبدالولی جمعیتی-دوستمی در ولایت تخار، چندین حمله بر شیرعلم ابراهیمی والی غزنی مربوط حزب سیاف، بمب گذاری نافرجام در راه جمعه خان همدرد والی جوزجان و حمله ناکام بر احمدخان سمنگانی جمعیتی-دوستمی در هفته گذشته و ده ها مورد دیگر. در کشتارهای یاد شده می توان عوامل گوناگون را برشمرد، از جمله رقابت های مافیایی، تنظیمی و سیاسی و انتقام گیری مردم دردکشیده.

ترور، قتل و حملات ناموفق بر قوماندانان روی هر عاملی که باشد، چلنج بزرگ برای دولت تحت الحمایه غرب است که نتوانسته برخورد روشنی به گذشته ای این جنایتکاران بنماید و این امر سبب می شود که مردم برای انتقام گیری ازین ددان خود دست به کار شوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد