نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

نشریه پیشرو

سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مدیر مسوول نورانی

مشت نمونه ی خروار

1- مائوئیست ها باید محاکمه شوند: آقای بشردوست وکیل کابل در ولسی جرگه که به قضایا مقداری احساساتی برخورد می کند، در مصاحبه ای با رادیو کلید روی برنامة خشونت بعد از آنکه به واقعیت تمامی فاسدان، جنگسالاران و خارجی ها که در بحران امروز افغانستان نقش دارند، اشاره می کند و همه را جنایتکار جنگی می خواند، اولین باریست که مائوئیست ها را هم می خواهد تا بخاطر نقض حقوق بشر محاکمه شوند. در حالیکه مائوئیست ها دشمنان کودتای هفت ثور، تجاوز شوروی به افغانستان، جنگهای جنایتکارانة تنظیمی و امارت طالبی بوده، فساد و بربادی های کنونی را محکوم می کنند، معلوم نیست که چرا آقای بشردوست یکباره جلالی شده و اینبار، اینان را هم به پای میز محاکمه می‌کشاند. مگر آقای بشردوست تصمیم دارد بی تعقل و تفکر شمشیر را به شش جهت بچرخاند؟ اگر او خانم سیماسمر را مائوئیست می داند، اشتباه نمی کند؟ زیرا خانم سمر در لست رهبران حزب وحدت جا داشته و این حزب هرگز مائوئیست نبوده است.

2- پدرشان را محاکمه می کنند: خانم ملالی جویا نمایندة مردم ولایت فراه طی مصاحبه ای با تلویزیون طلوع ابراز داشت که در صورتیکه جنایتکاران جنگی از اریکة قدرت به زیر کشانده شوند و هم حمایت خارجی ها نسبت به آنان کم گردد، در آنوقت مردم نه تنها در محاکمه کردن اینان مشکلی نخواهند داشت که پدرشانرا هم محاکمه خواهند کرد.

3- جایزه نوبل 9 ماه به تعویق افتاد: لوی څارنوال عبدالجبار ثابت که خود را قهرمان مبارزه علیه فساد اداری دانسته و تا حال چند مامور پایین رتبه را به جرم فساد اداری از کار برکنار کرده است و زورش به والی ها و شاروال ها نمی رسد، اخیراً گفته بود که شیرچورها را که ملکیت ملی را غصب و به پول هیروئین و رشوه آنرا آباد کرده اند، به محاکمه می کشاند و با این کار جایزه نوبل را خواهد گرفت. وی که تا آخر ماه قوس به شیرچورها وقت داده بود تا باقی داری های شانرا تحویل دهند، این مدت را 9 ماه دیگر تمدید کرد و گفت که زنانی نزد او گریسته اند که پول ندارند و به این خاطر برای شان وقت داده شد، تا در 9 ماه و طی چهار قسط این پول را پرداخت نمایند. بسیاری متعجب اند که نکند آقای ثابت، زنان خیمه نیشن را به جای زنان شیرچور عوضی گرفته باشد و بدین صورت جایزه نوبل را 9 ماه به تعویق انداخته باشد.

4- دست پدرشان خلاص: بعد از آن که سازمان دیده بان حقوق بشر، افرادی را به نام جنایتکار اعلان کرد و در آن اسمای سیاف، خلیلی، دوستم، ربانی، فهیم، ملا عمر، گلبدین، ملا دادالله و غیره اعلان شد، آقای سیاف که درین موارد از همه بیشتر و زودتر عکس العمل نشان می دهد در تلویزیون اعلان کرد که دست پدرتان خلاص، هرچه از دست تان بر می آید، دریغ نکنید!!

5- یک بام و دو هوا: صدام حسین رئیس جمهور مخلوع عراق که طی محاکمه ای به جرم جنایاتش به اعدام محکوم شد، در سحرگاه روز اول عید مسلمانان و عید مسیحیان توسط امریکایی ها به دار زده شد. بسیاری متعجب اند که شارون، اولمرت، مشرف و جنایتکاران بدتر از صدام در ملک ما بی دغدغه تعظیم و تکریم می گردند، ولی از صدام دادخواهی می شود و آیا این سیاست یک بام و دو هوای قدرتمندان جهان نیست؟

6- کشمکش: وزیر جدید اطلاعات و فرهنگ تا خواست در تیول نجیب روشن دست بزند، فغانش برآمد و گفت: هرگز فرستاده ای وزیر (غنی مدقق رئیس جدید رادیو افغانستان) را اجازه ورود به حریم رادیو نخواهد داد و وزیر که با فرمان آمرش کرزی این کار را انجام داده بود، نه تنها نجیب را مات کرد که کارت 80 تن از افراد خاصش را هم گرفت و این بار وزیر به یاران روشن گفت که در حریم تلویزیون نبینم تان و خود نجیب که بسیار  به هوای رئیس جمهور می پرید، صحنه را رها کرد و شایعه است که وزیر بدیل روشن را از چندی پیش در بغل نگهداشته، فقط امضایش باقیست.

7- جدال «قلم»: چند روز پیش عده ای از آدرس انجمن قلم در هوتل ستاره کنفرانس مطبوعاتی به راه انداخته، از این که در سالون بین المللی مطبوعات عکس های نصب شده را از دیوار پایین آورده اند، بر وزارت اعتراض داشتند. ولی آقای حلیم تنویر رئیس جدید این سالون گفته است که ما سالون را  رنگ آمیزی میکنیم و دوباره تصاویر را به آن می آویزیم. اما با توجه بر شیوه تفکر آقای تنویر بعضی های فکر میکنند که عکس احمدشاه مسعود و بعضی ها هم به این فکر اند که عکس داکتر عبدالرحمن محمودی را دوباره نصب نخواهد کرد، بهر حال آقای تنویر هرچه دلش خواست همان را خواهد کرد، ولی آقای رفیع که فعلاً ریاست انجمن قلم را به عهده دارد بر این مجمع رسماً اعتراض کرده که چرا به آدرس این انجمن در حالیکه او از چنین اقدامی آگاهی  ندارد، چنین جلسه ای برگذار شده است.

8- دوشندگان همجوار: سفارت ایران حین ویزا دادن، برگه صحی هم می خواهد و این برگه را باید فقط از کلینیک ایرانی پارسیان که در کارته سه موقعیت دارد و یا چند کلینیک دیگر ایرانی بدست آورد. در غیر آن سفارت برگه های دیگر را نمیپذیرد. در بدل هر برگه 500 افغانی اخذ می گردد و از این طریق این کلینیک ها روزانه 2 لک افغانی و یا چهار ملیون تومان بدست می آورد که در ماه بیش از صد ملیون تومان میشود. علاوتاً خود سفارت در بدل هر ویزا 75 ایرو اخذ میدارد که بدین ترتیب ماهانه تا دو ملیون دالر میرسد. پس ما گفته میتوانیم که ای همجواران پر حسن!! بر ما منت مگذارید، تا دلتان میخواهد ما را میدوشید.

9- کابل اکسپرس: فلم کابل اکسپرس که توسط هنرمندان هندی در افغانستان ساخته شده و در صحنه از آن حنیف همگام میگوید: «این جا قومی زندگی میکند که بر فرق مردم میج میکوبید» که قوم شجاع و زحمت کش هزاره را به تحقیر میگیرند، سر و صداهای در مطبوعات راه انداخت. عیب همگام در این است که او فرق میان یک قوم و عده ای افراد تنظیمی  که خود را به این قوم منسوب میدانستند و جنایت میکردند، قایل نشده، خود به کثیف ترین نوع قوم گرایی توسل جسته است. همگام این را باید میدانست که همان طوریکه در اقوام  پشتون، ازبک، تاجک، پشه یی و غیره عده ای به خاطر منافع گروهی و شخصی دست به بربادی وطن و جنایت نسبت به مردم زدند، در قوم هزاره نیز عده ای همینطور برخورد نمودند. اقوام افغانستان که با همکاری  و همزیستی مشترک ملت افغانستان را تشکیل میدهند در صورتیکه همچو برخوردهای کثیفی نسبت به هر یکی از آنها صورت بگیرد، توهین و تحقیر کل ملت افغانستان به حساب می آید که سخت باید جلو آن گرفته شود.

با اقدامات سرسری نمی شود، تغییر اساسی لازم است

کشور ما در بحرانی ترین لحظات عمرش قرار دارد و مشکلات روز تاروز به حدی روی هم انباشت می گردند که امیدی جهت خلاصی نزد کسی دیده نمی شود. راضیان فقط آنانی اند که در لندکروزرهای شیشه سیاه سوار، در قصرها با هزار ناز و نعمت زندگی می کنند و در مقامات بالایی قرار گرفته خون زحمتکشان را می مکند. آنچه در وجنات مردم می توان خواند فقط انزجار و نارضایتیست. مخصوصاً زحمتکشان کشور که مشتی زالو بر خون و استخوان آنان بدمستی کرده، مجبور اند از دهات به شهرها و یا به ایران فرار کنند.

اکثر تحلیلگران و نویسندگان از مشکلات موجود انتقاد کرده، ولی به ریشه قضایا برخورد نمی کنند. عوض اینکه به کندة مسایل توجه داشته باشند، آنها را سطحی و ظاهری ارزیابی کرده، فقط برگها و شاخچه ها را قیچی و یا حتی شانه می زنند. در حالیکه مشکلات از طرز دید و عملکرد خارجی ها و بی کفایتی دولت افغانستان منشأ می گیرد. تا زمانیکه درین دو تغییرات ریشه ای به وجود نیاید، به هیچ وجه نمی توان باور کرد که در اوضاع، کوچکترین گشایشی رونما گردد.

کشورهای غربی مخصوصاً امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان منافع خاص  خود را در منطقه و جهان داشته، در صدد ایجاد طبقه خاصی که منافع شان را در افغانستان تأمین نماید، بوده و هیچ اقدامی در مخالفت با  فساد، جنگسالاری و مواد مخدر نکرده، برنامه هایی که جهت بازسازی مطرح می سازند، سطحی، نادقیق و نامنطبق بر اوضاع افغانستان می باشد. دونرهایی که به افغانستان پول می فرستند، اکثر نیم جان و در راه، نیمراه گم می شوند که نتایج این بازسازی در پنج سال گذشته، هر رهگذری را به این نتیجه می رساند.

در رأس ارگانهای دولت افغانستان اکثراً افرادی قرار گرفته اند که غیر از دزدی و فساد در ضمیر شان کلمه ای به نام خدمت به خلق ثبت نشده، گذشتة چپاولگرانه داشته و از هیچ به قصرها، بلندمنزلها و نوکر و چاکر رسیده اند. زندگی اینان با درآمد های بلندی که بعضاً دهها هزار دالر را دربر می گیرد، گره خورده، در صورتیکه دست به دزدی و فساد نزنند، ممکن نیست قادر به تأمین معیشت گردند و این ناممکن است تا حقی را ناحق نکرده، رشوه نگیرند، با مافیا سروکله نزنند، دارایی های عامه و بیت المال را چپاول نکنند، از خارجی ها پول نگیرند، از قراردادها اختلاس ننمایند، قوم و خویش بازی و واسطه بازی به راه نیاندازند، از کمکهای جهانی نزنند و دهها مورد دیگر. این افراد نه تنها در پایتخت که در تمام ولایات حضور دارند و لوی خگارنوال به صراحت والی ها و شاروالهای بلخ و هرات را دزد اعلان کرد و کسی هم نتوانست به آنان بگوید که روی چشم تان ابروست.

آیا با چنین سیاست هاییکه از بیرون تحمیل می گردد و با ساختاری که دولت افغانستان دارد، اگر امنیت کامل در سرتاسر کشور حاکم نباشد، می توان انتظار داشت که کاری به نفع مردم صورت گیرد؟ در ایجاد چنین اداره ای از ابتدا خارجی ها مخصوصاً ایالات متحده امریکا نقش اساسی داشتند. آقای خلیلزاد آخرین شام خود را در ضیافت یکی از افرادیکه نامش در لست ناقضان حقوق بشر آمده، نوش جان کرد و اینان را به عنوان گردانندگان اصلی سیاست در افغانستان به آغوش کشید و اکنون دولت افغانستان این ناقضان صدرنشین را عوامل برقراری وحدت ملی در افغانستان اعلان کرده، به این ترتیب فاتحة کوچکترین حمایت مردمی از خود را خواند و رسماً به مردم اعلان نمود که انتظار بهبود وضع را نداشته باشید، با همین ها بسوزید و بسازید.

به این ترتیب بازی های سیاسی و سناریو هایی که از بالا بر مردم ما تحمیل می گردد تا از بنیاد، استخوانش نشکند و تغییر بنیادی و رادیکالی به وجود نیاید، ممکن نیست با انتقاد از بیکاری، فقر، مواد مخدر، بی سوادی، جنگسالاری، فساد و بی امنیتی راه را به جایی برد و اکنون، هم جامعه جهانی هم دولت افغانستان مقابل این انتقادات و اعتراضات به شکلی معافیت حاصل کرده اند.

شعله دی

                       نورانی

 و من، گلوی عطش را به آب خواهم داد

به جام لحظه، دهها جرعه، تاب خواهم داد

شکوه شعر و قلم، تا سپهر خواهم برد

به جف جف بازندگان، جواب خواهم داد

به دشت سینه ی من، تخم لاله مدفون است

سرود و زمزمه، تا ماهتاب خواهم داد

من از فراز شعله دی، سرکشم امروز

پیام سرخ شهابی، به آفتاب خواهم داد

ز خم راز به نوباوگان صبح ظفر

پیاله های می، از طاقت شراب خواهم داد

من و صلابت شیرانه و غراب کلام

وزین کنام بهر روبهی، عذاب خواهم داد

به آزمونی که پرسند، عرصه داران را

ز رستخیز کلامم، حساب خواهم داد

به کشتی ایکه شکسته، به ناخدای غریق

نشان سانحه اندر حباب خواهم داد

به رهروان رهی خاره، در کویر اسیر

نشان از تفاوت آب و سراب خواهم داد

اگر که طعنه زنان، فتنه فتنه انگیز اند

جواب یک یکی، با فصل و باب خواهم داد

به می کشانی که در راه عشق، جاوید اند

ز تکه پاره قلبم، کباب خواهم داد

به شبروانی که مشعل ندیده، در راه اند

به دست یک یکی، قوغ کتاب خواهم داد

ز سرخ راز حقیقت، ز راه شور و شرار

به روح مستمعانم، پیام ناب خواهم داد

ز کهکشان نگاهم، ز اوج برج کلام

پیام شعله، به سرخین شهاب خواهم داد

 

شماره دوازدهم پیشرو نشر شد

دوستان عزیز شماره دوازدهم پیشرو نشر شد. به زودی شما مطالب این شماره را بر روی وبلاگ مطالعه خواهید کرد:

با اقدامات سرسری نمی شود، تغییر ریشه ای باید!

آیا تاریخ را مسخ کرده می توانند؟

د ډیورنډ کرښه، هیواد پالنه که هیواد پلورنه؟

روښاندی د قوم پالنې او مخکښه ارزښتونو تر منځ

مشت نمونه ی خروار

جنگ سالاران و مواد مخدر، مایه ی شوربختی مردم شمال کشور

صمد بهرنگی، د انسانیت لوړه څوکه

شعله دی

جدی؛ ماه خون، آتش و تجاوز

په عراق کې وینه او تیل یوځای بهیږی

فساد اداری، ننگین ترین داغ

 

فساد اداری که انحطاط اخلاقی سنگینی بر ادارات افغانستان حاکم نموده، اساس آنرا مشکل ساختاری می سازد. تا زمانی که بنیاد این ادارات فرو نریزد، ممکن نیست هیچ جهادی بر آن پیروز گردد. اقدامات اخیر لوی حارنوال درین زمینه به شوخی ای می ماند که فقط برگ های کوچکی ازین درخت بزرگ را قیچی زد. مردم اتهام به دستگیری چند مامور دون رتبه در حارنوالی ها و گمرک ها را برتاب سنگریزه ای به سوی مردابی میدانند که حتی صدای آن، به گوش کوسه ها نمی رسد.

وقتی چکری از اولین اتهام برائت یافت و لوی حارنوال ابراز داشت که او گاهی به خانة ربانی و گاه به خانة احمدضیا پناه می برده، بعد شاروال هرات در پناه سیدحسین انوری، صبغت الله مجددی و اسماعیل خان قرار گرفت و لوی حارنوال باز هم گفت که آقای مجددی از فساد بد نمی برد و به عکس مجددی، ثابت را دیوانه خواند و بعدتر هم ادارة بلخ که بیشتر از اعضای جمعیت اسلامی ترکیب یافته و بر فرق آن عطامحمد خان نور قرار دارد و لوی حارنوال را متهم به عضویت در حزب اسلامی کرد و شامگاه او را مجبور به خروج از آن ولایت ساخت، بازهم حارنوال گفت که عطامحمد جنگسالار، امپراتوری را در بلخ بنا نهاده و خود سالها پول عاید حیرتان را دزدیده و فاسدان در پناه او قرار دارند، بسیاری از ساده لوحانی که در ابتدا ظواهر امر را دیده، ذوقک زده فکر می کردند که این جهاد ریشة فساد را خواهد خشکاند، به نتیجه رسیدند که بزرگان و زورمندان فاسد را کسی از جای شان تکان داده نمی تواند. فقط آنانی متهم و دستگیر می شوند که پناهی ندارند و بر اساس روابط گروهی، تنظیمی، خانوادگی و سمتی وارد دستگاه دولت نشده اند. افراد بی پناه عموماً از مدیرهای عمومی پایین تر اند و فسادشان از پشیزی تجاوز نمی کند، در حالیکه فساد تنها شاروالی هرات به سه و نیم ملیارد افغانی می رسد و می توان از روی آن دزدی های بالاتر ها را حدس زد.

ساختار رده های بالایی قدرت، در قوای سه گانة افغانستان را اکثر افرادی می سازند که با گروههای خاصی در ارتباط بوده، از آن دهلیز وارد ساختار قدرت شده اند. آنانی که نه تنها دست شان تا بالاتر از مرفق در خون مردم گور است که تفکری غیر از چپاول دارایی های دولت و مردم ندارد و بعضی ها هم دُم شان به جاهای خاصی بسته بوده، پولهای کلان دالری را می دزدند و درین گیرو دار معلوم است که دست آقای ثابت تا کجا دراز شده می تواند.

اقدامات لوی حارنوال به شکل زخمهای خونین اختلافات تنظیمی را زنده کرده و هر زورمندی با این تمسک، با وجودی که خون توده های مردم را میمکد و بر سینة زحمتکشان کشور لگد می زند حاضر به پاسخگویی نشده، به زودی مورد حمایت بزرگان گروهی خود قرار می گیرند. لوی حارنوال در لندن گفته است که زمانی از اعضای حزب اسلامی بوده است ولی وقتی در بدل هشتصد هزار دالر در امریکا خانه خریده و با وجود فعالیت های نفوذی اش به نفع حزب اسلامی در صدای امریکا، گلبدین حاضر به دادن سه صد هزار دالر پول باقی ماندة قسط خانه اش نشده، لذا از حزب اسلامی بریده است و حال با آقای سیاف در تمام مسایل مشوره می کند و به رهنمایی های او عمل می نماید، وی رأی آوردن در پارلمان را هم مدیون آقای سیاف می داند.

تجربة اقدامات لوی حارنوال در محو فساد به روشنی نشان می دهد که ادارات افغانستان با حضور جنگسالاران، مافیای مواد مخدر و خیانتکاران به خلق افغانستان از چه ساختاری برخوردار می باشند و تصفیه آنان در وضعیت کنونی با ابزاری مثل آقای ثابت که بسیاری به حکمش پیاز پوست نمی کنند، چقدر ناشد و ناممکن می باشد. زیرا اگر این زورمندان با فرمایشات، روابط و واسطه بازی هایشان ازین ساختار رانده نشوند، آرزوی تصفیه ادارات را باید پله خورد.

درین میان نقش آقای کرزی که از یکطرف اعلان حمایت از جهاد لوی حارنوال می کند و از جانب دیگر بر مقرری دزدان و اختلاسگران مهر و صحه می گذارد خود به خود این اقدامات را به مسخره گرفته، مثل اینکه فقط از گرفتاری ماموران بیچاره و دون رتبه حمایت می نماید. این شیوة کار در تمام رژیم های فاسد معمول است که با کرنای کرکننده از اقدامات خاصی نام می برند ولی در عمل خاک به چشم مردم می پاشند که مصداق آن را در جهاد کنونی بر ضد فساد به روشنی می توان دید.

پیشرو شماره یازده قوس ۱۳۸۵

ریگا، دستاوردی نداشت 

بعد از یازده سپتمبر که پای نیروهای امریکایی و اروپایی بی هیچ سند و مدرکی به افغانستان باز شد، نه تنها فضای افغانستان بی آنکه هیچ افغانی بداند که بر آن چه میرود و چه می آید، در اختیار آنان قرار گرفت. از رفت و آمد تعداد نیروهای زمینی، جابجایی، زندان و زندانبانی آنان نیز اجازه و خبری به کسی نداده شد و نداده می شود.

ناتو که ضرورت وجودی آن جز انگلیس برای اکثر کشورهای عضو اروپائیان بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، زاید به نظر می رسید و فرانسه و آلمان نیروی 60 هزار نفری واکنش سریع اروپایی را برای اروپای متحد پیشنهاد کرده بودند، می رفت تا آخرین میخ بر تابوت این پیمان کوبیده شود.

دکترین مهار اژدها های کوچک جمهوری خواهان در امریکا و ستراتیژی کنترول بازارها، نیروی کار، مواد خام و مخصوصاً حوزه نفت و گاز آسیا در پیش از یازده سپتمبر به طور محدود و بعد از یازده سپتمبر به صورت گسترده، پای امریکائیان را در آسیا باز کرد و با اشغال آشکار عراق (باتلاقی که تا کمر در آن فرو رفته است) این ستراتیژی تکمیل گردید و با موجودیت 20 هزار سرباز امریکایی در افغانستان، پای ناتو را نیز کشید و به این ترتیب برای حفظ پیمان ناتو روزگار چندی هزینه شد.

کشورهای عضو ناتو که با تضاد های مهلکی بین هم درگیر اند و بسیاری از آنها نمی خواهند، جان سربازان شان فدای منافع ستراتیژیک امریکا در افغانستان گردد، تلاش می نمایند تا  دیگران را گوشت دم توپ کرده خود به جاهای امنی بخزند که این تضاد و تزلزل وحدت میان اعضای آن را به شدت کاهش داده، آلمان ها از شمال به جنوب نمی روند، ایتالوی ها کنفرانس شبیه بن می خواهند، کانادایی ها و هالندی ها از تلفات شان واویلا دارند و انگلیس ها در خوش وبش با طالبان می خواهند هر طوری شده از تلفات جلوگیری کنند و امریکایی ها که میدان هوایی بگرام و کندهار را پایگاه گرفته، 12 هزار سرباز در ناتو و هشت هزار آماده عمل خارج از آن و قوای هوایی بی52 و هلیکوپتر های پیشرفته در اختیار داشته که باز هم حرف اول را در معادلات افغانستان می زنند و ازین رهگذر کشور های مقتدر اروپایی راضی به نظر نمی رسند.

در حالیکه هر سرباز خارجی به اندازه 30 سرباز اردو و پولیس افغانستان ماهانه مصرف بر میدارد، سربازان افغان زیر فرمان ناتو با تجهیزات عقب مانده، لوژستیک ضعیف، افراد غیر فنی و تعلیم نادیده، معاش بخور نمیر، بدون پوشش هوایی و وسایل زرهی در خط مقدم جبهه می جنگند و تلفات سنگینی را متحمل می شوند و به این خاطر فرار میان صفوف آن (به قول همایون فوزی) نامهار وجود دارد. اینکه چرا این همه مصرف برای نیروهای خارجی صورت می گیرد ولی ارتش افغانستان را با این تنگدستی روانه کارزار میسازند، طلسمیست که باید خود خارجی ها آنرا باز نمایند.

ناتو در ریگا تلاش کرد تا بر اختلافات اعضایش پرده بر اندازد و هم در مورد فرماندهی این نیروها که هر وقت بخواهد در هر منطقه از هر نیرویی استفاده کند وهم در صورت ضرورت به ازدیاد نیرو در افغانستان بپردازد، به شکلی قوغ اختلافات زیر خاکستر نگهداشت و بر فرق این وضعیت شیفر گفت که تا 2008 تأمین امنیت به اردوی افغانستان واگذار خواهد شد!!

ناتو حال در افغانستان 33 هزار نیرو دارد، هشت هزار نیروی امریکایی با تجهیزات پیشرفته و پوشش هوایی قوی، خارج ازین پیمان در کنار 80 هزار نیروی اردو و پولیس افغانستان در مقابله با طالبان جابجا می باشند. این در حالیکه فقط در چهار ولایت گهگاهی جنگ رویارویی میان گروپهای طالب که هیچوقت تعداد جنگجویان آنان از 200 نفر تجاوز نکرده قرار می گیرند و در 9 ولایت دیگر با حملات ایذایی، انفجاری و انتحاری رو به رو هستند که هرگز ضرورت به نیروی منظم قوی را نمی طلبد و صرف استخبارات و اطلاعات در مهار آنها موثر می باشد. تمرکز نیمی از نیروهای ناتو و سوم حصه ارتش و پولیس افغانستان درین ولایات به خوبی قادر خواهند شد، امنیت ضعیف کنونی را به درجه دلخواه برسانند، ولی ناتو همیشه از کمبود داد می زند، در حالیکه بیش از شش هزار نیروی آن در کابل خفته و در کوچه پسکوچه های شهر پرسه می زنند و به عنوان اهداف متحرک در میان شهر طعمه انتحار شده، غیر نظامیان بسیاری به کام مرگ فرستاده می شوند. این در حالیکه دروازه های کابل را به قضا سپرده کنترولی بر آنها ندارند. هستند دهها گروپ ناتو که تا حال یکبار هم ماشه نچکانده و در گوشه های بی هیچ جنگ و درگیری به تأمین امنیت می پردازند!!

با این وضعیت ناتو از اکتوبر به اینسو با ضد ونقیض گویی های به اعتبار نظامی اش سخت لطمه زده که اگر عمدی نباشد، ناآگاهانه طالبان را تقویت کرده، مورال حامیان دولت را تضعیف نموده است. غربی ها گاهی اظهار نظرهایی می نمایند که با استقرار امنیت در افغانستان مغایرت دارند، اینکه چه طلسمی در پشت چنین اظهاراتی نهفته، گمانه زنی های مختلفی مبنی بر منافع خاص اظهار نظر کنندگان وجود دارد، ورنه آقای نیومن سفیر امریکا در کابل اعلان نمی کرد که سال خونینی پیشرو داریم و در میان اقشار مختلف جامعه افغانستان دلهره و اضطراب خلق نمی کرد.

ناتو و امریکا اگر واقعاً خواهان امنیت و ثبات در افغانستان اند، باید در ساختار دولت افغانستان که اکثر جنگسالاران شیفته قدرت و مکیدن خون مردم بر پله های مختلف آن لمیده اند، مخصوصاً در ولایات تغییرات بنیادی به وجود آورند. زیرا ساختای کنونی دولت افغانستان باعث شایع فساد نامهار در ادارات، گسترش مواد مخدر، افزایش فقر و بیکاری گردیده و این سبب شده تا قدمی در راه آبادی و خدمت به خلق برداشته نشود، بگذریم ازینکه هم امریکا و هم ناتو در زد و بندها و اشتراک منافع تنگاتنگ با پاکستان قرار دارند و نه تنها کوچکترین برخوردی با آن به خاطر مداخله اش در افغانستان نمی کنند که نوازشش کرده، ملیاردها دالر و فانتوم برایش هدیه می کنند!! به این خاطر این نظر در نزد بسیاری از افغانها روز تا روز قوت می یابد که امریکا و متحدان غربی او جهت تثبیت پایگاههای شان در آسیا، ضرورت به حفظ وضعیت کنونی دارند و این با دکترین جمهوری خواهان که در زمان ریگان تدارک دیده شده، نیز منطبق می باشد.

و در آخر باید خاطرنشان ساخت که تاریخ تمامی ملت های جهان نشان داده، تا اینکه خود مردم جهت امنیت و ثبات، بالندگی و پیشرفت به پا نخیزند، هیچ خارجی ای قادر به ایجاد بهشتی برای دیگران نیست و هیچکس برای دیگران بی اینکه منافع خاصش در نظر باشد، خون نمی دهد.

از صف های "فرار" خجالت نمی کشید؟!

     تجمع صدها بیکار بر چهارراهی ها، به خاطر دستیابی به کاری و مخصوصاً صف های طولانی در مقابل سفارت و قنسلگری های ایران، جهت اخذ ویزای فرار از کشور، در زیر گرما و سرمای طاقت فرسا ( عده ای شبانه درین صف ها می خوابند) دود از دماغ هر رهروی به آسمان بلند می کند و نادر کسیست که از این جاده بگذرد و بی محاباچند دشنام رکیک نثار"بزرگان" دولت نسازد. فقط کروزین های چهل هزار دالریست که در پشت شیشه های سیاه اکثر شان زورمندان نشسته و بی خیال از کنار این صف های خسته و فقرزده می گذرند واصلاً خجالت نمی کشند که این همه توده ی مردم چرا ملک و جای شان را گذاشته به دیار غیر که چه توهین ها، تحقیر ها، لت و کوب ها، زندانها و شکنجه، ردمرز و دهها عمل غیر انسانی دیگر در انتظار شان اند، فرار می کنند.

     خیانتی که امروز بر توده های دهقان، کارگر، خورده مالکان شهری، اهل کسبه و در مجموع زحتمکشان ما میرود، بی سابقه است. ورشکستگانی که از دهات به شهرها پناه برده اند و بر طبق سیاست اقتصاد بازار آزاد( این سیاست در کشور ما فقط راه را برای غارتگری عده ای انگل و استثمارگر هموار نموده است) بیکار مانده، راهی جز فرار به ایران و پاکستان ندارند و این در تاریخ کشور ما بی سابقه است که زحمتکشان ملک ما در ولایاتی چون کابل، تخار و هرات دست به خاطر به دست آوردن پاسپورت و فرار هر چه عاجلتر از کشور، دست به تظاهرات بزنند. این تظاهرات ها پیامی جز"نفرین بر شما حاکمان فاسد، راه فرار ما را باز کنید" چه می تواند داشته باشد؟ در ارگانهای  پاسپورت مثل سایر ارگانها نمی تواند فساد لجام گسیخته ای حاکم نباشد و به این خاطر افراد بی چیزترین طبقات ما را به جاده ها می ریزاند، رنجبرانی که در دوزخ فقر افغانستان می سوزند و می دانند که با این اعتراضات خشماگین و آتشین جز زنجیرهای دست شان چیزی را از دست نمی دهند.

     افغانستانی که در آن بیش از 5 میلیون نفر بیکار، بیش از 70 در زیر خط فقر، یک ملیون معتاد، 40 در صد مبتلا به امراض روانی، 70 در صد زنان مبتلا به توبرکلوز، یک ملیون و شش صد هزار مبتلا به ویروس جگر، مرگ روزانه بیش از 750 طفل پایین تر از 5 سال، مرگ روزانه 44 مادر بر ولادت، مرگ ماهانه صد نفر با ماین،  مرگ حداقل 20 نفر روزانه با انفجار و انتحار، تهدید دو نیم ملیون به قحطی و خشکسالی و دهها مورد دیگر رو به رو است و فقط چهار کشور در جهان روزگار بدتری از ما دارند که این خود نشان می دهد که خلق افغانستان و مخصوصاً طبقات زیرین و رنجبران آن در چه دوزخی زندگی می کنند.

با چنین وضعیتی ملیاردها دالر به باد فنا داده می شود، اکثر رده های بالایی قدرت به زندگی های افسانوی دست یافته، به طور نمونه برای معاونان و منشیان یکی از نهاد های "دموکراتیک" موترهایی در بدل 38 هزار دالر از دبی خریداری شده و به این صورت سران ارشددولت، مشاوران خارجی، بازگشتگان از غرب، سران عده ای از انجو ها، بزرگان جنگسالار، دلالان سرمایه، پاچاهان هیرویین بر جمجمه های فقرا بدمستی کرده، میان آنان و توده های مردم دیوار بزرگی حایل گشته و شب و روز تلاش صورت می گیرد تا این منادیان سرمایه بیشتر بپندند و فقرا، فقیرتر شوندو چون سیاست عمومی بر این منوال جریان دارد، اگر این صف ها هزار بار بزرگتر و گسترده تر گردند، باز هم چکه عرقی بر پیشانی اینان نخواهد چکید و الی روزی که این صف های گرسنه رستاخیزی به پا دارند.

گروپ های مسلح همچنان در شمال کشور بدمستی می کنند

    خطر تروریزم و بازگشت درگیری های طالبان با نیروهای ائتلاف و آیساف در جنوب و شرق کشور عمدتاً توجه تمام رسانه های ملی و بین المللی را به خود معطوف ساخته، ولی کمتر توجه به وقایعی شده است که هر روز در شمال کشور رخ می دهد، و مردم را نگران ساخته است.

     شمال که بعد از سقوط طالبان در مقایسه با جنوب کشور منطقه ی نسبتاً امن تری محسوب می شد و خطر حملات تروریستی و انتحاری کمتر در آن وجود داشت، اما از همان زمان دارای میزان بالای جرایم و جنایت از قبیل سرقت، کشتار و رهزنی بود. با آنکه نیروهای ناتو در تمام ولایات شمال حضور دارند و پولیس و اردوی ملی از کمیت بیشتری برخوردا اند، اما فغان مردم از عدم امنیت و حضور جنگ سالارانی که سال ها حاکمیت خودکامه داشته و عوامل اساسی بی امنیتی را درین ولایات تشکیل می دهند، بالاست. تصور می شد که با به میان آمدن حکومت مرکزی، تشکیل پارلمان، رشد اردو و پولیس ملی و گسترش نیروهای آیساف و توجه جامعه جهانی امنیت بیشتری تامین و بساط این جنگ سالاران برچیده شود. تصوری که نه تنها تحقق نپذیرفت که بی امنیتی روز به روز مردم را بیشتر تهدید می کند. 

    رهزنی هایی که درین اواخر در شاهراه مزار-کابل، کندز و -مزار-فاریاب به تکرار صورت می گیرد به ویژه در کوتل رباطک سمنگان که دزدان با یونیفورم پولیس شاهراه ملبس بوده، کسی احساس آرامش نمی کند.

    سرقت های شبانه در برخی از ولایات حتا در مراکز این ولایات که به کمبود پولیس هم مواجه نیستند، سبب شده تا مردم در بعضی محل ها تا صبح به گزمه بپردازند تا از شر دزدان در امان باشند.

    غصب ملکیت های مردم توسط تفنگ سالاران به ویژه در جریان تجاوز شوروی و جنگ های تنظیمی که مجبور به ترک محل های خود شده بودند، سبب شده تا مردم این مناطق یا به خانه های شان برنگردند و اگر هم جرئت بازگشت کنند، باید بهای این جرئت شان را با جان و ناموس شان بپردازند. هرچند دولت درین زمینه احکام و فرامینی هم صادر کرده، که راه به جایی نبرده اند.

      حاکمیت جنگ سالاران هنوز هم در بسیاری از مناطق شمال و شمال شرق پابرجاست، اما با شیوه های دیگر، به این معنی که در گذشته اکثراً به شکل خود سر حاکمیت داشتند اما اکنون در پست های حساس دولت به شکل حاکمان گماشته شده از سوی دولت مرکزی بر ولایات شمال قدرت میرانند. اگر انگشت انتقاد از سوی گماشتگان حکومت مرکزی مبنی بر دخالت در فساد اداری یا اتهام حمایت از زورمندان متوجه شان می گردد با جرئت  زیاد، حکومت مرکزی را تهدید می کنند که با خطر چون حکومت های گذشته که از سوی قومندانان سقوط نموده بود، مواجه خواهد گشت.

    موجودیت زندان های شخصی که از سوی منابع حقوق بشر مورد تایید قرار گرفته، نمادی از خودکامگی این تفنگ سالاران است.

   شمال از حملات تروریستی یا انتحاری، و یا به آتش کشیدن مکاتب، نیز در امان نبوده که در مورد مکتب سوزی اکثراً گروپ های مسلح مسوول اند.

     بسیاری از آنان با آنکه سلاح های ثقیله زنگ زده خود را به پروسه دی دی آر سپرده اند، ولی سلاح های جدید و بهتر شان را برای "روز مبادا" نگهداشته اند و حتی شایعه است که به خریداری سلاح های نو پرداخته و آن را میان افراد خود توزیع کرده اند.

    اختطاف کودکان و زنان به روال عادی مبدل شده که اکثراً توسط باندهایی که از حمایت قدرتمندان برخوردار اند، صورت می گیرد که حتا عاملین چنین قضیه ها با آنکه شناسایی و دستگیر می گردند، ولی پسانتر به اثر مداخله همین زورمندان رها می گردند. به گونه ی مثال، اختطاف کنندگان رحیمه در کندز، سنگسار کنندگان آمنه و تجاوز بر یک دختر در بدخشان، اختطاف صنوبر 15 ساله در علی آباد کندز که با سگ جنگی تبادله شد، همه و همه مشت نمونه خروار است که عرصه زندگی را بر مردم تنگتر و روز شان را تیره و تار ساخته است.

مشت نمونه ی خروار

تجاوز: قومندان مجتبی یکی از قومندانان جمعیت اسلامی افغانستان در ولسوالی شهر بزرگ ولایت بدخشان با ده تن از افراد همگروپش به زنی تجاوز کردند. ظاهراً این قومندان متواری و دو تن از متجاوزان به عفت این زن مظلوم دستگیر شدند. ببینیم که درین قضیه هم ضرب المثل مربی داری مربا بزن، تطبیق می گردد؟

امتیاز طلبی: به سلسله امتیاز طلبی های اعضای پارلمان که در آن خواهان معاش صد هزار افغانی برای خود، هشت هزار افغانی برای دریور، دوازده هزار برای دستیار، پاسپورت سیاسی برای اهل و عیال، نمبر پلیت خاص برای موتر و شهرکی برای خود شدند، شایعاتی وجود دارد که از سوی حکومت پذیرفته شده و درین مورد اعتراضات وسیعی از سوی مردم به رسانه ها رسیده است. بسیاری گفته اند که اگر میدانستند که این وکلا فقط به امتیازات خود می اندیشند، در رای گیری شرکت نمی کردند. زیرا گفته اند"تو کز محنت دیگران بیغمی....."

شیرچور: لوی څارنوال عبدالجبار ثابت گفته است که اگر قادر به تعقیب دوسیه آنانی که شیرپور را چور و با پول دزدی و مواد مخدر برایشان قصر ساخته، شود، جایزه نوبل را به دست خواهد آورد. وی گفته است که حامد کرزی نیز او را تشویق به چنین کاری کرده است. مردم می گویند که مصرف شیرپور برای اختلاس گران بیت المال و دزدان دارایی عامه از گاو غدودش می باشد، لطفاً به دنبال گاو باشید.

ملاهای جاسوس: اسفندیار ولی رهبرنشنل عوامی پارتی پاکستان گفته است که ملاهای جاسوس باید رابطه شان را با استخبارات پاکستان قطع کنند و به منافع ملی پشتونها بیاندیشند. وی مستقیماً به مولانا فضل الرحمن رهبر جمعیت علمای پاکستان اشاره کرده و از وی خواسته است تا از آغوش آی اس آی پایین شود. اینکه این نصایح اسفندیار ولی چقدر بر این مساله اثرگذار خواهد بود، این گفته را به خاطر می آورد"سالی که نکوست از بهارش پیداست."

برون در چه کردی؟: اخیراً حامد کرزی از گلبدین و ملاعمر دعوت به مذاکره نموده تا در قدرت سهیم گردند. بعضی ها به رسم مطایبه می گویند:" نکند آقای کرزی به این طریق می خواهد چندین ملیون دالر پول سربهای این دو را که امریکایی ها تعیین کرده اند، به دست آورد" و دیگران می گویند که این دو در دوران امارت و صدارت شان چه کردند که دوباره بر محور قدرت نشانده شوند و به این خاطر زمزمه می کنند" تو برون در چه کردی که درون در درایی"، به قول عده ای دیگر آیا آقای کرزی از چنین دعوتی در رنج نیست؟

کله چې خلک راضی نه وی، جرګه په کوم کار پرمخ بوځی؟

    اوس چې لومړنۍ سیمه ایزې امن جرګې ته معکوسه شمیرنه پیل شوې او د سیمه ایز قدرت مرکزونو تر څنګ د افغانانو او د ډیورنډ کرښې هاخوا پښتانه د پام په محراق کې واقع شوې، دا جرګې د رسمې انګیړونو، کتنو او ملاحظو نه لیرې، یوې ولسی کالبد څیرونې ته هم اړتیا لری.

     د سیمه ایز امن ګډې جرګې هغه وخت د ژبو په سر ولویدې، چې حامد کرزی د خپل پاکستانی او امریکایی سیالانو سره په یوې خبرې غونډه کې راڅرګند شو او د جرګو د رابلل کیدو "زیری" یې ورکړ.

که څه هم جرګو له تاریخی پلوه رغونکې ونډه لوبولې ده، خو جرګې ځینې دورو    کې د واکمنانو لخوا انحطاط ته هم کښل شوې دی؛ اوس د ډیورنډ کرښې دواړه خوا ولسونه د ترهګرۍ ماران یې بې دریغه چیچی او د ځان مرګی بریدونو لمبې آن د کابل اسمان کې هم شنې لوخړې پورته کوی، دا ترهګری چې جړې یې له افراطیت او بنسټ پالۍ نه وینې څکی، باید له بیخه وچې شی. همدا لامل و چې د دې دندې پچه د سیمه ایزو جرګو په نوم راووته. خو د جرګو نه وړاندې:

   جرګو پورې کومې هیلې تړل شوی دی؟

    ترهګری ته دې د پای ټکی کښیږدی؛ د پښتنو منځ لارې او اعتدال خوښونکی جوهر ته دې د ځلیدو مهلت ورکړی؛ افراطیت دې له منځه یوسی تر څو د افغانستان مادې او معنوې بیارغونې ته لاره هواره شی او هیواد د یوې رښتونې دموکراسی په لور مخ په وړاندې ولاړ شی.

ستره پوښتنه: آیا جرګې به برلاسې شی دا ماموریت سرته ورسوی؟

ځواب:؟!

 

د جرګو په تړاو دریځونه

 

    د امن جرګو په اړه دوه حاکمې لیدلارې موجودې دی: ړنده پښتونولی حکم کوی چې همدا چې جرګه ده نو ښه ده ځکه چې پښتنی جوهر لری؛ خو بل خوا ته دا لید حاکم دی چې ترهګری د خلکو منځ کې ځای لری او حتا همدا جرګې به هم د ځناورو طالبانو پر شتون او واک کې پر سهیم کیدو صحه کیږدی. خو دریم نظر هم شته او هغه دا چې ترهګری او افراطیت د فقر او بې وسۍ تر څنګ د لویدیځې نړۍ د ناسمو سیاستونو او د دې وضعې نه د پاکستان د پوځی او استخباراتی دستګاه د ناوړې استفادې زیږنده ده. 

     که له یوې خوا تمه کیږی چې د ډیورنډ کرښې دواړه غاړو ته د امن جرګې به سیمې او په ځانګړې ډول افغانستان ته امن ورپه برخه کړی، خو له بلې خوا دا اندیښنې هم وجود لری چې د پاکستان دولت نیم زړې ملګرتیا او د هغه هیواد قوی استخباراتی ماشین به په یقین سره د تیرو دیپلوماتیکو نوښتونو په شان دا جرګې هم یرغمل ونیسی.

    له بل پلوه، د افغانستان د غاړې څخه د جرګې مشری د هغه کسانو په لاس کې ده چې اصلاً د مخ په وړاندې او اعتدال خوښونکو عناصرو په نوم نه یادیږی، هر څو هم چې دوی به مثلاً د ملا عمر یا ګلبدین یا د افغانستان په اوسنی دولت کې د ګډو کسانو په اندازه افراطی نه وی. دې ټکی په پام کی نیولو سره هیڅ لیرې به نه وی چې پاکستانی حکومت هم ورته اقدام وکړی او منځ لاری پښتانه یو وار بیا څنډې ته او پرځای یې خپل لاس پوڅی افراطی څیرې رامخې ته کړی. 

    په ټولیزه توګه دا جرګې لنډ مهاله پرمختګونه رامنځ ته او پښتنو ته د مذهبی افراطیت پرځای پښتون ناسیونالیزم د بدیل په توګه وړاندې کولی شی؛  خو د تروریزم جړې، د پاکستان حکومت دوه مخې سیاست او د ترهګرۍ پرضد د متحد ایالتونو نیمګړی نیت او هغه بې وسی چې ولسونه د تروریزم منګولو کې ایساروی، هغه ټول عوامل دی چې د جرګو پرځای باید پرې غور او د حل لارې چارې یې وموندل شی.

     د جرګو په تړاو بله پوښتنه دا ده چې د قومی مشرانو له وسه به څه پوره وی پداسې حال کې چې هغوی پخپله په یو شکل د تروریستانو سره لاس لری، یا پخپله د تروریزم قربانی ګرځیدلی دی؛ په تیرو دریو کلونو کې لسګونه قومی مشران د ترهګرو لخوا د حکومت سره د ملاتړ په تور له پښو غورځیدلی.

دوه اونۍ وړاندې په پیښور کې د پښتنو سکیولاره ګوند عوامی نیشنل پارټۍ د مشر اسفندیار ولی په نوښت په سل ګونو قومی مشران سره راټول شوی وو تر څو د ډیورنډ کرښې د دواړو غاړو پر امنیت وغږیږی. پدې غونډه کې که څه هم مولانا فضل الرحمان په څیر افراطی څیرې هم رابلل شوې وې خو د غونډې ګډون والو د فضل الرحمان د ټولو هغه خبرو سره په کلکه مخالفت وکړ چې د افراطیت او طالبانو د ملاتړ بوی یې درلود. دې غونډې د دې تریخ واقعیت غندنه هم وکړه چې ګوندې طالبان او پښتانه یو له بل سره مساوی دی. غونډې د حجرې او جومات په نقش هم خبرې او د حجرې او دیرې په نقش یې تاکید وکړ، د دې مانا دا چې افراطیت ورټی او دا چې د دې سیمې خلک د دې ګواښ نه لیرې باید د سوله ایز ژوند خاوندان وی، که څه هم چې د مشرف پوځی حکومت هیڅ فرصت له لاسه ندی ورکړی چې نړیوالې ټولنې ته طالبان د پښتنو استازی او پښتانه د طالبانو خواخوږی وروپیژنی.

      ډیری سیاسی کارپوهان پدې باور دی چې دا غونډه د پښتنو لخوا د خپلو دودیزو سکیولاریستی ارزښتونو د راژوندی کولو په لور یوه هڅه ده.

      دا چې سیمه ایزې امن جرګې به په کومو ټکو څرخیږی، د راتلونکی خبره ده، خو هغه څه چې د سیمې او په ځانګړې توګه د افغانانو او د پاکستان د پښتنو په منځ کې مخکښه کړیو د اندیښنې سبب شوی هغه دا چې د جرګو تر نامه لاندې داسې نه چې د شمالی وزیرستان په څیر دې طالبانو سره جوړ جاړی وشی او هغوی دې د هیواد پر یوې خاصې سیمې واکمن کړی. که داسې وی نو دا به هغه څه وی چې دا جرګې به د مخکښه افغانانو او په پاکستان کې د مخکښه او منځ لاری پښتنو د کرکې وړ وګرځوی او نه یوازې دا چې ستونزې به حل نکړی بلکې په ستونزو به نورې ستونزې ورزیاتې کړی او د طالبانو او ترهګرو شتون ته به قانونی بڼه ورکړی، لکه څنګه چې د افغانستان پارلمانی ټاکنو جنګ سالارانو او جنایتکارانو شتون ته قانونی بڼه وروبښله او دا دې اوس یې د هیواد د قانون جوړونې پر څوکیو ډډه وهلې ده.

  د دې ټولو اندیښنو سره سره دا جرګه به یو ښه والی ولری چې دا جرګې به څه نا څه د منځ لارو، سکیولارو پښتنو انځور نړۍ ته وړاندې کړی.

آقای کرزی، همین ساختار کافیست!!

  

   اخیراً آقای کرزی از گلبدین و ملاعمر دعوت نمود تا در مذاکرات صلح شرکت کرده، در ساختار دولت افغانستان شریک شوند. آقای کرزی قبل از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری وعده داده بود که دیگر هیچ جنگسالار و ناقض حقوق بشری را در دولتش شرکت نخواهد داد و فقط بر توده های مردم تکیه خواهد کرد و مردم به این خاطر برایش رای دادند. ولی بمجردیکه جام پیروزی را سر کشید به تمام وعده، وعیدهایش پشت کرد و آنانی را که گفته بود از خود خواهد راند، تنگ در آغوش کشید و با اتکا بر آنان کشور را در کام فساد اداری، فقر، مواد مخدر، بیکاری، تجاوز بر حقوق توده های نامراد کشور، فرو برد. به این خاطر همه برایش فریاد می کشند که اگر ساختار دولتت از بنیاد تغییر نکند، از راه ترکستان برنخواهی گشت.

    اکنون آقای کرزی آنانی را که جان صدها آزادیخواه را پاره پاره کرده، نیمی از پیکر اجتماع را به تحقیر گرفته، کابل را ویران نموده، دروازه مکتب را دروازه دوزخ نامیده و کشور را از تمام نعمت های فرهنگی آن محروم ساخته، می خواهد در این ساختار بافزاید. بدین صورت دیوار عظیمی که میان مردم و او قد کشیده در آن وقت دهها بار ضخیم تر و پولادین تر نخواهد شد؟

د جنوبی کوریا د کارګرانو او بزګرانو ګډ غورځنګ

   جنوبی کوریا کې په لسګونو زره کارګرانو او بزګرانو تیره اونۍ د هغه هڅو په ضد لاریون وکړ چې غواړی د متحد ایالتونو سره د آزادې سوداګرۍ تړون (اف ټی ای) لاسلیک کړی.

    د دې تړون لیک په خلاف ټولټال اویا زره کسانو د جنوبی کوریا په ښارونو کې پراخ لاریونونه وکړل چې تر ټولو عمده شعار "د کوریا-متحد ایالتونو آزادې سوداګرۍ تړون ختم کړئ" د سترو ښارونو واټونه او کوڅې ولړزولې.

د دې تړون موخه د دواړو هیوادونو ترمنځ په سوداګرۍ کې د تعرفو او نورو خنډونو اوچتول دی. دا مهال د دواړو هیوادونو سوداګرۍ، 72 ملیارد ډالرو ته رسیږی. خو د جنوبی کوریا کارګری، زراعتی او ټولنیزې ډلې په کلکه د دې تړون غندنه کوی ځکه دوی باور لری دا تړون به د برلاسی هیواد – متحد ایالتونو- په ګټه تمام شی. په دې ډله کې بزګران په ځانګړی توګه د دې تړون مخالف دی ځکه چې د دې تړون په ترڅ کې او د آزادې سوداګرۍ د اصولو پربنسټ، بزګرانو او په ځانګړی ډول د شولې کرونکو ته به ډیری موجودې اسانتیاوې له منځه ولاړې شی.

   له اقتصادی پلوه کارګران او بزګران استدلال کوی چې د اف ټی ای تړون ناعادلانه او یواړخیز دی ځکه چې د متحدو ایالتونو د کمپنیو په وړاندې چې د خپل حکومت لخوا پراخې مرستې او سبسیدونه لاس ته راوړی، کوریایی کمپنۍ دسیالۍ وړتیا نلری او ماتې سره مخامخ کیږی چې پایله به یې د لسګونو زره کارګرانو تورو خاورو ته کښیناستل وی. ښکاره خبره ده چې دا غمیزه به صنعت پورې محدوده پاتې نشی او د بزګرانو دروازې به هم وروټکوی.

د دې لاریونونو سره سم دننه په جنوبی کوریا کې هم د کار په قانون کې د بدلون راوستنې په خلاف ټوله تیره اونۍ د لسګونو زره کارګرانو په لاریونونو کې تیره شوه. د جنوبی کوریا کارګره طبقه په دودیز ډول د منظمو او رهبری شوی لاریونونو په ترڅ کې د هر ټولنیز، سیاسی او اقتصادی بدلون په وړاندې خپل غبرګون ښکاره کوی.

    جنوبی کوریا کې د امریکا سره د آزادې سوداګرۍ خلاف د لاریونونو تر څنګ، شمالی کوریا هم د امریکا ضد کلک دریځ لری او دوه میاشتې وړاندې یې د همدې ترینګلې اړیکو د اندیښنو له کبله د خپلو اتومی ازمایښتونو د ترسره کیدو خبر ورکړ؛ خو د جنوبی کوریا حکومت له متحدو ایالتونو سره نژدې اړیکې لری. دا مهال د جنوبی کوریا د 670000 کسیز پوځ ترڅنګ دیرش زره امریکایی سرتیری ګواکې د سیمه ایز قدرت د انډول ساتنې په موخه په جنوبی کوریا کې میشت دی. په پنځوسمې لسیزې کې د دواړو کوریاوو تر منځ د جګړې نه راپدیخوا د بهرنی ځواکونو دې حضور د جنوبی کوریا د پراخ ولس قهرجن غبرګون راپارولی ځکه هغوی فکر کوی دا حضور د شمالی او جنوبی کوریا د یوموټی کیدو په وړاندې خنډ دی.